Top Banner
" من آتشا می شمِم کنار ا سوزد" ی به نگاه سهز شعرهای دفتر ا علی مهجوریان اکبر نماری م- نماری4931
54

M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

Jul 25, 2016

Download

Documents

m.namari

 
Welcome message from author
This document is posted to help you gain knowledge. Please leave a comment to let me know what you think about it! Share it to your friends and learn new things together.
Transcript
Page 1: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

"سوزد ام کنار شما می من آتش"

دفتر از شعرهای سه نگاهی به

نماری اکبر مهجوریان علی

نماری -م

4931

Page 2: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

صفحه :فهرست

4 شعر اعتراض -4 6 ی اجتماعی مبارزه: اعتراض: الف -4

7 ی اجتماعی، جمعی و فردی است مبارزه: ب -4

8 گانه سهروند اعتراض در دفترهای : ج -4

48 ی آن احساس، و ارزش دوگانه: د -4

14 گاه شعر در بیان حقیقت جای: ذ -4

19 راهی دیگر: ر -4

27 "همه باران در زیر چتری، زیر این" -1 93 شعر بومی: الف -1

97 نگری در اقتصاد و سیاست در شهرستان آمل بومیبه کوتاه ای اشاره: ب -1

98 اقتصاد - 7

19 سیاست -

45 گفتار جای پس به -9 ی شعر، شعر لحظه لحظه

44 پیوست -1 بر نوعی نقد ادبیکوتاه ی اشاره

Page 3: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 9 سوزد ام کنار شما می من آتش

ی مجلهشعرهایش در . است شعر سروده 4911های نماری از سال اکبر مهجوریان لیع

که از او در کتابی نخستین. شدند می چاپ ساری چاپ ی نامهروز نیز دریک...و"فردوسی"

."تو یک عروسکی! ایزابل فقیرمن"نام بود با شد داستانی ها چاپ سال همانمتن این . دفتر چاپ کرد های گذشته در سه خودرا در سال 61ی او شعرهای از دهه

: ها انجام گرفته است ی همین کتاب نوشته هم بر پایه

1811 های بارانی ودهایی از دیار خانهسر -1

1842 از این حوالی بارانی -2

1844 رویند هایی که بعد از ما می به گندم -8و شعرهای 4961ی ها شعرهایی هستند که در سال ی دفتر یکم، برگزیده شعرهای

عنی ی. اند انتشارشان سروده شده های سال دفترهای دوم و سوم همه در پیرامون همان

ی هایی در زمینه کتاب 4971ی ها شعر، از سال دفترهای او بجز این. 4931تا 4931از

4931 : فرهنگ مازندران نوشته و چاپ کرده است

1874 های مردم آمل باورها و بازی

1871 نیما فارسی راشعافرهنگ واژگان مازندرانی در

1814 مازندرانی مردم عامیانه یاریگری در فرهنگ

.ها و دفترهای محتلف بومی در کتاب ی فرهنگ هایی در باره و نوشته

. اند را فراهم آورده "فرهنگ بزرگ تبری"کاران گروهی بوده که کتاب با ارزش او از هم

است، و یکی از آثار با ارزش این کاری داشته نیز هم"مازندران ی خانه فرهنگ"با

و 4روجا "اصطالح شنیداری شعرهای تبری نیما در دو بخش با نام بهکاری، نشر هم

چاهی، علی بخشی، ابراهیم پور، عباس قزوان احمد محسن( یاد زنده)است، که با "1

.آمده است فراهم... عالمی، سیما شکرانی و

Page 4: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 1 سوزد ام کنار شما می من آتش

شعر اعتراض

.مسوه شعرهای دفترویژ اند؛ به ضگی شعرهای اعترا همه دفتر سهشعرهای این

آن برخی از برای سوم، ی شعرهای دفتر ویژه در باره بهداوری من، شاید این

.آور باشد ای شگفتی اند، تا اندازه کسانی که این دفترها را خوانده

دور .که اعتراض را چه بدانیم و چه بنامیم این بهدارد گی چیز بسته همهشاید

.بداند"احتراز"دیگری دانم، آن می"اعتراض"چه را که من آنکه نیست

هم اعتراض و هم احتراز این دارد که گی به چیز بسته شاید همهگذشته، از این

خوب، -علمی، بد/نا -علمیی گونه: دی هستندهای چن یک دارای گونههر

اجتماعی، /ناسیاسی -اجتماعی/ناانسانی، سیاسی -ی، انسانیطقمن/نا -منطقی

...ناامیدوار -وارامید

نگاهی به که ما با چه این گی دارد به چیز بسته شاید همهگذشته، هم از اینو

ای به نگاه ما گونه سخن دیگر، هستی، خودرا به چه و یا بهنگریم، هستی می

-شود چنان که در نگاه ما پدیدار می آن -هستی در این که و این .نمایاند می

.گاهی دارد ای است و چه جای پدیدهی اعتراض چه مقوله

ها، که ما انسان تردیدی نیست .شروع کنیم موضوع آخریهمین بگذارید تا از

زنیم مراد ما یک کل است که از کم تا اکنون، وقتی از هستی حرف می دست

جهان، : ترند ی آن، سه عنصر از همه برجسته شده شناخته میان عناصر تاکنون

کنند ولی هزارها گی می جهان زنده ها همه در یک انسان .انسان و جامعه

دیگر، خوان با یک/هم/هایی چنان نا برداشت. جهان دارند"یک"برداشت از این

آیا افتد که شک می و آدمی به برند، سر می ها در هزاران جهان به که گویی آن

جهان است که "یک"آیا این، یک جهان است یا هزاران جهان؟ ،راستی این به

های گوناگون نگاه ،ایننمایاند، یا ها می انسان نگاهودرا در هزارگونه به خ

د؟نبین گونه می "هزارها"جهان را در"یک"ها است که گون انسان گونه های وهگر

ها در ریشه اینو هستند، چه "جهان های گوناگون به نگاه"های این که ریشه این

که و این، ...شان ی یا در اندیشهو ها ن انسا سرشتدرون یا در ند ا جامعهدرون

هرچه که باشد ، اند یا نه خود آگاه گوناگون های نگاهها بر این انسانخود این

.یک واقعیت است "جهان های گوناگون به نگاه"این :چیز روشن است یک

Page 5: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 3 سوزد ام کنار شما می من آتش

ها است که دارای نگاه معینی به جهان در شمار گروه معینی از انسان اکبر

نگاه آنان، در جهان از .هستند و جهان در نگاه آنان دارای معنای معینی است

ز اعتراض سا جهان هرچیزی سسب در این. هستی، اعتراض، یک اصل است

خود با اعتراض جهان و حتی گویی . برانگیز است خود جهان اعتراض. است

.شکل یک اعتراض بود. آمد یک اعتراض بود پی .پدید آمد

جا همه چیز و به همه بهان جهان، آدمی هستی و در این ها، در این انسان از دید این

ها راضتبا این اعآدمیان ،ها ناز دید این انسا .کنند کس اعتراض می همه و به

یک اعتراض، . اند با اعتراض سرزنده. کنند گی می ها زنده اند، با این اعتراض زنده

های ها جلوی اعتراض آن. است موجودات ی که همه ، بل نآنا ی ی همه روزمرهکار

ندارد؛ جا جا و یا به بیشان اعتراض، برای. توانند بگیرند نمی. گیرند خودرا نمی

...زیبا ندارد/زیبا یا نا. اردند دشمن بهدوست و یا به تنسب توانستم نمی

سرانه برای خودم بتراوم/ی باشم که خود"ماه"تا

-اند را برده هاشان که برق -های برق و زیر تیر چراغ

(4) دادگان نظاره کنم به آمد و شد دل

.شان را در شب بپایم های امن و بوسه

ی باشم"آفتاب"توانستم، آری نشد که نمی

ها، خیالی ها و بی ابرها و سیاهی در پشت

دفتردوم 66ص .خیال بگردم و خود، برای خودم، بیگاه با با سکوت، گاه با ناله، گاه با آه، گاه اعتراض این کسان، گاه با فریاد است،

گاه به معبر، ، گاه در خلوت ، گاه درجویی گی، گاه با کناره خشم، گاه با آزرده

-واده به دوست به فقر به حسرت به خانهخود، بهمداران، گاه به فرزندان، رتقد

...-فردی چه اجتماعی چه فرهنگی حسرت چه

.اعتراض هستندهای آنان هم، گاه، گریه

با ناامیدی مرز :مرز استدارای اما گی اعتراض، این اعتراض با وجود گسترده

ضد خوبی، ضد. ضد انسان نیست. ان مرز داردجویی از جه با بیزاری. دارد

.باشد تواند یعنی نمی. ، ضد برابری نیستزیبایی

که خودش، زمانی عاشقی داستان. اعتناء بوده یا هست بی عشق معنا نیست که اکبر، به این و این البته به -4

.کرده بود اش های پرشور بود که ماه با شور و حال نظاره شقخود داستان یکی از عبا همسرش آشناشد،

Page 6: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 6 سوزد ام کنار شما می من آتش

اگرچه گاه به این البه و . و البه فرق داردبا زاری و شیون لحن این اعتراض،

،زاری ،البه ،ضد شیوناین لحن، . کند هایی پیدا می زاری و شیون شباهت

مرز میان گاه گاه ند کها نکته هم آگاه بر ایناینان .است ، جزعسستی ،حقارت

چندان ...گی، جزع چاره ، استغاثه، بیناامیدیشان با های اعتراض برخی از گونه

اعتراضجا آنجا د که چرا ایننکن نمی هرگز شرم ،امااین رغم به. تنیس روشن

باور هم ها به ناتوانی زیرا آنان. کند شیون پیدا می و هایی با البه همانندی شان

د که ندان می آنان. دنکن اعتراض میهم ها رو است که به ناتوانی ناز ای .دندار

ند؛نک نمیپوشی پرده. ها انسان از همین یعنی. دنستها ه ناتوان از همیننیز خود

...پرستان را حقارت قدرتخودرا و نه نه سستی

ی اجتماعی مبارزه: اعتراض

چه به هر آنبوم و بر، به. کند مالحظه، ولی صادقانه، اعتراض می و بی داکبر، تن

. و حتی به خود. که در این بر و بوم هست

اعتراض نوع این. اعتراض هستند گانه، شعرهای سه دفترهایشعرهای این ی همه

را به ی اجتماعی و خود شاعر به شعر مبارزهست که این شعرها را نیز چنان ا

.سازد بدل می یک مبارز اجتماعی

ی اجتماعی، یک هر مبارزه. از اعتراض است ویژه ی اجتماعی، نام نوعی مبارزه

هر نقد . ، نقد قدرت استهر نقد. نقد است ر اعتراض، یکه. اعتراض است

هر نقد قدرت . قدرت، دیر یا زود ناگزیر است به نقد قدرت سیاسی بپردازد

سیاسی باید به قدرت سیاسی حاکم بپردازد وگرنه دیگر نقد قدرت نیست، نقد

و دیر یا زود از . ضد آن است. ی اجتماعی نیست نیست، اعتراض نیست، مبارزه

شود بدل می "ی اجتماعی سرکوب مبارزه"به "ی اجتماعی بارزهم"

. شود تراض جای دادهاع ی اجتماعی نیز باید در درون مقوله ی حقیقت، مبارزهدر

ی است که هم مبارزه ای از رفتار عملی یا فکری آدمی گونه عمومی اعتراض، نام

اجتماعی ی مبارزه ی ه رگیرندگیرد، هم درب میدربرها را انسان"جمعی"اجتماعی

. ها است آن"فردی"

اعتراض به قدرت و نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی آن، یکی از

جا که اجتماعی جدی است، و از آن ی های مهم یک مبارزه ها و نشانه جنبه

Page 7: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 7 سوزد ام کنار شما می من آتش

حال، در همان. خواهد می ای خطرناک دارد، انجام آن، خطرکردنآمده پی

که اگرچه به -هایی های ناپسند و پلشت انسان اعتراض به رفتارها و اندیشه

اجتماعی شان به پیوندهای های قدرت وابسته نیستند ولی رفتارها و اندیشه

ی های مهم مبارزه ها و نشانه نیز در جای خود، یکی از جنبه -زند آسیب می

تر از که بیشمبارز اجتماعی، اگر آن برای یک آمدهای یاست، که پ یاجتماع

است؛ و از تر گین معنا شاید سهم یک تر نیست و به اعتراض به قدرت نباشد کم

رفتارها و اندیشه به اعتراض. خواهد می خطرکردننیز اعتراض این رو، انجام نای

ها، شهری ها، هم یی لهمح ها، هم یی کوچه ها، هم یی خانه های زشت و ناپسند هم

حتی اهدافی اجتماعی را هم دنبال نکند، باید از اگر ها، نوع ها، و هم میهن و هم

.داد شود ی اجتماعی قلم های یک مبارزه نشانه

ی تواند هم مبارزه است؛ ولی هر اعتراض می اجتماعی، یک اعتراض ی هر مبارزه

ماند، از چارچوب برجا میحال که اعتراض اجتماعی باشد و هم، در همان

اگر -دست هایی از این و اعتراض - خیام اعتراض. اجتماعی فراتر رود ی مبارزه

توانند در باشند ولی می وند داشته ی اجتماعی نیز پی توانند به مبارزه چه می

.فلسفی هم باشند/فکری/اجتماعی های شمار اعتراض

است فردی وجمعی : اجتماعی ی مبارزه

ها انسان ی ازمبارزه است عبارتاعتراض، از ویژه ای گونه مثابه بهاجتماعی ی مبارزه

"بودن اجتماعی"منظور از . سیاسی/اقتصادی/اجتماعی مستقیم اهداف برای

این اگرچه درست. دارند شرکت ها ندر آ"جمعی"نیست که ، تنها اینمبارزه

"اجتماعی های هدف"مبارزه، ودنب منظور از اجتماعی. نیستسا رولی است

معنای اجتماعی در این ی مبارزه .ی استمهم ی و این نکته. مبارزه هم هست

فردی جمعی و چه شود که چه می هایی مبارزه ی آن ی همه گیرندهدربر ،آخری

ارزهآن مبی رو، همه از این. گیرند هایی که گفتیم انجام می ینارسای بر ضد آن

کنند، می که اجتماعی را دنبال اف فردی بل، که نه اهدها نیز فردی انسانهای

ها فردی انسان اجتماعی ی مبارزه. شوند داد ی قلماجتماع ی شمار مبارزهباید در

. بشری است ها در جوامع ی اجتماعی انسان هترین و مؤثرترین نوع مبارز وسیع

هایی که این مبارزات اجتماعی وان آن انسانیفراشمار بسیار نباشد و اگر نبود

Page 8: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 8 سوزد ام کنار شما می من آتش

یا -رسد ها به نتیجه نمی انسان جمعی ی دهند، هرگز مبارزه نجام میفردی را ا

.-نتیجه نخواهد رسید به

درآمده را شکل یک چیز مقدس ی به ی منجمدشده اندیشه را، یک یک اندیشه

د کشیده، باید از ی اجتماعی را به گن خورده، دهان مبارزه که مانند دندان کرم

ی اصل، مبارزه": گوید یکه مرا یعنی این اندیشه. اجتماعی کند ی دهان مبارزه

تواند می -مؤثر فقططور بهو یا -اجتماعی فقط ی رزهمباو . است جمعی اجتماعی

انسانی "افراد"کرور /ی اجتماعی فردی کرور مبارزه این اندیشه،. "جمعی باشد

های جدی ای که تاکنون، آسیب اندیشه. کند به سخره گرفته و تخطئه میرا

.ها زده است اجتماعی انسان ی بودن مبارزه عی، و به اجتماعیاجتما ی رزهبه مبا

یک ضمانت معتبر .اجتماعی است ی اصل، مبارزه: است است این چه درست آن

/ی آزاد"فردها"اجتماعی ی مبارزه ،اجتماعی ی مبارزه و یک ستون استوار این

دیگر آن، ضمانت و ستون ؛ و است خواه، و هواخواه دادگری اندیش، آزادی

.یندآ که از این فردها پدید میاست یی "ها جمع"اجتماعی ی مبارزه

گانه روند اعتراض در دفترهای سه

ی رو، همه از این. دفتر شعر وجود دارد آن اشاره شد، در هر سه اعتراضی که به

این است ولی احساس من . ی این دفترها شعر اعتراض هستند شعرهای همه

وسو به یک روال و لحن و سمتسوم سوی دفتر کم بهیکه این اعتراض، از دفتر

و همین، خود . یابنده است ونپویا و دگرگ. سپارد میدرروندی را که بل. نیست

یا و -گذارند است که نمی هایی انسان آندر شمار دهد که اکبر، می نشان

با -جتماعی ا که چیزهایی مانند تعهد یا مرام یا آرمان -دنتواند بگذار نمی

را که این حقایقی و هر آنرا ها احساسات آن -ی اهمیتی که دارند ههم

یی بدل به حقایق حاشیهرا ها آنپنهان کرده و یا رسانند می ها آن به احساسات

گونه این. مرام و مسلک اجتماعی نباشدحقایق به مصلحت حتی اگر این د؛نکن

و یا این توانایی را دارند که -رو این توانایی را ندارندکه بگذارند هیچ ها به انسان

ه جهانی ک. از احساسات تهی شود نند،یب ها می جهانی که آن جهان، -گذارندن

از میان نیز ها را های خود از سوی انسان ارزش احساسات را نداند احساس ارزش

.شود برداشته و از انسانیت تهی می

Page 9: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 3 سوزد ام کنار شما می من آتش

این روند پیدایی اعتراض در که ،را ای برجستهی زعم خودم دو گونه من به

اعتراض به . قدرت اعتراض به: کنم گزاری می امچنین ن ،گیرد به خود می دفترها

تری های بهتر و دقیق توان نام می. ها دقیق نیستند گزاری نام این .انسان -جامعه

اصلی هر یک از گونه سمت خواهم فقط آن ها می کارگیری آن من با به. برگزید

در ضمن، برخی از شعر .نشان دهمگیرد خود می اعتراض به هایی را که این

ی اعتراض به توانند هم نمونه آورم، می جا می ها را در این هایی که من آن

.انسان -ی اعتراض به جامعه قدرت باشند و هم نمونه

:های اعتراض در دفتر یکم نمونه

.قدرت است به سمت عمومی اعتراضدر این دفتر، که زخم! پر کن

ست ی بیداری گلولهتر از کاری

ی قراول، ی تپنده بر سینه

گاهان وقتی که صبح

های زانو بنشستند بر کنده

لرزید هاشان می و دست

دفتر یکم 14ص ....از وحشت و هراس و تغافل

ی ما را های هر شبه پیمانه

!رابه پر کناز آن غ

سالم و سالمت پچ تا پچ

دفتر یکم 11ص .راهی شود به نشئه، به نعره

ام های شمال ی ی سرسبز خطه من از سالله

دفتر یکم 13ص .های مهاجم هاشان را تارانده گرگ که گله

ام انی شنیده"گر بینجه"که من صدای تو را در صدای

زارها خواندند که با صدای تو در کشت

دفتر یکم 16ص .و در مزارع جان دادند

از سواد راه درآیی ،تا

ناگهان بهام ی اسب و بغض ناگشوده

ات به شیهه برآید ز حنجره، در مقدم

دفتر یکم 91ص .قرارم و، بر آن مدار هم من بر همان

Page 10: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 41 سوزد ام کنار شما می من آتش

!...جان پرنده

ست که بر تو سنگ پرانده

گاه که، از کدام کمین

دفتر یکم96صست؟ پر تو رنگین کرده

!ی ما پر بزن مسافرجان ز خانه! بپر

دفتر یکم 96ص .ایمن نیست اش ، شاخه این درختکه

کاش، بود ای

زار هر جای هر علف

هامان؛ مأوای بره

کاش ای

ها، چپرها این چینه

دفتر یکم 31ص ...هامان "کرس"هرگز نبود گرد

ات را واکن دو دیده

!ها را، هیچ اعتماد نیست برادر صحرا و بیشه

دشمن تو را نشسته به بیراه

دفتر یکم 36ص ...شب در کمین تو را

مردان ناکسان

ها و چپرها هاز پشت چین

زانو بنشستند بر حاسته، به

گاه آن

ها"رنوب"در غرش دمادم

هاش معلق، شد مرد و هیمه

دفتر یکم 38ص .و دامن چپرها خونین شد

:وجود دارد انسان نیز در دفتر یکم -اما اعتراض به جامعه تراود مهتاب، بیهوده می

بیهوده این زمین

گردد، بر گرد خویش می

دفتر یکم 98ص .این جهان زیبا نیست! نه

Page 11: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 44 سوزد ام کنار شما می من آتش

های اعتراض در دفتر دوم نمونه

است ولی چیزهایی در سوی قدرت بهچنان در این دفتر، اعتراض اگرچه هم

انسان -جامعهسوی سمت اعتراض به. د به خودنمایینکن یاین اعتراض آغاز م

است ولی در زیر هم بوده تر پیش این سمت، البته که. شود هم کشیده می

. دآم قدرت اعتراض کم به چشم می ضد سمت در دفتر دوم قدرت ی اعتراض به نمونه

دو باره هیمه بیاور

و آن اجاق قدیمی را روشن کن

چراغ را روشن کن

همان چراغ

دانی که می

سوزد می

دفتر دوم 36ص ...پستو در

راهی بارانی/در آن دو

-خیس خیس -عروسکی خیس

ست ز حال رفته و، خوابیده

و کودکی که کنارش

دفتر دوم 68ص ...ست الی غریبی دل خوش کرده به الی

بیند بگو که چشم چشم را نمی

ست بگو که باران کارش را کرده

دومدفتر 69ص ...بگو کسی به کسی نیست

ها را کی بردند؟ درخت

ها را کی چیدند؟ تمشک

دفتر دوم 61ص شان را کی شستند از پرچین؟ و سرخی تن

آلود است صدا مه

دفتر دوم38ص...و راه حنجره را بسته بارش باران

بارد؟ مگر چه رفته که باران هنوز می

خواند ای در میان مه می زمزمه کسی به

Page 12: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 41 سوزد ام کنار شما می من آتش

.شست هایش را در باران می چشمو

دفتر دوم 97ص .ها نشنید کسی ندید، صدایی ز برگ

انسان در دفتر دوم-های اعتراض به جامعه نمونه

بارانی اما و در زمستان این حوالی همیشه

گفتار کتاب شعر پیش. بیند جا را گرفته است و، چشم چشم را نمی مه همه

هوا تنگ است! دلم گرفته! دلم گرفته رفیقا

دفتر دوم 7ص. دهد و برگ، بوی سفر می

ی دنجی کجاست گوشه

دفتر دوم 11ص. کجا، کجا بنشینی، دمی بیاسایی

ست نامردی... بگو که باریدن

.ست بر آن پرنده که راهش را گم کرده

...هایی را باریدی چه مشق

چه شعرهایی را شستی بر دیوار

اعتراض به باران -دفتر دوم 11ص .شاعران شریفی را با خود بردیو

تکان نخورد ز جا ابری

نه آبی از آبی

.گرفته، نه برگی و در میان درختان مه

دفتر دوم 91ص ...سری ز پنجره بیرون نشد

...کند این باران ببین چه می

ی باران و و بوی مانده

عابراندنبال کودکی که به

دفتر دوم 93ص ...کاود ی نانی باران را می برای گرده

است -سال سیاه -هفتاد سال

را "نمار"که این

...همراه نام خود به یدک بردی

!مهجوریان

-عمری-هفتادسال

دفتر دوم 14ص ...با خود کشیدی او را

Page 13: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 49 سوزد ام کنار شما می من آتش

...بگو که در نزند، گرد خانه نگردد

بیند نمیبگو که چشم چشم را

دفتر دوم 61ص ...ست بگو که باران کارش را کرده

های اعتراض در دفتر سوم نمونه

ی گونه بهسازند را می اکبر اعتراض عناصری که آندفتر، آرایش درشعرهای این

-هعماج نقد ی تر و جنبه کم آن قدرت ی نقد جنبه. خورد هم می ی بهگیر چشم

.شود تر می آن بیش انسان

:در دفتر سوم قدرت به ی اعتراض نمونه تر سوی آن

بریدند ای را، با دشنه می دیدم، پرنده

خسته بود -اش در شهر ام بوده اش، دیده شناختم می -

دفتر سوم 19ص. اش سر رفته بود و حوصله

پرسد کسی ز من می

مه ام میان دم و ام را گم کرده منی که راه

دفتر سوم -شعر تب 37ص .اند ها را بسته و جاده

...روند آنانکه می

-ها با چکمه-

(افتد، مات بود پدر یاد پدر می به)

وقتی

ها، و مهمیز و آرایش با چکمه

بردند، آمدند و می می

و در مه

دفتر سوم 36ص .شدند گم می

جا باشم کند این چه فرق می

ها ها، موریانه مورچهجا میان این

بندند راه تو را می و سوسمارهایی که

تا نکند شعری را

ناه داده باشیپ

ات در جیب

دفتر سوم 77ص ...یا عاشق باشی، بی پاسپورتی

Page 14: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 41 سوزد ام کنار شما می من آتش

سرد است

تواند سرد است تا می

دفتر سوم 81ص. و این گریبان، یخ

در دفتر سوم انسان-معهاج به ضاعترا های نمونه

اهل همین حوالی بارانی هستم

شناسم های شما را می و کوچه

....دانم تان را می و داستان

ام جا نشسته سنگی این بر تخته

دفتر سوم نخستین شعر 6ص...تا خون من بریزد بر سنگ

ام پر زد ای که از ایوان خانه پرنده

.دگر نیامد، سراغ ما نگرفت

تر از من خستهپرنده

دفتر سوم41ص .جا بود پرنده خسته از این

توانم گفت با این درخت چه می

گرداند هایش را از من برمی که برگ

ام، و این ستاره که روی از من و خیاالت

دفتر سوم96ص .رود پی کارش و می

این بامداد، بامداد نیست

شود به طلوعی، گرمش نمی

دفتر سوم 11ص .ست بستهو ماه، یخ

تان نیستم اهل حکایت

.ست چه بر من رفته ای ندارم از آن و شکوه

داند ای می ام را آن پرنده من داستان

دفتر سوم 31ص .ست جا، بر سنگی، مرده این که

این درخت، صبرش تمام شد! نه

.ای که آستینی، بیرون نشد که بچیند از او میوه از بس

دفتر سوم 39ص .هایش تلخ است برگ نجوای

Page 15: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 43 سوزد ام کنار شما می من آتش

قدرت حال که به سوی سمت اعتراض، در همانشود که روشنی دیده می به

انسان -جامعهسوی تر به بیش کمی -سومدر دفتر -بار این روی شده، نشانه

م، در دفتر سو .شان تالش و آرزو کرده است زیستن برگشته که او برای خوب

رخ ی ساختار اعتراض ی آرایش اجزای سازنده هایی که در نحوه دگرگونیآن

ی ا "نحو تازه به"فقط که اجزاء هیچ جزئی کم نشده بل. تگیرتر اس داده چشم

.یابند سامان و سازمان می

ویژه در نگاه اول، خودگرفته، شاید به ای که به این اعتراض، در ساختار تازه

یکی . اما این برداشتی خطا است. با اعتراض همانند باشدسختی چندان و یا به

داشت ما از ی اعتراض و چشم از دالیل این خطا، این است که نگاه ما به مقوله

این، همان اعتراض پیشین است . بعدی و کمی نارسا است این مقوله کمی یک

ی خود، تازه، در ساختار انسان -به جامعه این اعتراض .ولی با ساختاری تازه

.ها مقوله بهاعتراض و یکی ، انسان -جامعه اعتراض به یکی، :جنبه دارد دو

: انسان -جامعهسوی گیری اعتراض به سمت -1

ی که انسانجامعه و . است پیرامون ی جامعه بهو انسان بهدفتر اعتراض سوم، دفتر

خطاب هایی که اکبر انسان. ها کوشش کرد نام آن ها و به اکبر عمری برای آن

:گوید میها آن به دفترسوم 11ص".سوزد بد می شما ام کنار من آتش"

ماهایی که در شمار . این، داستان بسیاری از ماها نیز هست. حق با او است

ما، . سوزد اکبرها، در کنار ما بد میهای آتش. های پیرامون اکبر هستیم انسان

ما . اهت داریمایم شب ه بود ترها که پیشای چه تر به آن سیاری از ماها، دیگر کمب

ایم که آن شده همانندهای او بودیم، اکنون چنان های اکبرها و آتشکه پاسدار

بد های خود ما هم در کنار ما حتی آتش. سوزند بد میما ها در کنار آتش

ها حرف گونه این را باور نداریم و به حقیقت بسیاری از ماها این. دنسوز می

بینیم ولی آن دلیری در ما نیست حقیقت را می ؛ بسیاری دیگر، اینخندیم می

و . اکبر این شهامت را دارد که این حقیقت را به ما بگوید. که آن را بیان کنیم

.که به دل بنشیند این شرافت را دارد که چنان به ما بگوید قدر صبر کردم، صبر کردم، صبر کردم آن

؛اش سر رفت که سنگ، حوصله

Page 16: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 46 سوزد ام کنار شما می من آتش

قدر گفتم، گفتم آن

دفتر سوم 66ص .که ماه، ترکم کرد

می است؛ باری چنین د سنگ، که نماد صبوری باید باشد؛ و ماه، که نماد هم

که این گاه آنها را، تاب شنیدن اعتراضدیگر زیرا که . اند حوصله گشته کم

.شود، ندارند گیری می سوی خود آنان نشانه اعتراض به

. کند هم اعتراض می "نی"حتی بهانسان، که -نه فقط به جامعهاکبر دفتر سوم63ص ".کند هوده، هی شکایت می و این نی، که بی... "

:و به باران هم ...باریدیهایی را چه مشق

چه شعرهایی را شستی بر دیوار

اعتراض به باران -دفتر دوم 11ص .و شاعران شریفی را با خود بردییابی اجزای سازمان ی در نحوه من، گمان یی، که بهها دگرگونی ی آن با همه. باری

اما این اعتراض اند، پدید آمده سومدر شعرهای دفتر اعتراض ی ساختار سازنده

از این. انسانی/راضی اجتماعیاعت .است اعتراض پیشین هنوز همان انچن هم

پیرامون، های انسانجامعه و یش به ها ی اعتراض با همهاست که اکبر، سبب

و اعتراض. دارد را دوست ها که انسان همان. تاس اجتماعی چنان همان آدم هم

.از روی دوستی است هایش به آنان

او . مند و آگاه است دوستی هوش یک انساندوستی او انسانگذشته، از این

دوست/روزگار نا اندازه در این است تا چه دار آن که او دوست ه انسانیداند ک می

و نه چیز انسان، همه، او آگاه است که همین بااینو . داشتنی گردیده است

های ی اعتراض ست شاید، که با همهارو و از این. دار آتش او است پاسدیگری،

:گوید می ها ها، خطاب به آن درست و برحق به این انسان دفترسوم 73ص ".سوزد ام کنار شما می من آتش"

این، اوج توانایی .سوم استهای برجسته در این دفتر "اوج"آن و این، یکی از

این، اوج زیبایی شعرهای . کنونی است ی گسیخته/هم/گی از در این زنده اکبر

یک "سوزد ام کنار شما می من آتش"حقیقت، که این اعتراف به. تر سوم استدف

این کند که عمری را در کنار این اعتراف را کسی می. اعتراف ساده نیست

هایی کناری، حکایت اثر این همدر و. و گریستخندید، کوشید، زیست، "شما"

.ها نبود که او سزاوار آن فتبر او رناروا نیز به

Page 17: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 47 سوزد ام کنار شما می من آتش

رود این که بر من می. نه"

.حکایت من نبود

دفتر سوم 63ص ".کند هوده، هی شکایت می و این نی که بی

:گوید حال، می و بااین ".سوزد ام کنار شما می من آتش"

.به انسانو ،"شما"به این امید به. ه این دوستیزهازه ب! زهازه

آن، اعتراف بهکه است امیدی . امید است عمیقا. بسیار امید استمید، ااین

هایدامی این امید، از جنس آن. خواهد می آگاهی و شعور و. خواهد شهامت می

سبب به انسان ان بهزنند که امیدش را کسانی جار می نیست که آن هزینه بی

است؛ و شان حزبدستور است؛ به شان اممر سبب به ؛قدرت است شان به عشق

/ بر/امید پا چنین یک یافتن به دست ...شان است مداری قدرت سبب مصلحت به

. خواهد می دلیریجایی، من هنوز هستم! نه

دفتر دوم44ص .و با شما نگرانم

:ها گیری اعتراض به سوی مقوله سمت -2 به راه، ایمانم نیست

ست اش را گم کرده راهبه ماه، که

.روند هایی که بیهوده می و به آغاز فصل

-آن آتش -خوش باشم آتش خاموشی دل مگر به

دفتر سوم 38ص .سوزد هایش هنوز به کورسویی می که هیمه

های دیگری، که هر یک معناهای روشن و مقوله "ها فصل"، "ماه"، "راه"او به

او .دارد ها دریغ می روشنی ایمان خودرا از آن هکند، و ب خودرا دارند اعتراض می

پرستان او را به پرستان و فصل پرستان، ماه هیچ ترسی از این ندارد که مبادا راه

. نیست "بر آن قرار"و "بر آن مدار"ناامیدی متهم سازند و بگویند که او دیگر

زده ها همه یخ داند این ماه، این راه و این فصل هیچ ترسی ندارد زیرا که او می

کورسویی هایش هنوز به آتش، که هیمه آن": که گاه نشوند آ می گرفته و سرد و برف

.است بسته آتش این به او دلروست، که ازاین. کلی خاموش شود به "سوزد می

سوم شعرهای دفتر شعرهای. امید است ی مقولهنیز ها، یکی مقوله ی این از جمله

جمله به آن نوع از -امیداز یهم به انواع. هستندنیز ی امید اعتراض به مقوله

ای نوشته، اشاره ی این من در دنباله .خود امید هم، به ، و-امیدی که تاکنون بود

Page 18: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 48 سوزد ام کنار شما می من آتش

جهان دارند در این باره، که از نگاهی که اکبر و همانندهای او به ام در این کرده

در . دارند امید و ناامیدی ارزش نسبی و نقش معینهایی مانند جهان ما، مقوله

دور خواهم اشاره کنم که برخی از انواع امیدها بهتر آن است که به جا می این

ها؟ امیدهای واهی، و امیدهایی که کهنه و کند کدام برخی. انداخته شوند

و آدمی تازه . بیماری بدل شوند است تا به و امیدهایی که کم مانده. اند شده

است که -دهد می کف از -اندازد دور می که این گونه امیدها را به پس از آن

امید هم، . انگار که باری از دوش برداشته شد. کند احساس سبکی و آزادی می

.شود ی بر دوش بدل می"بار"باری، به

:گوید درست است طور که شاملو هم می رچه آنگا -!خدا حیف امید چه امیدی؟ به -نه امیدی

شاملو -دریا دخترای ننه -شه دید؟ چه چراغی؟ چیز خوبی می -نه چراغیگی که حیف آدم و حیف زنده: گاه باید گفت ولی این هم درست است که گاه

.بسته و مشروط شوند "امید"فقط بهبه

آنی دوگانهو ارزش ، احساس

ویژه و جای ، احساسشان برایکه ها است از انسان نوع اکبر در شمار آن

. ای دارد برجسته

مثابه یک راه، یک روش، و یک احساس، بهها، در نزد این انسان، سو از یک

، جهان را فقط از ها این انسانشود، داد می قلم جهان ی مستقل شناخت دریچه

. کنند دریافت میهم خود احساسبا را که آن شناسند بل و یا خرد نمی راه عقل

و نگرند و به آن مثابه یکی از ابزارهای شناخت می های خود به به احساس اینان

اندازه معتبرند که های احساس همان دریافت. نهند ارزش میهای آن به دریافت

ها، احساس، ستونی استوار برای این انسان .های دانش و عقل و خرد دریافت

ی که برای خود، وجود و ستون. های استوار شناخت است در کنار دیگر ستون

.های دیگر در پیوند است حال با ستون بود مستقل دارد در همان

انواع از هر یکی مهم از اجزای سازنده جزءمثابه یک به ، احساساز سوییو

یک روح و مانند احساس،برای اینان، .شود داد می قلم دیگر شناختابزارهای

. شته باشدجریان داباید ... عقل، خرد، دانش ویک جان است که در درون

Page 19: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 43 سوزد ام کنار شما می من آتش

،اندیشیدن طورکلی در درون در درون عقل، خرد، و دانش، و به احساس ودوج

.بخشد و اطمینان میراوت، طگی، سرزندهجالء، ها به این

نیز بسیار -به انسان، طبیعت، جامعه -درون این جهان ها به نگاه این انسان

توانند رو است که اینان نمی از این. شان درآمیخته است اتسخت با احساس

گونه این. گیری کنند توانند کناره نمی. توانند پیوند نگیرند نمی. معترض نباشند

یی که در آن بتوان با جهان هیچ "جا" آن ینند تا بهب ای نمی ها هیچ روزنه آدم

هایی نیستند گریختن چنین اهلاینان که رو فقط از این نه .بگریزند کاری نداشت

.یی وجود ندارد"جا"دانندچنین رو که می که افزون براین، هم از این بل

آن، احساس، تخطئه است که در شناسند جهانی ها می انسان جهانی که این

مرام و های این مصلحتزنجیر بهها، و ها و مسلک زنجیر مرام و یا به. شود نمی

کند، یابد و بیان می ها را در می اگر احساس، زشتی. شود نمیها کشیده مسلک

جهان، در اینزیرا که . گیرد و یا خود، جلوی او را نمی. زند عقل بر او نهیب نمی

احساس با دانشاحساس است، دانش، ، خرد بارداحساس است؛ خبا عقل، عقل

کار نیستند؛ محافظهاند، ترسو و و عقل و خرد و دانش چون با احساس. است

بسیارچیزها که آنبا جهان، دانند که این ند، و میشناس جهان خود را خوب می

. هایش فرو بریزد زشتی با آشکارگشتننیست که چنان ولی بنیادند در آن سست

ها خللی زشتی زیبای این جهان و بیان های این زیبای زشتی د که شناختدانن می

آورد همانا شناخت ان خلل میجه چه بر این آن دانند ورد؛ میآ جهان نمی بر این

زیبا شناختکه دانند میو . هاست زیبایی این زشت بیانآن و های زیبایی زشت

، کالم یکفقط از دانش بااحساس، از خرد بااحساس، از عقل بااحساس، و در

(1) .آید بر میاحساس از اندیشیدین با

نارسایی آسانی و روانی از رو است که اکبر و همانندهای او چنین به ایناز

سخن -طور معین به -هایی از امید گونه مؤثرشدن/اناز و -کلیطور به -امید

رسا از گویند؛ و با اطمینان یأس سخن میسانی و روانی از آ همان بهو گویند؛ می

:کنند ن دلیرانه افشاء میو چنی. زنند حرف می"بیم ویرانی خانه"

گزین شود که ی بهتری جای شاید بتواند با جمله... "دانش بااحساس"و "خرد بااحساس"ی جمله -1

. برای آن مفهومی که من در نظرم دارم رساتر باشد

Page 20: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 11 سوزد ام کنار شما می من آتش

تراود مهتاب هوده می بی"

هوده این زمین بی

،گردد بر گرد خویش می

دفتر یکم 98ص "!این جهان زیبا نیست! نهآن انتقادها از و ،، هرگز آن یأس و بیمبیم، و این انتقاد از امیداین یأس، این

د و یا به برکس ب همهچیز و همهاز دارند که میواآدمی را امید نیستند که

زمان با او هم. ها بردارد و یا دست از آرزوها و آرمان دده خود پایان گی زنده

این عشق گی است، عاشق دوستی است؛ او به بیان این هشدارها، عاشق زنده

و از -داند ست که میرو ا دوستان اطمینان دارد، و از این گی و به زنده خود به

هایش، و با که با وجود این هشدارها و اعتراض -خود شادمان است این دانایی

سوزد، اما مطمئن است بیند که آتش او در کنار دیگران بد می که می آن وجود

سوزد؛ که چای او میاست که "دیگران"در کنار همیندرست آتش او که این

.چنان گرم است هماست که "دیگران"در کنار همیندرست گیریدنتم مرا خ

ام من زنده

ام و چای تازه

دفتر سوم76ص .جا کنار شما گرم است آن، ساده است و فهمیدن آن ها از جهان دارند یافتن به آن درکی که این انسان راه

کسانی دشوار و یا حتی فقط برای آنساده، کار ولی اینآید؛ میو از هرکسی بر

. احساس جایی ندارد، از جهان و انسان ها که در نگاه و درک آن ناشدنی است

گریه، کار سست . است ، یأس کشندهآناست که در یجهان ، آنکسان جهان این

ها را اندیشی است و انسان عنصران است، و نقد محیط و نقد انسان، دور از مآل

در : و یا -گروه از آدمیان ایناحساس بدون در جهان. کند و مأیوس می رماند می

سود به تاریخچون روند -شناسند میخود احساس بدون اینان از راه نگاه که نیجها

گونه تردیدی پس هیچکه البته درست است، ، حرفیانسانیت و بهترشدن است

"دلیلی" اصال هیچخود و یا نیست"جایز"و یا "سودمند"، ییأس و یا احساس

د و سودمنهای راه را گفتن از دشواری سخن کسان این. نداردها وجود نآ برای

رسیدن "که دلیل آن به .و از آن وحشت دارند دانند، یا خود حتی مجاز نمی

!"چون و چرا به هدف، قطعی است بی

Page 21: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 14 سوزد ام کنار شما می من آتش

از نگاه . زند می دهنهخود بر احساسات مدار پرست و مسلک رامم یک انسان

پرداختن . بپردازدهنرمند فقط باید به آرزوهای بزرگ و اساسی جامعه ": هایی انسانی چنین

به معنای فقط دردی با مردم هم. کردن به هر مسئله کار هنرمند نیست توجهبه جزئیات و

هنرمند حق ندارد از اندوه کسی در . نه دردهای فرعی. آنان است دردی با دردهای بزرگ هم

ما باید . کردن است آزارکارها خودرا این. گین شده و یا خود حتی بگرید مرگ عزیزش اندوه

ن از هر درد ما که اشک نه آن. های ما باید کلی باشد دردی و هم. اساسی را دریابیم راستاهای

در برابر تردیدها و در برابر ،هم تیراس برخی از اینان، شاید به "...هر آدمی در بیاید

ی دیگر از این ریزند؛ ولی برای برخ هم می/آورند و در ها، تاب نمی دیدن زشتی

رای است ب آویزی ای و دست بهانه، "قطعیتو ،امید"اصطالح به ها شاید این انسان

.ردنآو /در/آوردن و نیز نام/در/نان

است اندازه واقعی شناسند، گریه همان میکه اکبر و همانندهای او اما در جهانی

ندازه واقعی ا امید همانو . گی است که زنده اندازه واقعی مرگ همان. که خنده

(9).هم امید دارند و هم غم. خندند یگریه م ها میان انسان این. است که ناامیدی

بیان حقایقشناخت و در در گاه آن و جای ،شعر

احساس، شناخت با بدون شناخت: شد شناخت اشاره دو نوع پیش، به بخشدر

دست ع شناخت بهتفاوت میان حقایقی که این دو نو و اشاره شد به. احساس

نند دانش، عقل، هایی ما مقولهکه است نکته این اشاره به ،بخش در این .آورند می

فقط در نه... ه،مانند علم، هنر و ادبیات، فلسف یهای رشتهخرد، احساس، و

گاه این ی جای مقایسهکه در بل دیگر، با یک نوع شناختدو این ی مقایسه

متفاوت ارزش دارای، شناخت یک از این دو نوعدرون هر در ها ها و رشته مقوله

، درمختلف ایه رشتهها و مقوله اینکه ،نیز حقایقی آن، روال همینبر و . ستنده

.اند گاه متفاوت ، دارای ارزش و جایآورند می دست بهی جهان باره

/با / نگاه برای آنانی که مانند اکبر با :است نکته این به ،مشخصطور به ،اشاره

، ها از رشتهیک هر ، مانندشعرجهان، این درشناسند، را می جهان خود احساس

در مقایسه فقط نه ،مستقلگاه مهم و جای .است مهم و مستقل گاه دارای جای

:دو نمونه. توان در ادبیات و هنر ایران آورد های فراوانی را می نمونه -9

حافظ گیرد ام هست اما در نمی زبان آتشین مجلس خندم که چون اندرین میان گریه می

زنم شاملو وین میان، خوش دست و پایی می خود نه از امید رستم نی ز غم

Page 22: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 11 سوزد ام کنار شما می من آتش

که بلدارد احساس بی در جهانشعر که و نامستقلی گاه نامهم جای با آن

.جهان بااحساس دارنددر ها گاهی که دیگررشته در مقایسه با جای چنین هم

شکلی که داشته که شعر، هر بل. ظاهری نیست در جهان اکبر، شعر فقط شکل

تر بیان، و مهم ی چند نحوهو زبان، و یکی از چندینوچند از چندین یباشد، یک

است که با کمک آن، آدمی وچند رشته و ابزار شناخت از همه، یکی از چندین

یک شعر، که تنها با کمک ها را پردازد که آن حقایقی می بیان آن دریافت و به

دست به است بااحساس شناخت ها و ابزارهای میان رشتهاز ویژهرشته و یک ابزار

تشناخ ی ویژه/خودو مستقل هایابزار و ها رشتهشعر، یکی از . درآو می

ها آنکند که کمک می حقایقی دریافتن، که انسان را به است جهان بااحساس

/دیگرکمک با حتی که ، بلاحساس بدون شناخت کمک به توان نمیتنها نهرا

.توان دریافت بااحساس نیز نمی شناخت ابزارهای/دیگرها و رشته

بااحساس هستند کسانی که دارای شناخت آنحتی در میان بینیم که می وانافر

کنند، دیگر بحث می معین با یک واقعیت یک ی شناخت که در باره نیز، زمانی

در میان . کنند واقعیت متهم می دیگر را به ندیدن یک آید که پیش می مواردی

واقعیت برسر ندیدن در اصل نهباید ی که بحث هایکم نیستند مورداین موارد،

در حقیقت هر دوطرف دارند واقعیت .باشد واقعیت آن دیدن ی نحوهبرسر که بل

.گویند دارند از دو حقیقت یک واقعیت سخن می ولی. بینند را می

هیچ باوری ، بدون احساس به جهان هستند نوع نگاهدارای هایی که آن انسان

از از نوعی -هنرو کلی در ادبیات طور یا به -در شعر ،این ندارند که انسان به

در جهان . پردازد به بیان حقایق میو گوید شناخت جهان و جامعه سخن می

در تنها ت را نیزشناخت این حقیق که بل است ییکحقیقت تنها نه ها این انسان

ی یکی باور به حوزه. دانند که خود باور دارند ای از شناخت ممکن می حوزه آن

ور با کسان البته برخی از این ...و یا به هنر ن یا به فلسفهعلم دارد دیگری به دی

گمان ید ولی بر اینگو از حقیقت سخن می "نیز"دارند آدمی در ادبیات و هنر

یک شاعر یا ادیب یا -که حقایقی بگوییم آن بهتر است -چه آنکه ند هست

شاعرانه یا ادیبانه و یا هنری همان کند، در حقیقت بیان مند بیان میهنر

.کند لم بیان میعمثال حقایقی است که

Page 23: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 19 سوزد ام کنار شما می من آتش

ها و ابزارهای رشته ی همه، شناساند ما می بهبااحساس شناخت که در جهانیولی

ها و هر یک از این رشته. شناخت در دریافت حقایق به یک اندازه مهم هستند

در جهان شناخت . رسانند یاری می ابزارها ما را به دریافت حقایق دیگری

ها را با ادبیات و هنر در اصل و در واقع، آن حقایقی که انسان آنبااحساس،

. کند هستند که مثال علم بیان می از حقایقی کند، حقایقی مستقل ن میبیا

ها توان درک آنمنظور علم بااحساس، علم، . دیگری هستند این حقایق، حقایق

و مستقل خودرا دارد، که توانایی دریافت حقایق ویژهیعنی اصال علم، . را ندارد

ن بگوید، می از چنین حقایقی سخو اگر عال. کارش دریافت این حقایق نیست

جهان بهی هنر و ادبیات در حوزهی علم بیرون آمده و دارد حوزهحتما از

، از حقایقحقایق شناخت مختلف های حوزه بااحساس، شناخت جهاندر .نگرد می

تواند از حقایقی یمن یک هنرعر و یک ش. گیرند هره میبدیگر هم ی شده دریافت

تواند از ، هیچ دانشی نمیطور د؛ همینرهره نبیابد ب ها دست می آن که دانش به

.یابند بهره نگیرد می آن دست به که شعر و هنر حقایقی

. ادبیاتی علمی آفریده و هم علم دانیم که انسان، هم ادبیات می این، همهبر افزون

حقایقی انیست که فقط همان علمی، چنین ما این روشن است که این ادبیاتا

ادبیاتی را حقایق همانکند؛ و یا علم ادبیاتی، علمی را به زبان ادبیات بیان می

شوند محض می علمی بیان که در ادبیات حتی حقایقی. کند علم بیان می به زبان

ادبیاتی بیان حقایقی که در علم طور هم، آن علمی نیستند؛ و همین حقایقی

.ادبیاتی نیستند محض همان حقایقشوند می

"راهی دیگر"

:آشوبد ها بر می گی فشار درماندهآدمی از جایی که درست در آن کنم نفرین نمی

دهم من، دشنام می

هایم را در باران و اشک

"ها به گندم" 9دفتر 91ص ...هایم را بر دیوار و مشت :وجوکردن جا راهی دیگر را جست ندرست در همی

!استبس ! راهی دگر بزن

!کوکی دیگر کن

دفتر سوم33ص ...رطل گران را بریز باران بشوید

Page 24: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 11 سوزد ام کنار شما می من آتش

.امید یا ناامیدیزیبایی داستان است چنین

چه در گفتار و چه در -نوع از ما آدمیان است که جا با آن حرف من در این

که کنیم مخالفت می ناامیدیبا و هواداری گی از امید ساده چنان به -کردارمان

کند تواند احساس خوبی می سپارد به یما گوش م که به "کار اهل" ی شنوندههر

.شناسیم و نه ناامیدی را را تجربه کرده و میکه ما، نه امید

کاری ها گیر در آن و تأمل و غور جدی و پی امید و ناامیدی، بررسی موضوع

کند، و هم کمک میهایی از وجود انسان ما در شناخت جنبه بههم است که

هایی را کنار بزنیم که پردهدهد که بتوانیم می ما آن توانایی و جسارتی را به

در پشت این مبادا که رو ، از اینشان واهمه داریم بسیاری از ماها از کنارزدن

و "ناامیدی"ها یکی از این پرده .حقایقی ترسناک بر ما آشکار شوندها پرده

کم نیستند کسانی در میان ماها که گمان دارند حتی .است "امید"یکی هم

شان ناامیدی برای. تاب ناامیدی را ندارند. توانند ناامید شوند ای هم نمی لحظه

گی این هم ندارند که آماده ها حتی این. گی است پایان زنده. ناک است هول

.داشته، بردارند شغولخود م ها را به همه آن ه اینپرده از روی امید و ناامیدی، ک

.ها نهفته است تا ببینند چه چیزی پشت این مقوله

:سبب همینبه است، و این واهمه البته دارای دالیل نیرومند واقعی

کنند، ها خودداری می هایی، که از کنارزدن این پرده نیستند انسان کم -

بپذیرانند که نگران ما کوشند به خود و به هایی که می نیستند انسان و یا کم -

،و این، امید است که اصل است ؛نباشیم زیرا ناامیدی اصل نیست

ما بپذیرانند که نگران کوشند به خود و به هایی که می نیستند انسان و یا کم -

باشیم زیرا امید، اصل نیست و این، ناامیدی است که اصل است،

کوشند ما، می خودشان و به به نشا دیدگاهبرای پذیراندن ها گروه هریک از اینو

.وپا کنند تا دالیل علمی و فلسفی و یا مذهبی دست

او . دفتر شعرهای اکبر، امید و ناامیدی دوشادوش هم هستند در این هر سه

ی تجربه از دید او و به. بیند جا می ها را همه آن. کند ها را همواره تجربه می آن

.اند گی ر این زندههای ناگزی شاو، این دو، از بخ

کوبد، دیوار میشوید، مشت بر را در باران می هایش دهد، اشک دشنام میاو

حال، راهی که این بخواهد از این ناامیدی وحشت کند؛ و در همان این بدون

Page 25: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 13 سوزد ام کنار شما می من آتش

یا بداند امیدی هستکه کند، بدون این ی دیگر را طلب میجوید، راه دیگر می

.بی یا باامید. است ی آن است، ادامه گی برای او، اصل، زنده. نیست

ه جامع از اعماق. گوید ا است که سخن میج گی است و در آن زنده او در اعماق

او از عمق . گوید مطلب است که سخن می از اعماق. گوید است که سخن می

، بدون مق سعادتهم از عو آگاه است از عمق فاجعه هم . مسئله آگاه است

و دارم از اعماق با شما سخن ... من آگاهم! ببینید: که هیاهو راه بیندازد که این

...گویم ی امید و ناامیدی می و دارم با شما در باره .گویم می

ها آن، امید و ناامیدی، از سدهکند که در گی می ای زنده ک جامعهاو در ژرفای ی

.بسیار آشنایند جامعه گان این برای باشنده. ندا آمیخته گی در پیش، با زنده

شوند، ولی هرگز نه د شاد میبرند و از امی از ناامیدی رنج میگانی که باشنده

ی اندازه بهناامیدی را هایی که انسانی. و نه فریب آن را ندخور می را این ترس

های زیبا مهمجس "هیچ"کشند، و از آن زیر عنوان بیان می چنان زیبا بهامید

/عام نماش به هنریا در و شده نوشته فقط در ادبیات تازهها البته و این .تراشند می

/ در/عام نمایش و یا به شده نوشته/نااست، وگرنه، در ادبیات و هنر شان ی درآمده

گویند سخن می ناامیدیاز امید و است، تر گستردهنیز، که بسیار شان ی نیامده

شان ی گی روزمره ر زندهنوشته، د/حتی گذشته از ادبیات و هنر نوشته یا ناو .

گویند تنها سخن می تر است، از امید و ناامیدی نه گسترده بسیاربسیار ، کهنیز

.کنند گی می ها را زنده که آن بل

ویژه دفترهای دوم و سوم، بهدفتر، خواندن برخی از شعرهای این سه در هنگام

.کند غض میگاهی آدم ب

یکی در دفتر نخست . ، دخترش، دو شعر در این دفترها دارد"آزاده"اکبر برای

هایی از مصرع. 4931و دیگری در. 4988یکی در سال. و دیگری در دفترسوم

هایی را توان گفت مصرع در حقیقت می. شعر اول در شعر دوم تکرار شده است

یک شعرند در دو . هستند تنیده / هم/هر دو شعر در. ستشعر اول افزوده ا به

آزاده، یکی از آن . سال فاصله افتاده است1بخش، که در میان دو بخش آن،

.پهلوان یک زیبای. زیبا یک پهلوان. ام ام دیده گی پهلوانانی است که من در زنده

Page 26: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 16 سوزد ام کنار شما می من آتش

و ".ست گی رمندهسوسوی نگاه تو، دیدن، ش بی": ی آغازین شعر اول خود جمله

، که اکبر آن را در شعر دوم، بر خالف "بینم ام که من می شرمنده"ی جمله

ی اهداییه، آورده، عنوان جمله که در زیر نام شعر، به شعر اول، نه در متن بل

خوانم، از فشار شعرها را می هر بار که هر کدام از این. راستی غوغا است به

، که حالتی. شوم که گفتن آن ممکن نیست عجیب می تیچیزی، دچار حال

گرمی، خشم، غرور، از شوق، گریه، حسرت، دل: ها چیز است معجونی از ده

کنم می "سبکی"و سپس پس از خواندن شعر، چنان احساس... شگفتی، اندوه

.ام خوبی انجام داده که گویی کاری سترگ و دشوار را به

شعرهای بدی هستند؟ آورند، که بغض ما را درمیل دلی این شعرها به آیا این

:ندگوی می یأساز برخی از شعرها نیز کند هوده این پرنده بیدارم می بی

نه،

ست، تاریک است، دم ندمیده صبح

و آفتاب

دفتر سوم 64ص ...ست اش برده خوابواهمه بیشناسد است که چنین با جسارت و و چون می. شناسد او صبح را می

.کند که صبح ندمیده است بیان می

برخی از اند؟ بدیشعرهای پس گویند شعرها چون از یأس سخن می نیآیا ا

هیچ گویند، ولی زیبا هم می گویند و چه از یأس می دفتر، این سه یشعرها

طورکه آن شعرهایی که از امید همان شعر یأس نیستند ها،کدام از این شعر

. شعر بیدارند. اند گی ها شعر زنده آن .شعرهای امید نیستندگویند سخن می

با میل به بهترکردن نقدی که . آن اند نه پذیرش گاه نقد زیست. ندا شعر بیداری

.اند شعر اعتراض .است آمیخته گاه در بهترکردن زیست زیست و !بس است! راهی دگر بزن

!کوکی دیگر کن

دفتر سوم33ص ...بشویدرطل گران را بریز باران

Page 27: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 17 سوزد ام کنار شما می من آتش

"همه باران در زیر چتری، زیر این"

باران شمال در شعرهای اکبر

. ی شعرهای اکبر، چندان در نیافتم گانه سه ی خواندن دفترهای ارهای اولیهدر ب

چه از آن کردم آن نخست فکر می. آرام دیدم که در زیر باران هستم ولی آرام

چندی . کنم این شعرها می عرقی است که با خواندنکنم احساس خیسی می

. باران هستمیک ریز ها است که زیر بارش یک دریافتم مدت گذشت تا

و یا در شعرهای ( و شمالی)مازندرانی یک از شاعران گز در شعرهای هیچهر

و باران ) ام که باران شمال گان و چه معاصر، ندیده شاعران کشور، چه گذشته

چنین گسترده، . چنین به شعر کشیده شود ،، در یک روند طوالنی(طور کلی به

.گی، با اندیشه، با جامعه شده با زنده چنین در معناهای گوناگون، چنین عجین

.است است در مازندران نباریده چنین که این باران، در شعرهای اکبر باریده

گاهی مثل خود . بینیم ریز این باران را می در هر سه دفتر شعر اکبر، بارش یک

. آییم شوق می آییم، گاه از دیدن آن به اکبر، از این باران به تنگ می

از این "و"های بارانی دیار خانه": بارد یکم و دوم هم میاین باران، حتی در نام دفتر

آشکاری، شکل به"رویند ما میکه بعد از هایی گندم به" سومدفتر ؛ و در نام"بارانی حوالی

.در حال باریدن استآشکارا شکل پنهانی، یا به. است باریدن پنهانی در حال

کند به در دفتر دوم آغاز می. بارد گاه می به نم و گاه این باران، در دفتر یکم، نم

.آید دفتر سوم، دیگر هرگز بند نمیو در . شود تند و تندتر می. شتاب

رود و یرون میاز همان دفتر اول، این باران، از حوزه و از منش طبیعی خود ب

سوم، این ویژه در دفتر به. شود باریده میسیاسی /اجتماعی های ی حوزه در همه

ه ها همیش ی حوزه اما در همه. رسد یی می اوج چندمعنایی و چندحوزه باران به

: همان باران شمال است که نبارد برای آن"

نه حاجتی به دعایش نیست،

...افتد و استغاثه در او کارگر نمی

هزار سال سیاه است هزارسال، هزاران

دفتر دوم 18ص "...نشیند و بارد که می

Page 28: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 18 سوزد ام کنار شما می من آتش

کندم باران رها نمی"

گذاردم آسوده نمی

من و پیله کرده به

تر دومدف 18ص "...بارد میی این در میانه ، و چه-دفتر نخست -عجیب ارانهرگز، چه در آغاز بارش این ب

من احساس به باری هرگز این -دفتر سوم -آن و چه در اوج ،-دفتر دوم -بارش،

. باشد عنوان یک نماد برگزیده باشد باران را به عمد آمده دست نداد که اکبر به

درستی در انتقاد از به "ارزش احساسات"نیما در . این، اوج صداقت او است

ماه . کنند تا حرف خودرا بزنند ها را بهانه می کوه"گوید نمادسازان مصنوعی می

ی آن، سخن بهانه این باران را برنگزید تا به اکبر. "شندک بینند و آه می را می

خودرا بگوید؛ برعکس، خود این باران است که او را برگزیده، به او پیله کرده،

. از آسمان و در آسمان بارید. بر شهر و دیار او بارید. بر او، در او، باریدن گرفت

باران را امان این او، بارش بی. میل کردخودرا بر او تح. از زمین و بر زمین بارید

خود اکبر هم کنم گمان میحتی . ، دریافت، و نتوانست از آن سخن نگویدددی

آمدن این باران به درون . است باران خودرا بر او تحمیل کرده آگاه نبوده که این

اثری از تصنع در آن دیده است که هیچ گرفتهنگاه او، چنان طبیعی انجام

سخن دیگر، نفوذ باران عنایت او به این باران، باران شمال، و یا به .شود نمی

نحوی است که شعرهای این دفترهای شمال به نگاه اکبر و سپس به شعر او به

ل بومی مازندرانی بدشعر ویژه دفترسوم، را به فتر دوم و بهویژه د گانه، به سه

برد و بر ران را از شمال به سراسر کشور میبا حال، او این در همان. است کرده

.باراند آن می :دفتر یکم

یک روز

ابر همین حوالی بارانی

نام مرا

نوشت،

ی گندم های تازه بر خوشه

های نارس نارنج بر برگ

های سرخ تمشک و بوته

دفتر یکمشعر آغازین 7ص .با من، روییدند

Page 29: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 13 سوزد ام کنار شما می من آتش

بیهوده نیست،

دفتر یکم 41ص ...بارد می و دلش گرفته باران

ی ما را، نامه فراق یارا،

دفتر یکم46ص ...های باران بنویس بر گونه

اما

ها در کوچه

...بارد نشیند و می باران نمی

دفتر یکم48ص .گذارد باران نمی

...کردم نظاره میمن از بلندی ایوان

به اجتماع درختان

های خالی را گهواره، که مادرانه

دفتر یکم96ص ...بردند به خواب می نم باران زیر نم به

به باران دادند سهم تو را

دفتر یکم98ص ...ببارد تا هرچه خواست

گردی این گردش شبانه و شب

نم باران ها و نم این کوچه

دفتر یکم18ص ...ها و پرسه

دیگر

توانی تا می

باران، ببار

پایانی دفتر یکمشعر 68ص ...ببار، ببار

:دفتر دوم

شعر آغازین و شعر پایانی .یابد با باران آغاز و با باران پایان میهم دفتر دوم

حتی در آغاز کتاب، در متن کوتاهی که گویا باید . این دفتر دوم با باران است

:است گفتار باشد چنین آمده جای پیش به گیرد همیشه میات جا که باشی دل در این

دفتر دوم 3ص ...کند و باران بیداد می

Page 30: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 91 سوزد ام کنار شما می من آتش

به زیر بارش باران

برای

جای تو خالی

دفتر دوم6ص .کمی قدم بزنم

رفت یاد آن سروی که زیر باران می به

دفتر دوم41ص .و زیر باران گم شد

در حوالی باران کنار پیچ مهی

:خواند میای عاشقانه لوی ترشدهگ

ست به آفتاب که در پشت ابرهای تو بارانی

دفتر دوم 43ص ...سالم ما برسان...

در امتداد خیابانی خیس

دفتر دوم 46ص ...ست که نام آن را باران شسته

بگو ببارد باران

...

دفتر دوم 47ص .بگو ببارد تا خالی شود ز باریدن

شود میاش تنگ دو باره ابر دل

برای خاطر مردی که جای پایش را آب

دفتر دوم 11ص .هایش را باران برد و سایه

،چه جای دریغ، چه جای کاش

دفتر دوم 14ص !گذارد این باران؟ مگر می چه جای آه،

بر این روال که باریدی

-...نامردی است -بگو که باریدن

دفتر دوم 19ص ...ست کردهگم اش را در باران بر آن پرنده که راه

ست د افتادهربرای خاطر برگی که س

کنا پیچ مهی

دفتر دوم 16ص .بارد باران دارد می

Page 31: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 94 سوزد ام کنار شما می من آتش

کندم باران رها نمی

سودهگذاردم آ نمی

دفتر دوم 18ص ...بارد می من و پیله کرده به

دفتر دوم 96ص .بارد مگر چه رفته که باران هنوز می

ست خویش سپرده مهار

بارد وار می و دیوانه ،دست باد به

!کند این باران ببین چه می

پرنده خیس، صدای پرنده خیس، قفس خیس

سالم خیس، گریبان خیس

ی باران و و بوی مانده

دنبال عابران کودکی که به

دفتر دوم 98ص ...کاود باران را می -ی نانی برای گرده -

بارش باران زیر به

توانم نمی

دفتر دوم 11ص .ای بنویسم تا نامه

جا کند، این ساعت تو، هر ساعتی، چه فرق می به

بارد همیشه باران می

دفتر دوم 16ص .است و آسمان، لج کرده

برای آن که نبارد

نه، حاجتی به دعایش نیست

.افتد و استغاثه در او کارگر نمی

هزار سال سیاه است هزارانهزارسال،

دفتر دوم 17ص ...بارد نشیند و می که می

آلود است صدا مه

و راه حنجره را بسته بارش باران؛

-بینی بینی و نمی می - میان کوچه،

Page 32: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 91 سوزد ام کنار شما می من آتش

شعر، غریب است. سالم و بوسه، غریب است

دفتر دوم 38ص ...ست کاله هر تیربرق افتاده و شب

را و سهم خویش...

از آن درخت قدیمی، که شکل دیگر پدرم بود

هایش را و برگ

ورق به خیابانی دادم ورق

شعر پایانی دفتر دوم 76ص .اش گم کردم که زیر بارش باران

:دفتر سوم اهل همین حوالی هستم

باران این حوالی بارانی

سوم شعر آغاز دفتر 3ص ...بارد جا هستم می وقتی که این

جا هستم وقتی که این

دفتر سوم 41ص ...ها و باران و عصر با پرسه

ی پدرم مثل سایه

آمد که عصرها با نان می

رفت ها می گاهان با سایه و صبح

دفتر سوم 41ص ...شست هایش را، در باران می و چشم

در زیر بار باران سنگین این حوالی

قدر ایستادم صبور آن

دفتر سوم 46ص ...باران، خسته شدکه

کاش ای

بودم جا فرو نیامده این

دفتر سوم 19ص ...در الی و در لجن

اش ا کودکی کنار بساطی...

که ترسیده بود

دفتر سوم 11ص ...برد هایش را باران می و چیپس

Page 33: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 99 سوزد ام کنار شما می من آتش

تا سینه در گلو الیم

و باران

دفتر سوم 18ص ...بارد می

ابرگفتم به

دفتر سوم 91ص ...تواند بارانی باشد تا هرچه می

چه تلخ بود سفر

زد و آن سپیده که باید سر می

آمد؛ اش نمی دل

دفتر سوم 91ص ...بارید و باران می

بگو ببارد

د مراویبش

جز یاد دوستانم

دفتر سوم 11ص ...دانی آن جراحتی که می و

بارد باران، می

شود میو ماه، گم

دفتر سوم 14ص ...رود پی کارش و می

بارد ریز می یک

دفتر سوم 11ص ...لرزد و آفتاب از سرما می

آید ام می غ سرا گاهی شبی به

دفتر سوم 13ص ...چکد از روزنی که باران می ...نویسم نویسم و می می یه

دفتر سوم 34ص ...بارد و باران، سنگین می

-ظهر است -بارد دوباره میباران

دفتر سوم 36ص ...هایم در ایوان و بچه

Page 34: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 91 سوزد ام کنار شما می من آتش

دفتر سوم 66ص ...شناسد خوبی می باران، مرا به

شوم شده گم می بر رد پایی گم

گین گذارم غم پا می

بر آب و آب

دفتر سوم 67ص .و بر باران

برم ها را با خود می ستاره

...ام ی بارانی خانهو ماه را، از پشت بام

دفتر سوم شعر وصیت 74ص ...اند و ابرهایی را که با من بیدار بوده

دفتر سوم 73ص ...شناسندم ها می ها و باران و صبح

ست ام به خشکی ننشسته من قایق

دفتر سوم 81ص .پای و پارو در آبم بی

گیرد باران، دوباره می

-اش هم و دل -

دفتر سوم شعر پایانی دفتر 88ص .ز جوی و خیابان برد خود می و هرچه را با

ها "جا" ی فقط به همه نه. باراند کشاند و می جا می همه اکبر، باران مازندران را به

. هایش در خواب. اش در تنهایی. در درون خود. نیز موضوعات ی که به همه بل

. در سراسر کشور. ها در درون انسان

. تر از باران شمال است باران شعرهای اکبر، بسیار باران

اگرچه گشاید؛ گاه چتری می بارد، گاه ریز می او، در زیر این بارانی که یک دفتر سوم 17صدر زیر چتری که سیمهایش قاطی ست

خواهد؛ نمیتنها برای خود هایش دررفته است را اما همین چتری که سیم

:نیز ها و حتی چیزها ی انسان مهکه برای ه بل ...ست مان کافی چتری برای زیر باران"

ست اش برده که خواب -اش با دکه -چتری برای کودکی

ای چتری برای آب، یا سیالبی در دره

گیرد چتری، برای کوچه که آتش می

("...ها برای گندم "دفتر سوم-61ص) ".با کبریتی در جیبی

Page 35: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 93 سوزد ام کنار شما می من آتش

. گوید تفاوت دارد حقیقت را که این باران با آن بارانی که سهراب سپهری می

گوید بارانی که اکبر از آن سخن می. باری باران استهم سپهری اگرچه باران

ماند اگرچه نیما می"عجیب باران"به. عجیب است های ، از نوع بارانتر ، بیشولی

باران. رود تر می فراتر و گستره و از آن نیما هم تفاوت دارد"باران عجیب"که با

اگرچه .زیرا در لطافت طبع باران سعدی هیچ خالفی نیست. سعدی هم نیست

زار د و در شورهرویان فت طبع، در دشت، الله میرغم این لطا باران سعدی به

.کند می به باران اکبر نزدیک میو این، این باران را ک خار،

-! است "آجر"که نان او بدون باران در روستا، حتی کشاورز را هم ، باران اکبر

بسا آرزو دارد که گاه از دست این باران ذله شود و ای وا می -کنم گمان می

عروسک را با در شهر، گاه ،این باران. کاش به باران نیازش نبود کند که ای

همه چیز را خیس ... چکد یداران فرو م های کم از سقف خانه ...برد خود می

بار چیزهایی را به ی آن همهریزد، فروشان را به هم می بساط دست... کند می

دیگر گفته است و در شعرهایش سخن خوبی اکبر بهها خود از آنآورد که می

.نیازی به تکرار من ندارد

شعر بومی چیست؟

ان، باران شمال، و یا تر گفته شد، عنایت او به این بار طور که پیش همان

نحوی است سخن دیگر، نفوذ باران شمال به نگاه اکبر و سپس به شعر او به به

ویژه دفتر سوم، را به ویژه دفتر دوم و به گانه، به که شعرهای این دفترهای سه

. است شعر بومی مازندرانی بدل کرده

بومی چیزهای خوبی ی معنای شعر گوهای خود در بارهو خود اکبر در گفت

یر ناگز شعری که به زبان مازندرانی باشد بهنه هر : گوید او می. گوید ته و میگف

شود که با زبان کرد که یک مازندرانی، میتوان تصور می. شعری بومی است

شود با میطور که همان. مازندرانی شعر بگوید ولی این شعر مازندرانی نباشد

.شعری گفت که مازندرانی باشد... زبان ترکی یا فارسی و

داند که بودن یک انسان و یا یک شعر مازندرانی را فقط در این نمی او بومی

بودن را در این او مبنای بومی. زبان این انسان یا این شعر، مازندرانی است

. بوم را احساس کند. یابد بیند که این شعر یا این انسان به نگاه بومی دست می

.بومی ببیند و بومی بیندیشد. با آن عجین شود. دریابد

Page 36: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 96 سوزد ام کنار شما می من آتش

: گوید خودش می شناسم های این حوالی را می من دره

ها را سنگ و راز تخته

اند در خواب و ریزش، که کج نشسته

ها را، زیر باران و کومه

دفتر سوم 68ص... بر علفی ها را، بی ردی و گله

گی تعبیرهایی را که اکبر از این بوم و از این محل زنده کن است که کسی مم

مهم این است که او همواره در تأمل . کند بپذیرد یا نپذیرد؛ این مهم نیست می

.د است، در پیرامون این پیراموندر پیرامون خو

خواه آن اکه بسیار هو کارگیری زبان مازندرانی ندارد، بل او هیچ مخالفتی با به

زبان را چه در شعر یا نثر، چه در هنر و ادب یا در کارگیری این او به. است

کارگیری بومی باشد خواه این به. داند بسیار سودمند می... دانش و حتی اقتصاد

ی یک بحث او در باره. گرایی نیست گری و بومی ی او بومی مسئله. یا نباشد

:ی مهم است نکته

طور عام و زبان بومی ی اهمیت شناخت زبان به او در بارهسو، بحث از یک

دلیل پیوند پویا و ی اهمیت شناخت زبان است به در باره. طور ویژه است به

دلیل نقش اگرچه و به. ردای که میان زبان و تفکر آدمی وجود دا سویه/دو

.است که زبان بر ساختمان ذهن دارد محدود ولی مهم

که این دلیل به. بوم و بر است ی اهمیت شناخت بارهاو در دیگر، بحث سوی و از

دادن آن رفت محیط و پیش های گی ویژه ای میان شناخت سویه/پویا و دو پیوند

.وجود دارد

که بل "باید"و بر آن است که انسان، نه این کها. گری مخالف است او با بومی

با . با در و دیوار آن. های آن با انسان. درآمیزداست که با محیط خود "خوب"

راستی به. اش و پرنده و چرندهبا گیاه و درخت . مشکالت آن. های آن دشواری

. اندیشه کند. تأمل کند. در آن غور کند. را احساس کند آن. گی کند با آن زنده

.آن کند آن را از آن خود، و خودرا از آن. جویی کند راه. آن را دگرگون کند

Page 37: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 97 سوزد ام کنار شما می من آتش

(4)نگری در اقتصاد و سیاست در شهرستان آمل بومی کوتاه به ای اشاره

و فراتر از این، به -ی شعر حوزه تواند و نباید به نگری، هرگز نمی و اما، این بومی

ی ادبیات و فرهنگ، یکی از حوزه. محدود شود -ی ادبیات و فرهنگ حوزه

ی دیگر روال، اقتصاد و سیاست هم، حوزه همین بهاند؛ ولی گی اجتماعی زنده

نگری ع مهم بومیها نیز الزم است که موضو حوزه در این. گی هستند این زنده

ی توانم در باره میام فقط دلیل ناتوانی در آگاهی اکنون به من. شود کار گرفته به

نکاتی بهو سیاست در شهرستان آمل ی اقتصاد چون نگاه بومی در حوزهچندو

امی ای که معموال در هنگ نکته. پیش از آن ولی، یک نکته را بگویم .اشاره کنم

شود تصاد و سیاست کشیده میی اق نگری به حوزه گو بر سر بومیو که گفت

:آن پر بد نیست ویژه در این روزگار وانفسا اشاره به به

درختان و و ،مان همراه طبیعت به ،کشورمان ،روستاهامان ،و شهرهامان ،ما

گی همه ،...اقتصادمان ،هامان همراه فرهنگ و اندیشه و به ،گان و پرنده انگیاه

رفت پیش"آور سرگیجه ی چرخه :ایم هگرفتارآمد آوری سرگیجه ی چرخهزه در امرو

حداکثری سود جهانی معطوف به یک اقتصاد گی به وابسته عطوف بهم ای و توسعه

". داری های جهانی اقتصاد سرمایه گری در بازار رقابت از راه سلطه

ما ناگزیریم ولی. ما است ی جامعه رگبز چرخه، از مسائل درآوردن این سامان به

ناگزیر بهخود که در شرایطی بیندیشیم و با هم گفتگو کنیم مسئله این که به

رو است که از این. شویم گردانده و گردیده میچرخه گرفتاریم و در آن ایندر

.رسد بریده و نامفهوم می یا بریده رسد، و یا دیر، صدا یا نمی صدا به

موضوع آور، سرگیجه ی چرخه کردن این بسامانی رهبا دربحث یکی از موضوعات

د، زنن مینگری حرف از نیاز به بومی ها که برخی در حالی. نگری است بومی

همیشه، برخی و مثل. گویند می نگری سخن بومی/یگر از نیاز به ناد ایه برخی

ین هر یک از ا. نهادها را تلفیق کنند پیشکوشند تا هم می ی دیگرها

.اند چند جریانو از چندین -ای ییم ملغمهکه نگواگر -ای جریان، خود، آمیزه سه

از زمان نوشتن این بخش و سپس افزودن آن به این متن تا اکنون، نتوانستم به این پرسش پاسخی -1

به سود و به دالیل. چنین متنی، کار درستی هست یا نهیک بخش به افزودن این برنده بدهم که آیا

.زیان این افزودن، هر دو چنان هستند که نتوانستم تردیدم را برطرف کنم

Page 38: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 98 سوزد ام کنار شما می من آتش

آملشهرستان ی اقتصاد نگری در حوزه بومینگاهی کلی به

نگری در هایی دارد با بومی نگری در اقتصاد تفاوت روشن است که اگرچه بومی

گونه نیز در اقتصاد گونه که در فرهنگ، همان نگری، همان فرهنگ، ولی بومی

جا نیست که انجام این کار الزم و ضروری، فقط از این. الزم و ضروری است

آن است؛ زیر بهناگ "خودکار دارساختن ادامه"برای ... اقتصاد نیز مانند فرهنگ و

عیحال، یک مسئولیت اجتما الزم و ضروری، در همانکار که انجام این بل

ویژه اقتصاد و به اقتصاد کاالیی،این حرف درست است که . نیز هست اقتصاد

این اقتصاد، که، این سیاسی یعنی. است داری، یک اقتصاد سیاسی سرمایه کاالیی

های آن کاال گیری از امکان ای که او با بهره هایی دارد در برابر جامعه مسئولیت

کند، کاالیی که این اقتصاد تولید می. کند برای فروش و برای سود تولید می

چه بخواهد یا نخواهد، چه بداند یا نداند، منشائی اجتماعی و نیز مبدئی

.گذارد اجتماع تأثیر می گی اجتماعی دارد، و بر زنده

و اجتماعی، /که با انکار نظام اقتصادی بود وان با دیدگاه کسانی موافقت نمی

عی اجتما/اقتصادی نظام شرایط برای یک آوردن کوشش برای فراهم بدون

در همان . سازند خیریه بدل های بنگاه را به تولیدی های خواهند بنگاه مناسب، می

/مسئولیت اجتماعی که هیچ بود وافقکسانی م با دیدگاه آن نتوا حال، نمی

کسانی که به با آن پذیرند، و یا خود های اقتصادی را نمی سیاسی برای بنگاه

.باور دارند دیک اقتصاد آزا

ی کنونی جامعه اجتماعی/اقتصادی/سیاسی ناگوار ویرانی حقیقت به زمان، باید هم

سامان کنونی، برای که این شرایط بی رو، باید دانست ناشت، و ازیایران باور د

های اجتماعی و ملی مسئولیت -هر دلیلی که به -های اقتصادی برخی از بنگاه

. استوپاگیر خواهند کارهایی بکنند تا چه اندازه دست یرند و میپذ خود را می

از کشی که زحمته آن مردم ب چنین، حق داد در کنار این حقایق تلخ، باید هم

و "کاله"که با برپایی شرکت برند، و از این شان رنج می ندانکاری خود و فرز بی

با . حال هستند است خوش نفر کار فراهم آمده برای هزاران ها دیگرشرکت

ها به نقد این بنگاه توان مسائل واقعی، نمی ی این هی به همههمه، و با آگا این

کند، بسیار کم یآمل دارد کار م نام اقتصاد در شهرستانه که با چ آن .نپرداخت

حوزه ترین اقتصاد، آن بزرگ. داد شود بومی قلمد یک اقتصادتوان سختی می و به

Page 39: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 93 سوزد ام کنار شما می من آتش

های برداری را از امکان ترین بهره دیار است که بیش اجتماعی این گی در زنده

نگری در آن از بومی نشانی ترین برد، و کم ن بوم و بر میانسانی و طبیعی ای

.است "کاله"اندکاران این حوزه، شرکت ترین دست از مهم. شود دیده می

به ، و از نگاهی که صاحبان آنبودن این واحد اقتصادی ارزیابی از میزان بومی

که باید به اندازه همان ما به. ی ما است ی همه هنگری دارند، وظیف موضوع بومی

ها بنگاه که این وظایفی هم باید به اندازه همان ها بیندیشم، به گاهبن این های دشواری

در ها توجه اهلهای انسان سیاری ازب .شیمیندیدقیق بدر برابر محیط دارند

باید اذعان کنم که .ای دارند نهادهای سازنده /ها و نقدها و پیش دیدگاه شهر این

اقتصادی های بنگاه و دیگر بنگاه ی این من خودم توجه و آگاهی کمی در باره

.بود کلی نمیاندازه ی من این وگرنه این نوشته ؛شهرستان دارم این

:کاله شرکت ی این باره هایی در نخست، دانستنی رسسلطان د"او را ها برخی .است -و گروه سولیکو "کاله"شرکت بنیانگذارصاحب و -علی سلیمانی غالم

تزرین مجموعزه اکنون یکی از بززرگ " کهشناسند میمردی را و او شناسند می"ایران و پدر صنعت نوین

(3 ".دکن غذایی را مدیریت می مواد های تولید "هلدینگ"های

.کنند های او کار می نفر در بنگاه 3111بیش از

نشان ارآفرینان ایرانی را ترین کوتمنداسامی ثر جدولدر 4931تابناک تاریخ دی ماه ی اینترنتی صفحه

محمزد علی سلیمانی در کنار اسداله عسگر اوالدی، حسین ثابزت، در این جدول، از اقای غالم. داده است

س و مالزک سز ؤاو م ": آمزده اسزت سزلیمانی . ی غ نام بزرده شزده و در بزاره و دیگران نژاد صدرهاشمی

61ایزران بزه بزیش از نیاتبل او از بازار ی کارخانه سهم. است"مک"و"زمرد"، "کاله"نیاتبل کارخانجات

".نیات کردهبل نگهداری برای انبار تاسیس تازگی در عراق هم اقدام به به"کاله". است درصد رسیده

".اند نفره نامیده لشکری یک"را شرکت کالهنیز ها برخی

:چنین آمده است "پیدیا ویکی"در

"گدینهلز "گزذار اننیز ایزران، ب اهل کارآفرین و مدیر آمل، در 4913 خرداد13ی زاده، غالمعلی سلیمانی

تزرین بزرگترین و مطرح"کاله"باشد که شرکت زیرمجموعه می 11سولیکو دارای بیش از) .است"سولیکو"

ی کار را شروع کرد، دو شرکتجد که به صورت 4937تا 4931سلیمانی در سال... دشو آن محسوب می

کزه "ریسزر . اند. مارکتینگ سرویس"و شرکت دیگری هم به نام "پروفورم" تاسیس کرد، یک شرکت

شزرکت ، در مکزان فعلزی 4936سلیمانی بعد در سزال . با یک آمریکایی و یک هندی تاسیس کرده بود

وان یکزی از را به عن"کاله"نی بل شرکت(4971)از مدتیپس .کار خود را با توزیع شیر آغاز نمود "کاله"

. کارخانزه اسزت 41شزرکت و 11حاضزر صزاحب او در حزال . تاسزیس کزرد "سولیکو" های گروه شرکت

، نسزتله غزذایی و صزنعتی جهزان ماننزد های بزرگ سلیمانی تنها ایرانی بوده است که توانسته با شرکت

دیگر ی های زیرمجموعه شرکتی سهامی است که دارای شرکت( Holding company) " هلدینگ " شرکت -3

شرکت. تاصلی اس شرکت ی مدیره مدیران و هیئت نظر های زیرمجموعه مستقیما زیر شرکت نظارت بربوده و

ی داشته باشد، که در این أر تواند در آن شرکت حق شرکتی دیگر، می ای از سهام عمده بخش خریدنا هلدینگ ب

"پدیا ویکی" .شود هم گفته می "وابسته یا شرکت فرعی" مدو صورت به شرکت

Page 40: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 11 سوزد ام کنار شما می من آتش

سزلیمانی در ورزش هزم . دوجانبزه داشزته باشزد دنون، کمپینا، بل، هکلند و امی برای همکاری صحبت

نشزان 4939مهزر لدر او. گزذاری کزرد را بنیان "کاله"اری بزرگی انجام داد و باشگاه ورزشی ذگ سرمایه

ی بزه عنزوان نخبزه 1143سزال سزلیمانی در . ی به غالمعلی سلیمانی اهدا شزد مل ی شایسته مدیر عالی

سازمان الملل بین تجارت جهان اسالم از سوی مرکز اقتصاد ی تأثیرگذار در حوزه اقتصادی و یکی از افراد

".های اسالمی معرفی شد همکاری

:گوید چنین می 4987/8/16وگو در سال خود سلیمانی در یک گفت

کارش ادامه ن پنیر بهت هن شیر و دانداختیم و امروز با چهارصدت را با چهارلیتر شیر راه"کاله"شرکتما "

".دهد می

گذار ما کجاست؟ نظام سیاست ی های عمده ضعف: شود در این گفتگو از او پرسیده می

: گوید او می

همین هم حال کنم و تا به م را حل میا من مسائل .ها ندارم این کاری به. شوم مقوالت نمی این من وارد"

هدف . م را حل کنما رقصم تا بتوانم مشکل هرحال من با هر سازی که بزنند می به"، "...اتفاق افتاده است

ایجاد. کار است من ایجاد هدف. ارزد ارزد یا نمی من می درآوردن نیست که بگویم برای م پولا دارم و هدف

رود پیش می تجارت سمت انه مملکت بهفسأمت. تجارت بینم نه می را در صنعت کشور بقای. است صنعت

...".جا تولید کنم خواستم این دیدم می هرچیزی که در اروپا می. نوآوری بودم دنبال ءمن از ابتدا"،"...

مضمون که امروز سلیمانی این وجوددارد به "کاله"گذار مثالی معروف در مورد پایه": اند گفتهاو ی در باره

های مغازه در پیشخوان"کاله"بستنی با مارک دیگر همان بیاید ماه نی خوششستیک ب ی م از مزهدر ر

"ی اینترنتی خبری صنعت غذا و کشاورزی صفحه" ".تهران عرضه خواهد شد

113هزار دالر آغاز کرد و حاال به ساالنه 8 خود را با صادرات"کاله"علی سلیمانی، شرکت غالم ی به گفته

.آورند شمار می ها سلیمانی را یکی از چند میلیاردر ایرانی به برخی .ستمیلیون دالر رسیده ا

ی کسب در باره یک مجله -Business Year ی هی با مجلدر گفتگوی 1144چنین در سال همسلیمانی

:گوید چنین می -و کار در جهان که مرکز آن در لندن است

من دو . تحقیقات بازاریابی و خدمات داشتم نام ای با من کارخانه 4373تا 4371های در طول سال

.ما در حال انجام تحقیقات فراوان بر بازار بودیم. آمریکایی و دیگری هندی شریک خارجی داشتم، یکی

زیادی را این زمینه موفقیتفانه درسأاین تجارت بودم، ولی مت در4376ل تا سالسا9من در حدود

ی لین کارخانهمن او 4373در سال... های خارجی بودم برخی از کارخانه ی من نماینده. کسب نکردم

دومین واحد 4381در سال . سیس کردمأت "سدم"خودرا در شیراز با نام های گوشتی گوشت و فرآورده

های فرآورده ی من کارخانه 4381در سال . گذاری کردم بنیان "سولیکو"خود در تهران را با نام گوشت

با واحد 4389های خود را در سال فعالیت. کردم من بود، افتتاح ی کارخانهکه دیگر را لآم گوشتی

"بوشهر"من در همان شهر های گوشتی فرآورده ی دومین کارخانه 4381در سال. آغاز کردم...شیالت

ی ما در زمینه 4386در سال . را بنیان نهادم "عاصر" ای با نام کارخانه 4383در سال. آغاز به کار کرد

را به "های طبیعی پوشش"ما 4387در سال . آغاز به کار کردیم "سوسیس مصنوعی پوشش" متفاوت

من به صادرات 4388در سال . فرش نیز بودم به صادرات در این زمان، من مشغول. اروپا صادر کردیم

جدید را در گوشتی ی من کارخانه 4331در سال. طبیعی به ایتالیا نیز مشغول بودم چرم و چرم

"...ایران تاسیس کردم کرمانشاه در غرب

، (اندواری هادیزاده محمد دانشکده مدیریت و حسابداری عالمه طباطبایی دانشگاه) ای با نام نوشته در

: شود ی کاله نامید، چنین گفته می نامه را اساس که باید آن

Page 41: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 14 سوزد ام کنار شما می من آتش

ای بس ی اصالت و کلمه شود که این نام خود بازگوکننده کاله، به نوک پستان گاو یا گوسفند اطالق می"

های لبنی نیز مترادف در صنعت فرآورده "کاله"نام شرکت. ی سرسبز شمال است شیرین و آشنا در خطه

"....، اصالت و تنوع استکیفیت

(:های شرکت کاله هدف) ها هدف"

در تمام لحظات زندگی مردم تبدیل شدن به رهبر بازار لبنیات، حضور محصوالت ما -

به وجدآوردن مشتری از طریق بهبود مستمر، با توجه به کار تیمی، صداقت، کیفیت، خالقیت و -

نوآوری کارکنان شرکت

"...مردم و خدمت به مردم، ایجاد نام نیک در ذهن مردم احترام به -

ام تا مگر، هم خود این آورده -است که کمی طوالنی شده -رامن این مطالب

اجتماعی صاحب آن را نشان /اقتصادی/های سیاسی شرکت را و هم اندیشه

دارانی از نوع سرمایهویژه ایرانی به داران ی سرمایه ترینه متأسفانه بیش. دهم

اند، و یا اگر که ، از داشتن نیات و اهداف سیاسی گریزان"کاله"صاحب شرکت

.کنند باشند از بیان آن خودداری می کدام نیتی را داشته

شناسند را می-در جهان و در ایران -سیاسی اقتصادمعاصر تماهی که برای آنانی

من وارد"داری ایران که ی سرمایه اران طبقهد ، این سخنان گروهی از سرمایه

هم حال کنم و تا به م را حل میا من مسائل .ها ندارم این کاری به. شوم نمی [سیاسی]مقوالت این

م را ا رقصم تا بتوانم مشکل هرحال من با هر سازی که بزنند می به"،"...اتفاق افتاده است همین

بسیاری . تر نشان نوعی زیرکی نازل است بیشتر نشان بالهت که کم ".حل کنم

کشور تنها با حکومت کنونی نه "کاله"ی شرکت های در قد و قواره از شرکت

که ست، بلعمومی درکار ا های گزاری شان در سیاست د و دستکنن می کاری هم

ی ها که از شعبه گزارش رخیب. است چنینخاورمیانه نیز ی منطقه دادهای در روی

کند که دست این ، آشکار میرسد گوش می در کردستان عراق به"کاله"رکتش

کار نباشدتواند در گر منطقه نمی ویران ایه ایرانی در مثال جنگ های شرکت گونه

چه -ی دیگرهای اقتصادی کشورها بودن دست بنگاه/کار/گونه که در ؛ همان

مداران /اقتصاد. آشکار استها افروزی جنگ در این -یی و چه جهانی منطقه

.مداران/اندازه که سیاست همان

این شناسند، خواندن ان را میایر ی هجامع اقتصادی های بنگاه که برای آنانی

به وجدآوردن مشتری از طریق بهبود " ها، مانند بنگاه جمالت در بخش اهداف این

فقط "نوآوری کارکنان شرکتتیمی، صداقت، کیفیت، خالقیت و جه به کارمستمر، با تو

رفتار ی از نحوه کم کسانی مانند من حتی آگاهی. رنگین باشدیک شعارتواند می

Page 42: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 11 سوزد ام کنار شما می من آتش

وجد به" پشت درکی در که چه دهد می ، نشانکارکنان با کارگران و ه بنگا این

. است"کارکنان کارتیمی" و "مشتری آوردن

ها است که این شرکت اکنون سالهای شیری فقط بخش فراوردههرحال، به

. کند گیری می بهره (آمل)های این بوم ها و امکان روزانه از بخش بزرگی از ثروت

: برای نمونه

.تن شیرخام روزانه 1311در برخی آمارها. تن شیرخام در روز(هزار)4111بیش از -

نیروی انسانی 1111بیش از -

هکتار زمین ها ده -

.کنند گاودار، که شیر خام را تأمین میها با ده ...صدها گاو و-

برداری عظیم از این بوم و بر، این شرکت کدام کارهایی ولی در برابر این بهره

دهد؟ برداری انجام می را برای جبران این بهره

. داند می "لهکا"خودرا نام "بودن بومی"یا همان "اصالت"نشان /این شرکت تنها

/ خام، پشتیبانی از دامبازتولید مواد ی در حوزهشرکت سازی این کارکرد بومی

آوری هیچ ی فن در حوزه، و کارکنان ی آموزش در حوزه ها، داران و از خود دام

هم خود جای فرهنگی، که آن بجز اندکی کارهایهای دیگر، در حوزه .است

دی ی ج آمل، هیچ نشانه فرهنگتن از اهالی داشت چند بزرگبحث دارد، مانند

پدید ورزش و ی شرکت در حوزه کار این. شود نمی بومی در آن دیده از یک نگاه

است تا کاری با راستای گذاری تر یک سرمایه ، بیش"کاله"والیبال آوردن تیم

م نه در چارچوب ه های اندک فرهنگیان داشت آن بزرگگیرم که . نگری بومی

.امتیازهای دولتی و بانکی استآوردن دست به هدف که به ، بلومینگاه ب یک

هر چه که گری در اقتصادن /یی یک بومی پایه نکاتلی است که او این در ح

:ها باشند این -رسند نظر می به -ی آن کم دو نکته باشند دست

برداری ها بهره از آناین بوم درچه که سازی هر آن گزین ی جایکوشش برا -

ها بازتولید شده و با تا این ثروت... ، چه نیروی انسانیچه مواد خام. شود می

. جانبه نابود نگردند مصرف یک

.، بومی گردندبرداری های این بهره آوری ای آن که فنکوشش بر -

Page 43: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 19 سوزد ام کنار شما می من آتش

آن بخش معین انجام کارهایی در ی تنها در بردارنده ، نه"کوشش"انجام این

اگزیر، نیازمند به شرکت ن که به گیرد، بل برداری در آن انجام می بهره است که

.سیاسی این بوم است/فرهنگی/های دیگر اجتماعی ی حوزه در همه پویا

ی سیاست در شهرستان آمل نگری در حوزه بومینگاهی کلی به

ی کارکرد نوشته، حوزه در شهرستان آمل، در این "سیاست"ی منظور از حوزه

داری این شهرستان، شهرداری شهرستان آمل، و فرمان: دو نهاد حکومتی است

داروی، اسناد من در این. شود می نامیده "داری ویژه فرمان"که مدتی است

ها و های این دو نهاد است که در اینترنت آمده، و نیز دیده بررسی گزارش

.دود هستندها، که البته مح شنیده

. هرگز نیازی نیست که سرپرستان این نهادها خود بومی باشند تا بومی بنگرند

نگری بومی. ی نداردنگری هیچ پیوندی با عرق محل زیرا که در این نوشته، بومی

ویژه و به. است، یک وظیفه و یک نیاز نوشته یک نگرش در معنای این

.بودن فرد مشروط نیست بومینگری در اقتصاد و سیاست هرگز به بومی

/هم اداری، گرد های ها، نشست ها، گزارش ر برنامهیعنی د -نهادها در اسناد این

گر بحث جدی این نهادها در توان اسنادی یافت که نشان هرگز نمی -...ها آیی

که این چه آن. ی نگاه بومی آنان باشد دهنده نگری یا نشان ی موضوع بومی باره

دهند، پیش از انجام داده و می "سازی بومی"ی نهاد حکومتی در زمینهدو

ویژه ترشان و به بیشرکزی است، که م حکومت دستورهای"کردن بومی"هرچیز،

کارگیری وسوی فرهنگی و اجتماعی دارند، با به آن دستورهایی که سمت

. هستند"زور انجام به"ناگزیر ابزارهای گیرند که به هایی انجام می ابزارها و روش

"زیست محیط"در زیر نامموردی، از سوی این نهادها کارهایی طور بهگاهی، گاه

آید آیند که یا از مرکز دستوری می موردها زمانی پیش می این .گیرند انجام می

گی همهنیز در این موارداین نهادها کارهای .گیرد و یا اعتراض مردم باال می

.شوند انجام می "آموزش به شهروندان"ناء زیر نام بدون استث

.دارند"آموزش"این خود سرپرستان هستند که نیاز به است که آن حقیقت

این تر از خود بسیار بیش -ی غیرحکومتی یعنی حوزه -وندان شهروندان و ده

ی ژرفا و سطح آگاهی حوزه .دانند می -ی حکومتی یعنی حوزه -سرپرستان

Page 44: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 11 سوزد ام کنار شما می من آتش

ی تر از حوزه جای کشور، بسیار بیش کومتی در این شهرستان، مانند همهغیرح

حکومتی بسیار ی غیر حوزهنگرش بومی در میان چنین، هم. حکومتی است

بیرون ی آرایش چه در زمینه. تر است تر، و بسیار جدی تر، بسیار متنوع بیش

ها خانه ی معماری ، چه در زمینه...(رهاها، سرد نام)شهرها در بازار مغازه

آن .ی فرهنگ، و یا محیط زیست ، چه در زمینه(معماری بیرونی و درونی)

ی غیرحکومتی، که نگری، در حوزه ی بومی وخروشی را، که در زمینه جوش

ی شهری و بخش جامعه ترین و مؤثرترین ترین و مسؤل ترین و آگاه بزرگ

توان در شود، هرگز نمی تهدارد، از هر گوشه که نگریسروستایی است، وجود

ی غیرحکومتی با حوزه این ی حکومتی به برعکس، حوزه. حکومتی دید ی حوزه

پردازد، آن را ی آن می نگرد؛ و حتی به تخطئه ظن و تردید، و با دشمنی می

.کوبد بندد، و گاه بر آن می زند، درهای مالء عام را بر آن می پس می

. دانند کجا که باشد، انسان میم را، هرکانون بوحکومتی، /ی غیر کسانی از حوزه

که تنها از بل. اند انسانی های دارای آرمانمدارند یا / رو که اینان انسان نه از این

در عدالت و وسالم، اند که بدون انسان را دریافته رو که اینان این واقعیت این

عهد شمار مت کم های انسان شود و به نمیبومی عملی نگرش کننده، آزادی زیست

محیط" کسان چه امروزه از سوی برخی اینان، آن از دیدگاه. ماند میمحدود

.گیرد می بر از بوم را درکوچک شود، فقط بخشی می نامیده "زیست

بومی، نیازی به ی نگرش ی غیرحکومتی در زمینه جوش و خروش در حوزه آن

.تنها نیاز آن، آزادی است. آموزش از سوی نهادهای حکومتی ندارد

Page 45: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 13 سوزد ام کنار شما می من آتش

گفتار جای پس به - شعر لحظه، شعر ی لحظه

)()()(

.دلحظه هستن شعرسوم، دوم و شعرهای دفترهایویژه بهشعرها، بسیاری از این

ی همهدر . نیست که مهم هستند -هنرو در ادبیات -ها فقط در شعر ظهلح

نیز، نمونه در علم د، از جملهکنن می جهان اندیشه ی حقایق که در باره هایی تهرش

یا پدیدآمدن نخستینحقایق ترین مهم گاه دریافتدهد می که نشان هست هایی

(6).دهد روی می "لحظه"در ،حقایق سوی دریافت ها به ها و انگیزش پرسش

در زیر نامکسان معنایی را دارد که برخی نهما نه برای اکبر،"لحظه شعر"ولی

"لحظه علم" معنای اکبر همان برای "شعرلحظه" .فهمند آن میاز "شعراکنون"

"اکنون"، اکبر یعنی برای .است حافظ در کالم"لحظه تداعی"نیوتن و در داستان

بعد " ی " ادامه"و"ایناز پیش"ی " دنباله"،"اکنون" .است ته بی/و/سر چیزی بی نه

یعنی .تاکنونی های ها و تحمل تأمل ناگهانی اکنون، یعنی جوشش. است"ایناز

.شود وگرنه دیر میاکنون، یعنی . رسیده آن یعنی دیگر زمان. ویاروییر زمان باید همین حاال بنویسم"

چی نرفته، تا پست

تا مه نیامده، تا برف

سومدفتر 63ص ".تا زخم تازه است)()()(

:"آوار"شعر دفتر سوم، شعری است با نام آخرین پرنده پر زد پرید

ام کرد، و ترک

.دیگر تمام شد، راحت شد

حاال من

توانم کرد؟ با این قفس چه

:ی حافظ سیب از درخت و نیوتن، و یا این گفته داستان افتادن -6

ی خویش آمد و هنگام درو یادم از کشته مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو

ها، یگر از نمونهی الهام، و بسیاری د رود، و یا مقوله می وشهود که از آن در عرفان سخن و یا موضوع کشف

.دهند روی می"لحظه"نوعی در همه به

Page 46: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 16 سوزد ام کنار شما می من آتش

است، ای که تنها مانده با النه

.ای که بر سرم آوار و خانه

-اش هم و دل -گیرد، باران دوباره می

دفتر سوم 88ص .برد، ز خیابان و جوی را با خود میو هرچه

دفتر کالم پایانی این سهیک کتاب، و در حقیقت، "پایانی کالم"یک آیا این،

ساله؟ از سی ی بیش یک دوره"کالم پایانییک "شعر است؟

"پایانیکالم "مثابه ر پایان دفتر سوم، بهشعر د دارم که قرارگرفتن این من گمان

"لحظهشعر"دفترها، دیگر این نند بسیاری از شعرهایاین شعر هم ما. نیست

ای دیگر چیزی نیست که در شعره زهایی که این شعر دربر دارد، هیچچی. است

یعنی در . با شعرهای دیگر استاین شعر "گاه جای"تفاوت فقط در. نبوده است

است که به "گاه یجا"همین و درست. گرفته است "جای"دفترها این"پایان"

از همان ،از گذشته آمدهوگرنه او نیز . است دیگر بخشیده این شعر تشخصی

و ا. شعر، نه پایان و نه آغاز است این. اند ، و رفتهاند جایی که شعرهای دیگر آمده

است ای خانه قهوه. است آمده و ایستادهروند ای در آن ی ویژه"جا"فقط در یک

است از آوری پیام. انتها بیاست از زنجیری ای حلقه. که ادامه دارد راهیبر سر

صحنه، سار، در این سایه گاه، در این بیتوته محل، در این ه در اینک آوران پیام خیل

مانند دیگرشعرهای پیش -سهم خود در این برگ آخر دفتر سوم جاگرفته تا به

.تا از پس او آن دیگران برسند. چیزی بگوید و سپس برود -از خود

ای آغاز شد؟ ی تازه شعر، دوره شود گفت که با این آیا می

بعید . ای تازه باشد آغاز دوره. اخیر باشد ی شاید برای خود اکبر، این، پایان دوره

ی او بارانی که به گفته درست مانند آن. اکبر، کار خودرا کرده است زیرا. نیست

بسیاری ای را، که آن را، هم او و هم یعنی یک دوره. "کار خودرا کرده است"

ویژه، با زبان و نگاه رزیط ایم، به سرزمین درنوردیده های این از ماها و انسان

.شعرهایش نوشت ی گانه سه هایدفتر در اینمانند زیبا و کمطرزی خود، و به

Page 47: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 17 سوزد ام کنار شما می من آتش

خود این آخرین. نیست گمان من این. نه اعتراض؟ آغاز، یعنی پایان آن ینآیا او

دهد که و نشان می. دوره، این شعر هم، شعر اعتراض است دفتراین آخرین شعر

:چنان درکارند اعتراض هم ی عوامل همهشعر، در این زیرا. یابد اعتراض ادامه می

، هنوز برجا است دوره و آن دفتر سه این ی ستهبرج ی که یک نشانهباران، -4

.ی عجیب آن باران عجیب این دوره .است -اش هم و دل -گیرد، باران دوباره می

.برد، ز خیابان و جوی و هرچه را با خود میولی قفس او . و راحت شد که رفتپندارد اگرچه اکبر میست هنوز هپرنده -1

.تنها ی النه. چنان هست هم با این قفس"

"است، ای که تنها مانده با النه

دارد که این گمان یعنی در حقیقت اکبر خودش. است پرنده رفته

واقعا؟ پرنده راحت . شدنیز با این رفتن راحت نده رفته است، و پر

شاید خود اکبر هم از رفتن این پرنده کمی احساس . دانم شد؟ نمی

ی حتی از عزیزان، و حت. گرفتن، گاهی الزم است فاصله. کندراحتی

. پرنده شاید برگرددکه من این است ولی گمان. چیزها از عزیزترین

هنگام، است که در آن حتما برخواهد گشت؛ هرچند ممکن یعنی

پرنده این: چیز روشن است هست یک هرچه .دیگر نتواند اکبر را ببیند

پرنده، . اند و از هم تأثیر گرفته. با هم زیستهسال و اکبر، سالیان

است تا در جاهای دیگر، در میان گمان قوی من این است که رفته

دارد که آن را، هم اکبر به او و را زنده نگه "اعتراض"گان، همان پرنده

.هم او به اکبر آموزانده است

:هستند هم اعتراض های و سبب -9

.پرنده قفس آن - "ست ای که تنها مانده النهبا "

.ریزد می که دارد فرو ای خانه - ".ای که بر سرم آوار و خانه"

گی ما همه در آن زنده. ما است ی ی همه گوید، خانه ای که او می خانه

ها است که بر سر خانه، مدت این. باید هم نگران آن باشیم. کنیم می

Page 48: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 18 سوزد ام کنار شما می من آتش

ویژه که به. رود و هر لحظه بیم فرورختن آن می. ی ما آوار است همه

، که اکبر "ناکسان"آن. است آن پرنده هم رفته و خانه را ساکت کرده

باشند و "ناکس های انسان"توانند است، هم می گفته بارها از آنان سخن

را ویران خانه خواهند این میاین ناکسان ، "ساز شرایط ناکس"هم

.ها فرود آورند آوار بر سر ما و انسان چون یک را هم ه، و آنکرد

.است، هنوز هست اکبر، که عامل بزرگ این اعتراضو خود -1 حاال من"

"توانم کرد؟ با این قفس چه

ی دوره"شاید"ی این و در آستانه ماندهگر جسور برجا پرسش مثابه همان کبر، بها

ها را با روشنی و ترین پرسش چون گذشته گزنده همهنوز ، و است تازه ایستاده

ها و گرفتن این مسئله سوی جدی را به و خود و خواننده. کند گی بیان می ساده

. کشاند ها می آن برای گشایش وجوی جدی ها، و جست این پرسش حاال من

با این قفس چه توانم کرد؟ :"و با ما نگران است"او هنوز هست،

."راحت شد"کند که پرنده اگرچه گمان می. نگران آن پرنده -

.نگران النه و قفس او -

.تواند کرد با این قفس نگران خود، که آیا چه می -

.، که بر سرش آوار شده است نگران خانه -

او، . ساله، او هنوز هست ی سی که، او، این عامل اصلی و بزرگ آن دوره آن کوتاه

. او، حساسیت او، شعور او، و پویایی او نوع نگاه او به جهان، احساسمنش او،

: این آغاز عبارت است از باری گفت، سخن تازه ود از یک آغازراستی بش اگر به

ای خانه"و با "پرنده؟ آن ی مانده خالی جایاین قفس، اینکرد با حاال چه باید"

."شود؟ که دارد آوار می

ادامه او ، اعتراض او و شعر اعتراض شود می زای که شاید دارد آغا دوره ایندر

"تازه"های او و شعرهایش شاید لحن و یا شکل و یا سمت اعتراض. یابند می

.گیرند نمی "پایان"شوند ولی

)()()( 4931بهمن

Page 49: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 13 سوزد ام کنار شما می من آتش

:پیوست

نوعی نقد ادبی به کوتاه ای اشاره

یک به طوالنی است گو کنم که مدتی نسبتاو با برخی از کسانی گفت اهم کمیخو می

از سبب شد که اینان، گرفتاری اینکسان در این درافتادن. اند دچار آمده یگرفتار

کسان این که خود ،در ایرانجماعتی های های گوناگون تجربه شناختن واقعی جنبه

از از دریافت لذت ن ترتیب، خودای و به د؛شونناتوان نامند، می"چهلی ی دهه"را آنان

بدتر، به یک داوری و از این. ندگرد نصیب بی جماعت این بد های خوب یا تجربهاین

آنان در هنر و فرهنگ وکه ی کارهایی ی این جماعت و درباره ناعادالنه و نارسا در باره

این رغم ؛ بههستند شان از عزیزان ی ترینه کسان بیش این. بیازند اند دست کشور کرده علم

بدل اقتصادی/سیاسی مطامع ابزاری برای بهرا "گرفتاری"که برخی از آنان این

آدم ی این یا آن کسان گشوده شد، ساخته که در زیر پای این یراگرفت این .اند ساخته

ی دهه/سه/دودادهایی است که در سیر طبیعی روی ی نتیجه این گرفتاری. است نبوده

.اند داده رخ در جهان زمان و همکشور گذشته در

یکم شعرهای اکبر چنین ی دفتر ی خود در بارهنترنتیا ی دوستان در صفحه یکی از این

:گوید میجایی که شاملو و اخوان و فروغ . کند ی چهل شروع می نوشتن و شعر را در دهه هجوریان کارماکبر علی"

های ها جریان پای آن هم .نیافتنی بودند و برای شاعران شهرستانی خدایانی بی بدیلغول هایی دست

انسان پا به شاعرانی که برای نجات در چشما آمدند ام ها هم به عرصه می ها و موجی گرا، حجمی فرم

بازی سوسول نهایتا. آمد مینظر به حکومت دست ی انحرافی و ساخته جریانیها حرکت اند، این گذاشته عرصه

.بی درد ی هیک عد

ی طبقه پروراند که نجات ای بزرگی را در سر میه انرمهایش آ دوره مهجوریان نیز همچون بسیاری از هم

ای هم جان هو عد ای با این شعارها نان می خوردند هعد. شان است ترین رنجبران کوچک زحمتکش

همین رود و بر سر از شعر و حرف هم جلوتر می. گیرد می یا قضیه را جدجوان ام مهجوریان. دادند می

ی راننده. دهد می دست اش را از دولتیرهایی، کار ازبعد. درآو ردرمیاز زندان س های سیاسی ناپرهیزی

ی آن زده آرمان روشنفکرا برای ها ام این همه... چاپخانه و ساختمانی، ویزیتورشود، کارگر کامیون می

تأکیدها از من است -اینترنت -استوره "...تواند بازدارنده باشد نمی روز

لفین ، در نشر ش"های بارانی خانه سرودهایی از دیار"مهجوریان با عنوان شعر تنها مجموعه 88در سال

شعرها، همچنان که فضا و زبان. های قبل را در پای خود دارند دهه شعرها تاریخ اما غالب. منتشر شد

در . ی چهل شروع می شود دهه در بستر شعر ،مهجوریان شاعر .کند می شان را به نوعی افشا تقویمی سن

ه سپید و سیاه و البت فردوسی، ی دارد؛ مثلهای چهل و پنجاه حضوری جد دهه نشریات شعر ی صفحه

سرایی، اندک رغم که بهروست هم از این. گیرد فضا شکل می اش در همان ذهنی تربیت. محلی نشریات

سه نسل فاصله دارند، /لحاظ تقویمی دو شعرهایی که به. او نیست شعرهای گذشته و امروز ای میان فاصله

شعرها بیشتر از این شاید کارکرد نوستالوژیک. شود شناسی این گسست دیده نمی زیبایی ا از منظرام

نوع این مخاطب ،ی چهل و پنجاه ی دهه شده ی تربیت خواننده ،که تر این ساده. شان باشد هنری کارکرد

های مناسباتش در دهه شعری که تمامکار داریم؛ به یادآورنده سرو ها هستند، چرا که با نوعی شعرشعر

Page 50: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 31 سوزد ام کنار شما می من آتش

نیمایی را احضار تیسن خوبی شعر زبان و فضای شعر به.. .اتمام رسیده است نوعی به گرفته و به قبل شکل

های فهی چهل به مول دهه شعر ها و کنایاتی که در بستر نیمایی با لحنی شاملوواره و استعاره وزن .کند می

بومی، ضمن این که عالیق ابدی است؛/او سرشار از مفاهیم ازلی شعر.. .ل شدنددآن دوره ب شعر عمومی

گیری فضای شعر دخیل در شکل ی کهمحل شعر خودی نشان می دهند، با انبوهی از واژگان جای در جای

سرنوشت هم ،شاعر کنم که مهجوریان پنهان نمتوا که برای مهجوریان قائلم، نمی امیاحتر با کمال.. .شوند می

ی چهل دهه سوی این ادبی فاقاترا با ات شان است که نتوانستند نام و ذهن ای های گمشده انبوهی از چهره

تر یتر و جد ای سرشناس نویس چهره بومی مهجوریان کلمه، اهالی در میان ،روی از این. دهند ارتباط

تأکیدها از من است -اینترنت -استوره ".است

داوری برخی در این. عزیز را بیاورم دم تا بخشی طوالنی از داوری اینمن ناگزیر بو

. موافق نیستم ولی با کلیت این داوری. ها موافق هستم نکاتی هستند که من هم با آن

ی یک دوره از تاریخ ایران معاصر؛ داوری در باره -4: این داروی دارای دو بخش است

.ی دفتر یکم شعرهای اکبر داوری در باره -1و

:نکات را دوست دارم یادآوری کنم این ،ی بخش نخست این داوری در باره

:ها "چهلی ی دهه"اصطالح بهآن بزرگ بخشاگرچه نه همه، ولی

پژوهش شایسته آدم اهل و برای یک)شود و نمی. مختلفی بودندهای بسیار گروه -

شما باید . زمینی در یک کیسه ریخت ای از سیب ها را مثل انبوهه آن ی همه( نیست

ی ها نیز تنها در زمینه گروه کارکرد این. زنید هایی حرف می مشخص کنید از چه گروه

شعارها این ای با هعد" :گویید خور می/در/لحن نا نبود که شما با این اجتماعی ی مبارزه

هنر، های براین، اینان در زمینه که افزون بل ".دادند می هم جان ای هخوردند و عد می نان

. بزرگی بودند نیز منشاء کارهای...فرهنگ، علم

. اند انستهد نمیچهل ی دهه ی نمایندهخودرا هرگز" چهلی ی دهه"ومؤثر بزرگ بخش این -

. ندا هنبود "ها درآوردن /بازی دهه"این اصال اهل. ندا هدانست نمی "دهه یک"اهل خودرا

ها روزگارها، پر از ده ی در همه "ها دهه"ی همه مانند ،هم چهل ی ند که دهها هدانست می

ها و ی دهه چهل، ادامه ی دههکه اند باور داشتهو . بود و صدها نوع انسان و اندیشه

.های پیش از خود بود سده

ی این گفته آن به از ی برخی ی رابطه درباره"ها چهلی ی دهه"از بزرگ بخش اینداوری -

که آنان به اینان، بل"اتهام"با قدرت، نه "ها ها و موجی گرا، حجمی های فرم جریان"عزیزان

ی هنر با قدرت بود ی رابطه بارهدر"ها جریان"این پردازان نظریهدیدگاه برخی از خود

یات با قدرت، ی هنر و ادب موضوع رابطه .اند کرده را آشکارا بیان میآن ن ناآخود که

رابطه، یکی این. است نیرومند در جریاننیز چنان مهمی است که هم یکی از موضوعات

.است در تبیین زیباییبزرگ های یکی از شاخصهنر و شناسی زیباییمهم در مباحثاز

شایسته نیست . ستهنیزانسانی حقیقت در علوم مهم در تشخیص های از شاخص و یکی

Page 51: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 34 سوزد ام کنار شما می من آتش

انسان پا به عرانی که برای نجاتشا"ای مانند زده های شتاب با داوریمهم را که این بحث

"دیدند می درد بی ی هیک عد بازی سوسول نهایتاهای موجی و حجمی را جریاناند، بوده گذاشته عرصه

سوسول و مشتیها، نه مشتی سال مهم درآن مبحث این سوی در دو .کشاند ابتذال به

.بودند ایستاده جدی اندیشان مباحث، ژرف آن سوی دوهر ، در که ، بل زده مانآر های دهههمین اند، اهل زندههنوز شدند و دهه زاده"این"که درهایی آناز بسیاری -

خود کنونیروزگار های گره گشایش اند و برای هنوز زنده. هستند هم کنونیروزگار کنونی

.کنند ای پویا و نه به نرخ روز، هماهنگ می شیوه و خودرا با جریان زمان به .کوشند می

مانندشما ؛هستند کی :دیپرس می از آنان کسیاگرها "چهلی دهه"آن بزرگ بخش این -

اجتماعی/سیاسی عالیق"ی رهباها در آناز اگر ."قضایا باقیهستم و ()...من" :ندگفت نمی

داشتهنامی هر هم تاادبی از ."نیست گفتنی" :ندگفت مینشما مانند ؛ندیدپرس شان می"

.دل باشند تهازداشته و هنر بود کافی ند فقطدبر می ، لذت آمده جایی میهر یا از

ای بودند و اهل هیچ قبله و نه ،دانند دانستند و می می"بدیل بی خدایان"نه شاملو را -

.غرب ی یا قبله "شرق به متمایل ی قبله"برسد به چههستند

بود، و نه از روی"گی دهز آرمان"کش نه از زحمت به مردم از اینان بسیاری عنایت -

را خود نان. بودند کش زحمت مردم از همینخود ها آن. چپ کتاب و عضویت در احراب

.ند و دوست دارندداشت را دوستها انسان. گی بودند زنده عاشق. آوردند درمی به سختی

:عزیز دوستاناین من گمان دارم که

از آن الزم و پیش. اند نجات دهند خودرا از بحرانی که در آن گرفتار آمدهبکوشندباید -

.که دریابند اصال در بحران هستنداست

/هم/ها را در چارچوب این. ا درآورنده" سازی دهه"این باید بکوشند خودرا از چنگ -

.نمودشان درخواهند یافت ترین را در گسترده گاه جهان و انسان آن. بشکنند

روزی، ز و امدیرو حزبی های سیاق برخی از همان یا از همین چپ باید نکوشند که به -

آشکارساختن ، از امروزیدیروز و ی"ها حجمی"و"ها موجی"اناز هم سیاق برخی و یا به

د، بازی نکنن/ پرده سایه در پشت که بهتر است. روند شان طفره اجتماعی/سیاسی یدگاهد

اجتماعی /در سرنوشت سیاسیداشتن شرکت. ستی وجود عزیزشان پیدا که همه

شرکت بهها انسان میل"اگر. است لوحی عبیرکردن، سادهت"سیاسی پرهیزی/نا"ا ر جامعه

اجتماعی آنان با مخالفان ی به مبارزه "تر انسانی جامعه برای زیستی کردن در سرنوشت

پرهیزی/سبب پرهیز یا نا به شود، این، نه می مدارانه کشیده زیستی دادگرانه و برابری هم

مداران /سیاست/ قدرت پافشاریسبب از هرچیز به که پیش هاست بل انسان کردن این/

... دادن کار است که از زندان و تبعید و از دست کسی وگرنه چه. است حقیرشان بر منافع

.اش بیاید خوش

Page 52: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 31 سوزد ام کنار شما می من آتش

ی بخش ی چهلی یا پنجاهی یا شست ها را به دهه که انسان پیش از آنباید بکوشند -

که را باز کنند و یا اگر سازند، چشم ها محبوس" دهه"و خود و دیگران را درکنند

راهی" اکبر ی گفته و به. را بگردانند دیدن ی نحوه -هست که البته -شان باز است چشم

که به سیاق آنانی که خود از نه آن. تر ببیند شان آزادانه و بگذارند تا چشم"دیگر بزنند

گاه خواهند دید که آن. رند بر چشم و دل خود دهنه و قمطر بزنندگی ها خرده می آن

های بزرگ خواهنددید که اختالف. تنوع زیباست این و چه. اندازه متنوع است جهان چه

ها و نباید این اختالف. های نسلی جای خودرا اجتماعی معنای خود را دارند و اختالف

نسالن خود هم،اجتماعی بزرگ های اختالف ه همانابینیم ک مگر نمی. یخترا با هم درآم

کشور و جهان دارای بزرگ ائلشما، در برابر مس دهد؟ مگر نسل برابر هم قرار میرا در

نیست که ر اینگ واقعیت نشان اند؟ آیا این یدهشبرابر هم صف نک اند؟ و در موضع یک

ی از مقوله د که غالبا در بیروننا نیگوناگو های اجتماعی دارای ریشه بزرگ های اختالف

ترین اجتماعی، که مهم های میان طبقات ان کرد؟ اختالفش وجوی ها باید جست نسل

ها و میهن که از میان هم نسالن بل تنها از میان هم ، راه خودرا نهاست ها این ریشه

ی همهطبقاتی را های این اختالف. گشاید ها هم می خون ها و هم دین ها و هم نوع هم

هستند ها نه کشف کارل مارکس غربی کنند؛ آن روزگارها درک می ی ها در همه انسان

.و نه کشف مزدک شرقی

تالش کنند تا نسل خود را . ی نسل ننامند و ننمایند بکوشند که خودرا نمایندهباید -

خود لشان، از شناخت نس خیال رغم بهاندازه، گاه درخواهندیافت که تا چه آن. بشناسند

چه کسانی "آنان نسل"اصطالح گیرند و ببینند که این بهنسل را بآمار این . دور هستند

.خود داشته باشند هستند و بکوشند تا شناختی زنده و واقعی از خود و از نسل

و از نسل از خود زنده و واقعیشناخت "کار، یعنی دانند که این و البته بهتر از من می

"انسان از سوی خود انسان پای شناحت"آن، دیگری که در ، مانند هر شناخت"خود

که نه کار شناختن دانند و خوب می .شود در میان است، موضوعی بسیار پیچیده می

بر را بشناسد، هرگز با اتکاء انسانخواهد انسانی که می آن کارنه انسان و

. درسینخواهد جایی بهدربسته علوم های گاه در آزمایشدربسته و های گاه آزمایش علوم

اجتماعی گی میدان زندهرا بشناسد بایدخود در خواهد انسان که می انسانی یعنی هم آن

گی زنده باید میدان انسان گاه شناخت باشد؛ هم آزمایش حضوری زنده و پویا داشته

ها انسان انجام لیونچشم می ها باید در جلوی آزمایش خود اشد؛ و هماجتماعی ب پویای

...کار، محافل، و البته در برابر قدرت کوچه، خیابان، محلگی واقعی، در زندهدر :گیرند

Page 53: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 39 سوزد ام کنار شما می من آتش

دفتر یکم شعرهای اکبر نسبت خود، این دوست عزیز نکاتی را به بخش دوم داوریدر

البته .داند نکات را بد میاین توانم بفهمم چرا او اند، ولی من نمی دهد که درست می

چاپ زمان هنوز یکم را دیده است زیرا دفترهای دیگر آنکار است که او، فقط دفترآش

ی گفته ی را که اکبر در بهشعر از شعرهای حتی یکرسد او نظر می البته به. نشده بودند

یافت که اکبر و همانند وگرنه شاید درمی. است ندهرا نیز نخوا سروده"چهل ی دهه"او

تما حگاه طور نبود که گرفتار جو زمانه باشند، و آن خودهم این ی دهه های او در همان

.کرد را اصالح می خود ی را در نوشتهنکات برخی از

دوست دارم از شما فقط من "نیست [اکبر] او شعرهای گذشته و امروز ای میان فاصله" -

چه عیبی دارد؟ .فرض که نباشد خوب، بهای؟ چه؟ چه فاصله یعنیاین بپرسم شناسی این زیبایی ا از منظرنسل فاصله دارند، ام سه/لحاظ تقویمی دو شعرهایی که به" -

بهتر نیست که روشن بگویید؟ شناسی؟ کدام زیبایی ".شود گسست دیده نمی

: پرسم از شما می ".شان باشد هنریشعرها بیشتر از کارکرد این نوستالوژیک کارکردشاید" -

کارکرد نوستالوژیک زیبایی نیست؟ و هنر نیست؟مگر "شعرها هستند نوع این مخاطب ،پنجاهو چهل ی ی دهه شده تربیت ی خواننده ،که تر این ساده" -

در ؟ شعرها هستند کدام ببعدی مخاط های دهه گان شده تربیتمثال : پرسم از شما می

مگر همه مثل شما هستند؟ "شما ی دهه "همین

های شعر من که وزن ."کند نیمایی را احضار می تیسن خوبی شعر زبان و فضای شعر به" -

هم چنینتازه اگر. دانم نمی "نیمایی وزن"همانندی با متریندفتر را دارای ک های این

است که هنوز دست هایی مقوله آناز "نیمایی وزن"ی مقوله ایندارد؟ عیبی باشد مگر چه

"نیمایی وزن"کنم نیما هم از این نمی گمان. است از ماها بر نداشته ریبان بسیاریاز گ

.بتواند سردرآوردشما چهل به ی دهه شعر ها و کنایاتی که در بستر نیمایی با لحنی شاملوواره و استعاره وزن" -

که ها است ها اکنون مدت ی این حکم همه "ل شدنددآن دوره ب شعر های عمومی فهمول

شده که ا، سببه"عیار"همین. است کنونی بدل شده نقد ادبیاز در نوعی معیارهایی به

مستقلی داشته کوشد نگاه شود که می که دیده میرغم این به ،عزیز هم این دوست

با کمال" .دست برداردسره یکهای بیانی ز کلیشهیی و ا باشد، نتواند از بیان کلیشه

سرنوشت هم ،شاعر کنم که مهجوریان پنهان توانم که برای مهجوریان قائلم، نمی احترامی

سوی این ادبی فاقاترا با ات شان است که نتوانستند نام و ذهن ای گمشده های انبوهی از چهره

ی دهه سوی ادبی این اتفاقات شما از کدام !بیان آه، امان از این ".دهند چهل ارتباط ی دهه

ی که انسان کنید گذشته، چرا شما فکر می از اینکدام اتفاق ادبی؟ زنید؟ می هل حرفچ

و تفاقات ادبی ربط دهد؟ شما از چه ادبیاتباید خودرا به ا کند خواهد خودرا بیان می

Page 54: M. Namari -15 negahi be she'rhaye Akbar M.N.

نماری مهجوریان اکبر علی: نگاهی به شعرهای 31 سوزد ام کنار شما می من آتش

آفریند هنری و ادبی میزنید؟ هر کسی که ادیبان و هنرمندان حرف می هنر و از کدام

آن که در و محیطین و موجودات خود، با جها ها با احساس و با دلتنباید تنهاو

را که ادبیات یی، کلیشه ادبی نقدهای از برداریم دست. باشد داشته"ربط"کند می گی زنده

،حقیقتکه در اتفاقاتی .کنند محصور می"ادبی اتفاقات"شما در قول ها و به کدر سب

از ایندیگر هم امروزی گان زیرا که مورچه نیستند؛ حتیگان هم ه مورچهابگآب در خو

ودرا آدمی خ نیست که بگذاریمبهتر . شوند نمی هم هراسان حتی نه بیدار که آتفاقات

با خود طور پویا است که او به م فقط اینمه ؟تواند می که هست و گونه کند همان بیان

" نوین اتفاقات"باتا باشد مراقب هراسان که این نهباشد زنده داشته خود ارتباط انو با جه

.باشد هداشت ربط

که هست هم کسی آنکه نویسد بل ینیست که م کسی آن موضوع فقطگذشته، این از

چنان د و نخوانده شوتر بیش نویسند که چنان میکه نباشیم نیاز آنا دایییب. دوانخ می

...ندناپرهیزی کن تر خوانند که کم می

ها، و نیز در برابر آن پرسش در برابر قصدم نهادن این. ی این افراد نیست قصدم تخطئه

گی؟ "زنده"آنپس کجاست : خودمان است

)()()(