Top Banner
AUM محفوظً نا حق كپي وجداكس از س فر تا ا آگاھيFrom Sex To Superconsciousness ن في البداھه سخناشو اومبئيي دوستان در ب برا
147

اشو

Dec 11, 2014

Download

Documents

omid

از سکس تا ...
Welcome message from author
This document is posted to help you gain knowledge. Please leave a comment to let me know what you think about it! Share it to your friends and learn new things together.
Transcript
Page 1: اشو

AUM

حق كپي وجدانا محفوظ

از سكس

آگاھياتا فر

From Sex

To Superconsciousness

براي دوستان در بمبئي اوشوسخنان في البداھه

Page 2: اشو

اوشو

٢ حق كپي وجدانا محفوظ

تا زماني كه طبيعي بودن سكس با تمام قلب پذيرفته نشود،"

.ھيچكس نمي تواند كسي را دوست بدارد

.مي خواھم به شما بگويم كه سكس الھي است

.سكس انرژي الھي است، انرژي خدايي است انرژي

.براي ھمين است كه اين انرژي مي تواند زندگي جديد بيافريند

.جنسيت بزرگ ترين و اسرارآميزترين نيرو است

.تمام اين ضديت با سكس را دور بيندازيد

.اگر مي خواھيد عشق در زندگيتان ببارد، ازاين ستيز با سكس دست بكشيد

.بپذيريدسكس را با سرور

."قداست آن را تحسين كنيد

.يك كتاب شھرت جھاني يافت، در دنيا انگشت نما شد"

اين كتابي نيست كه با موافق سكس باشد،

...تنھا كتابي در اين عالم است كه با سكس مخالف است، ولي عجيب است

اين كتاب مي گويد كه راھي براي رفتن به فراسوي سكس وجود دارد،

__به وراي سكس برويد مي توانيد

.ھمين است" از سكس تا فراآگاھي"معني

.شما در مرحله ي جنسيت ھستيد، درحالي كه بايد در مرحله ي فراآگاھي باشيد

فقط سكس بايد بخشي از زندگي مذھبي شما باشد، : و مسير آسان است

.بايد چيزي مقدس باشد

ت ديده شود، سكس نبايد چيزي قبيح باشد، نبايد به صورت چيزي زش

نبايد سركوب شود، بلكه بايد حرمتي عظيم داشته باشد، نبايد سرزنش و محكوم شود،

."سكس خود منبع حيات ما است. زيرا ما از آن زاده شده ايم

از شما درخواست مي كنم فقط وقتي به سكس روي آوريد كه احساس سرور داريد،

’نيايشگر ھستيد احساس عشق داريد، وقتي كه شادمان ھستيد، وقتي

.فقط زماني كه احساس مي كنيد قلبي پر از شادي، آرامش و سپاس داريد

."را تجربه كند samadhi ساماديفقط انساني كه اينگونه به سكس روي آورد مي تواند فراآگاھي،

.در پشت اشتياق براي سكس، يك تجربه ي مذھبي، يك تجربه ي روحاني وجود دارد"

.آن تجربه آگاه شويم، مي توانيم به وراي سكس برويماگر بتوانيم از

." اگر نه، در سكس زندگي خواھيم كرد و در سكس خواھيم مرد

اوشو

Page 3: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٣ حق كپي وجدانا محفوظ

از سكس تا فراآگاھي

محتوا

٤ص مقدمه مترجم

٦ص مقدمه ي كتاب

جلسه ي اول

٨ص دروغ ھا و ريشه ھاي مراقبه: سكس

ي دوم جلسه

٣٧ص ؟جاذبه در چيست

جلسه ي سوم

٦٣ص وقتي عشق با مراقبه ديدار مي كند

جلسه ي چھارم

٨٩ص اميد سه ساعته براي بشريت

جلسه ي پنجم

١١٠ص الماس وراي جنسيت

صفحه ١٤٦: جمع

Page 4: اشو

اوشو

٤ حق كپي وجدانا محفوظ

مقدمه ي مترجم= ١٣٨٠بيستم آذرماه = ٢٠٠١سامبراست، سه شنبه يازدھم د اوشوامروز زادروز تولد

ھفتاد سال پيش در چنين روز، روحي به اين دنيا وارد شد . ١٤٢٢رمضان ٢٥

.كه معاصرين و آيندگان از بركت وجود پر نورش سيراب شده و خواھند شد

و نھروو گاندي، ھمراه با "ھزارنفر سازنده ي قرن بيستم"مردي كه به عنوان يكي از

.ه شده استشناخت__ بودا

براي ___ ھمچون تمامي عارفان و بزرگان واقعي __ ولي واقعيت اين است كه او

بود و چون سخن حق مي گفت بسياري با او مخالفت " زود"عصر خويش بسيار

نتوانستند ___ به ويژه صاحبان منافع __ " اكثر مردم"مي كردند و ھمچون ھميشه،

.وجود پربركتش را درك و تحمل كنند

شواھد و آثار زمان حال نشان مي دھد كه اين قرن بيست و يكم است كه به او تعلق دارد

.و تاثيرات وجود او با پيشرفت زمان آشكارتر خواھد شد

حدود دو ماه . روز پربركتي است براي از سرگرفتن كار ترجمه، پس از مدتي استراحت

.ن و نوشتن سر مي كردمبود كه دست به ترجمه نبرده بودم و بيشتر با خواند

است كه در اصل به زبان ھندي گفته اوشواين كتاب مشھورترين و جنجالي ترين كتاب

اين كتاب را ھمين . شده و سپس بارھا به انگليسي و زبان ھاي ديگر تجديد چاپ شده است

كه آشنايي با ايشان ھم از (، برادري عزيز"٠٠:٠٠"، "صفر"ديشب درست درساعت

به عنوان ھديه ي مخصوص اين روز پربركت به بنده ھديه ) است اوشوود بركات وج

!) كه در واقع ھديه اي شده است براي تمام فارسي زبان ھاي عزيز( فرمودند

:با دست خطي زيبا خيام،ھمراه با پيامي كوتاه و محبت آميز و يك رباعي ناب از حكيم

Page 5: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٥ حق كپي وجدانا محفوظ

درياب كه از روح جدا خواھي رفت

ار فنا خواھي رفتدر پرده ي اسر

مي نوش نداني از كجا آمده اي

خوش باش نداني به كجا خواھي رفت

ھمين امروز تصميم گرفتم اين كتاب ارزشمند و بي نظير را به زبان مادري برگردانم تا

سكس و (فارسي زبان ھاي عزيز ھم با نگرش اين عارف معاصر در اين دو موضوع مھم

.دبيشتر آشنا شون) فراآگاھي

اميدوارم مورد استفاده ي ھمگان قرار بگيرد و براي كساني كه براي نخستين بار با اين

آشنا مي شوند، انگيزه اي شود تا ساير كتاب ھايي را كه از اين عارف اوشوكتاب با

.معاصر برجاي مانده مطالعه كنند

پايان ١٣٨٠دي ماه ١٦= اين ترجمه در نخستين ساعات روز يكشنبه ششم دسامبر

.گرفت

محسن: دوستدار ھمگي

[email protected]

ھندوستان –پونا

Page 6: اشو

اوشو

٦ حق كپي وجدانا محفوظ

مقدمه ي كتابنگرش و بينشي كه در اين پنج جلسه عرضه شده و اين كتاب را شامل مي شود، بسيار

گستره ي اين . ه مخاطب را فرا مي گيردفراتر از آن موج خجالت است كه در نخستين جلس

بينش چنان است كه اگر فھميده و در زندگي ما به كار برده شود، انقjبي در كيفيت نژاد

.انسان ممكن است

اين پيام از خردمندترين شخصي است كه ھرگز شناخته ايد، در مورد معناي انسان بودن و

اين براي تمام انسان ھايي است كه . وقرنج بردن و اشتياق و تjش براي يكي شدن با معش

احساس مي كنند كسي را دوست دارند و با اين وجود نمي توانند بفھمند كه چه چيز، چرا و

. يا چگونه در رابطه يا ازدواج، چيزي به خطا مي رود

. اين كتاب از ھنر عشق ورزي سخن مي گويد، از علم جنسيت و روش خلق معرفت

. برجاي مانده، شايد اين، شھره ترين باشد اوشوه از از ميان صدھا كتابي ك

.يك معروفيت خاص بخشيد، نوعي شھرت جھاني اوشواين كتاب به

دعوت اوشوشكل يافتن اين كتاب از دعوتي آغاز شد كه يك موسسه معتبر در بمبئي از

.كرد تا چندين جلسه در مورد عشق سخنراني كند

ملي از موقعيت انسان در مورد عشق به شنوندگان منتقل براي اينكه بتواند تصوير كا اوشو

.كند، بايد از جنسيت و از كساني كه مسئول نابودي قداست آن ھستند سخن مي گفت

سازمان دھندگان، در ھمان سخنراني اول كjم او را به قدر كافي تھديد آميز دانستند كه

ار جلسه ي ديگر در اين در مكاني ديگر چھ اوشوباقي جلسات را ممنوع كردند، ولي

. با وجود تمام توھين ھاي تحقيرآميز و تھديدھاي سوء قصد به جانش__ مورد سخن گفت

اكنون، وقتي مي خوانيم كه او در اين سخنراني ھا چه گفته، مي توانيم شرافت و اصالت

.پيام او را درك كنيم

ون يك علم بررسي موضوع سكس را نيز ھمچ اوشوھمانگونه كه ھميشه چنين مي كند،

او مي گويد فقط به اين سبب كه ما از سكس زاده شده ايم، دليل آن نيست كه ھمه . مي كند

. چيز را در موردش بدانيم

. بايد آموزش ببينيم. ما در خصوص عشق و جنسيت كارشناس زاده نشده ايم

به آن وجود بايد درك كنيم كه جاذبه ي سكس در چيست و چرا چنين جذبه اي در ما نسبت

بايد بياموزيم كه چگونه به طور طبيعي وارد سكس شويم و سپس چگونه به وراي آن . دارد

.رفته و وارد يك زندگي طبيعي بدون جنسيت گرديم

Page 7: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٧ حق كپي وجدانا محفوظ

چنين است كه اوشودر واقع، ادراك . ، نكته ي كليدي است orgasm لحظه ي انزال

.زال دست داده استنخستين لحظه ي آشنايي با مراقبه توسط اين لحظه ي ان

در آن لحظه ي گذرا،’ براي كسري از زمان، تو يك بدن نيستي"

.روح شده اي: به چيز ديگري تبديل مي شوي

اگر حتي فقط يك بار چنين لحظه ي با شكوھي را تجربه كني،

."آنگاه مي تواني برايش كار كني و توسط مراقبه آن را به دست آوري

: خود نشان مي دھد كه چرا اين تحول چنين اھميت داردبا بينش و نگرش ژرف اوشو

.امروزه شرافت انسان پست تر و پست تر به قھقرا فرو مي رود"

برخي از مردم نابودي معيارھاي اخTقي را سبب آن

،Kaliyugaمي دانند، درحاليكه برخي ديگر آن را به تاثيرات كالي يوگا

.ين ھا بي معني استولي تمام ا. عصر تاريكي مرتبط مي دانند

.كيفيت سكس سقوط كرده است: تنھا تفاوت در يك چيز است"

سكس قداست خود را از دست داده است، سكس ادراك علمي،

.سادگي و طبيعي بودنش را از دست داده است

.سكس به يك چيز تحميلي مضمحل شده، به يك كابوس تبديل شده است

.عملي عاشقانه نيست سكس تقريبا مرتبه اي خشن يافته، ديگر

__تازماني كه ادراكي عميق و يك ھماھنگي را وارد عمل جنسي نكنيم

_تاوقتي كه آن را روحاني، دري به سوي فراآگاھي نسازيم

."انسانيت بھتر نمي تواند به وجود آيد

كه او به آن اشاره دارد، ھمان است كه او آن را better humanity "انسانيت بھتر"اين

.مي خواند New Man" نسان جديدا"

زوج ھايي كه در طول آميزش جنسي، رفتاري عاشقانه و آگاھانه دارند، محيطي خاص را

به ما كمك مي كند تا اوشوبا گفتن اين نكته، . مي آفرينند كه روحي واrتر را جذب مي كند

نژاد جديدي از درك كنيم كه مي توانيم با تغيير رويكرد خود نسبت به سكس، در آفرينش

. انسان ھا بر روي اين سياره، مشاركت داشته باشيم

Ma Prem Lolitaما پريم لوليتا

Page 8: اشو

اوشو

٨ حق كپي وجدانا محفوظ

جلسه ي اول

دروغ ھا و ريشه ھاي مراقبه: سكس

:عزيزان من

عشق چيست؟ زندگي كردن عشق و شناختن عشق بسيار آسان است، ولي بيان آن دشوار

"دريا چيست؟"ي مانند اين است كه از ماھي بپرس. است

." در ھمه ي اطراف ھست، ھمه جاست. دريا اين است"ماھي ممكن است بگويد،

آنوقت مسئله براي " لطفا دريا را تعريف كن، فقط اشاره نكن،"ولي اگر اصرار كني كه

.ماھي واقعا دشوار مي شود

ز را كه در زندگي انسان نيز، ھرآنچه را كه خير است، ھرآنچه را كه زيباست و ھرچي

فرد فقط مي توان آن . واقعي است، فقط مي توان زندگيش كرد، فقط مي توان آن را شناخت

بدبختي . ، ولي تعريف آن ھا و سخن گفتن در موردشان بسيار دشوار است"باشد"چيزھا

در اين است كه در طول پنج تا شش ھزار سال، چيزي كه انسان ھا بايد آن را زندگي كنند،

!اقع براي زندگي كردن منظور شده، فقط در موردش سخن گفته شده استچيزي كه در و

در مورد عشق سخن گفته شده و بحث شده است، آوازھاي عاشقانه خوانده مي شوند،

سرودھاي عاشقانه و مخلصانه خوانده مي شوند، ولي خود عشق در زندگي انسان ھا جايي

.ندارد

ھيم يافت كه از ھيچ واژه ي ديگري بيش از اگر درون انسان را عميقا بكاويم، درخوا

بيشترين بدبختي در اين تفكر انسان است كه . به صورت كاذب استفاده نشده است" عشق"

آنان كه در واقع عشق را دروغين ساخته اند، كساني كه در حقيقت تمام نھرھاي عشق را

.مسدود ساخته اند، نياكان و اجداد مستقيم عشق ھستند

سخن مي گويد، ولي آن نوع از عشق كه تاكنون انسان را فراگرفته، مذھب از عشق

. ھمچون نوعي بدبختي، فقط تمامي درھاي عشق را در زندگي انسان بسته است

در اين خصوص، بين شرق و غرب، بين ھندوستان و آمريكا، ھيچ تفاوت اساسي وجود

.ندارد

و ما انسان را به اين سبب . سترودخانه ي عشق در زندگي انسان ھا ھنوز جاري نگشته ا

مي گوييم كه انسان ھا بد ھستند، ذھن . سرزنش مي كنيم و ذھن را مقصر مي دانيم

Page 9: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٩ حق كپي وجدانا محفوظ

. زھرآگين است و براي ھمين است كه عشق در زندگي ھاي ما جاري نيست

در واقع كساني عشق را زھرآگين ساخته اند و به آن اجازه نداده اند . ذھن يك زھر نيست

ذھن چگونه مي تواند . ، ھمان كساني ھستند كه ذھن را زھرآگين خوانده اندكه زاده شود

. يك زھر باشد؟ ھيچ چيز در اين دنيا زھر نيست

اين انسان ھا ھستند كه . در تمام جھان ھستي ھيچ چيز زھر نيست، ھمه چيز شھد است

مردان تمام اين شھد را به زھر تبديل كرده اند، و خائنين اصلي آموزگاران ھستند،

.و قديسان، مردمان به اصطjح مذھبي" مقدس"به اصطjح

ضروري است كه اين نكته با جزييات آن درك شود، زيرا اگر آشكارا ديده نشود،

.حتي نه در آينده__ ھيچ امكاني براي عشق در زندگي انسان ھا وجود ندارد

زندگي ماست، به عنوان ما به استفاده از ھمان چيزھايي كه مسئول زاده نشدن عشق در

اوضاع چنين است كه ما حتي قادر نيستيم آن . پايه ھاي پديدارشدن عشق ادامه مي دھيم

خطاھاي اساسي را كه در اصول آموزش ھاي كامj غلطي كه در طول قرون و اعصار

! وجود دارد و پيوسته تكرار و دوباره گويي شده است ببينيم، به دليل ھمين تكرارھا

، انسان ھا محكوم به اشتباه ھستند، زيرا قادر نيستند الزامات آن اصول را در عوض

.برآورده سازند

يك دستفروش كه بادبزن ھاي دستي مي فروخت از كنار قصر پادشاھي گذر : شنيده ام

. بادبزن ھا منحصربه فرد و شگفت انگيز ساخته ام: "مي كرد و فرياد مي زند

."ده نشده استاين بادبزن ھا ھرگز قبj دي

آن پادشاه مجموعه اي از بادبزن ھاي دستي داشت كه از تمام دنيا گرد آوري شده بود و

. بنابراين بسيار كنجكاو شد

. از بالكن قصرش نگاھي به بادبزن ھاي منحصرب ھفرد اين مرد دوره گرد انداخت

اشتند، ولي به به نظر او بادبزن ھا معمولي به نظر مي رسيدند كه ارزش چنداني ھم ند

چه چيز منحصربه فردي در : "شاه پرسيد. ھرحال، او مرد را به باr فرا خواند

"بادبزن ھاي تو وجود دارد؟ و قيمتشان چيست؟

بادرنظرگرفتن كيفيت آن ھا، . عاليجناب، قيمتشان گران نيست: " مرد دستفروش گفت،

!"روپيھر بادبزن يكصد : قيمتشان خيلي كم است

Page 10: اشو

اوشو

١٠ حق كپي وجدانا محفوظ

ھمه جا .) م روپييك صدم ( پايسااين بادبزن ھا به يك ! يكصد روپي؟: "ب شدشاه در عج

؟ چه چيز مخصوصي در مورد اين ھا روپيدر بازار موجود است و تو مي گويي يكصد

"وجود دارد؟

در طول . چه چيز مخصوص؟ ھر بادبزن تضميني يكصدسال دوام دارد" دستفروش گفت،

طوري كه به نظر مي رسند، حتي يك ھفته ھم دوام "شاه گفت، ." صدسال خراب نمي شود

آيا مي خواھي به من حقه بزني؟ ! ندارند

چگونه ! خداي من: "فروشنده پاسخ داد!" اين يك كjھبرداري است و آن ھم با خود شاه؟

است و اگر روپيقيمت ھر بادبزن صد . جرات كنم؟ من ھمه روز از اينجا گذر مي كنم

. من ھمه روزه در خيابان در دسترس ھستم. تضمين مي كنم صدسال دوام نياورد، من

و به عjوه، شما حاكم اين سرزمين ھستيد، من چگونه جرات مي كنم سر شما را كjه

"بگذارم؟

باوجودي كه شاه به آن مرد اعتماد . بادبزن با قيمتي كه درخواست شده بود خريداري شد

به آن . مرد چنان ادعايي را كرده استنكرد، ولي بسيار كنجكاو بود كه چگونه اين

.فروشنده دستور داده شد تا ھفت روز ديگر خودش را به آنجا معرفي كند

محور چوبي وسط بادبزن ظرف سه روز بيرون آمد و در كمتر از يك ھفته بادبزن از ھم

.متjشي شد

كمال شاه يقين داشت كه آن مرد دوره گرد ھرگز خودش را نشان نخواھد داد، ولي در

عاليجناب، در خدمت شما : "شگفتي ديد كه در روز ھفتم، سرساعت مقرر حاضر شد

."ھستم

اين بادبزن تو است كه ھمه اش شكسته و . ببين! اي احمق! اي حقه باز: "شاه غضبناك بود

اوضاعش ظرف يك ھفته چنين است و تو تضمين كردي كه صدسال دوام . درھم ريخته

"نه اي؟ يا اينكه بسيار حقه باز ھستي؟آيا تو ديوا! خواھد داشت

با تمام احترام، به نظر مي رسد كه جنابعالي نمي دانيد چگونه از : "مرد با تواضع پاسخ داد

!بادبزن استفاده كنيد

"چگونه از آن استفاده كرده ايد؟. اين بادبزن بايد صدسال عمر كند، تضمين شده است

!"يرم چگونه خودم را باد بزنم؟حاr ھم بايد ياد بگ! عجب"شاه گفت،

بادبزن چگونه يك ھفته اي به اين روز افتاد؟ . لطفا عصباني نشويد"مرد گفت،

"چطور باد زديد؟

Page 11: اشو

از سكس تا فراآگاھي

١١ حق كپي وجدانا محفوظ

.شاه بادبزن را برداشت و نشان داد كه چطور از آن استفاده كرده

."نبايد اينطوري باد مي زديد! حاr مي فھمم"مرد گفت،

"ھست؟چه راه ديگري "شاه پرسيد،

بادبزن را ثابت نگه داريد و آن را مستقيم در برابرتان نگه بداريد و "مرد توضيح داد،

شما ازبين . بادبزن صدسال عمر مي كند !سپس سرتان را به دو طرف حركت بدھيد

. خواھيد رفت، ولي بادبزن دست نخورده باقي مي ماند

بادبزن را ثابت نگه داريد و . ه استبادبزن اشكالي ندارد، روشي كه شما باد مي زنيد اشتبا

!"عيب بادبزن من در چيست؟ تقصير شماست، نه بادبزن. سرتان را حركت دھيد

بشريت امروز، حاصل فرھنگي است كه پنج يا شش ھزار سال . وضعيت انسان چنين است

انسان در حال تباھي است، . ولي انسان مورد سرزنش است و نه آن فرھنگ. عمر دارد

.جود از آن فرھنگ تحسين مي شودبااين و

! ھمه چيز عظيم است... فرھنگ عظيم ما، دين عظيم ما

! انسان ثمره ي آن فرھنگ و دين است اينو

!" انسان خطاكار است و بايد خودش را عوض كند: "ولي نه

بااين حال ھيچكس جرات ندارد به پا خيزد و ترديد كند كه شايد آن فرھنگ ھا و مذاھب كه

. ده ھا ھزار سال در سرشار ساختن انسان از عشق شكست خورده اند، خطا باشنددر

و اگر عشق در ده ھزار سال به وجود نيامده باشد، آنوقت برپايه ي ھمين فرھنگ و ھمين

مذھب، چه امكاني وجود دارد كه عشق ھرگز در آينده در زندگي انسان ھا جاري شود؟

دست نيامده باشد، در ده ھزار سال ديگر ھم به دست چيزي كه در ده ھزار سال گذشته به

. نخواھد آمد

انسان ھا ھميشه يكسان بوده اند و ھميشه ثابت . امروز بشريت ھمانند فردايش خواھد بود

خواھند ماند و بااين وجود ما ھنوز ھم شعارھايي در تحسين و تقدير از اين فرھنگ فرياد

.ا تجليل مي كنيممي كنيم و از قديسان و مردان مقدس ر

.ما حتي حاضر نيستيم در نظر بگيريم كه فرھنگ و دين ما مي تواند دچار خطا باشد

چه گواه ديگري . و انسان امروزي گواه آن است. مي خواھم به شما بگويم كه چنين ھست

مي تواند وجود داشته باشد؟

ثابت مي كند؟ ثابت اگر تخمي را بكاريم و ميوه اش زھرآگين و تلخ باشد، چه چيزي را

البته، مشكل است كه پيشگويي كنيم كه آيا . مي كند كه آن تخم مي بايد سمي و تلخ بوده باشد

Page 12: اشو

اوشو

١٢ حق كپي وجدانا محفوظ

مي توانيد آن را بادقت مطالعه كنيد، فشارش . يك تخم معين، ميوه اي تلخ خواھد داد يا نه

. تلخ خواھد بود يا نهدھيد يا آن را بشكنيد، ولي نمي توانيد پيش بيني كنيد كه يقينا ميوه اش

درختي سربر مي آورد، . سال ھا مي گذرد. گياھي جوانه مي زند. تخمي را بكاريد

و فقط آنوقت است كه در ___ شاخه ھايش را به آسمان بر مي آورد، ميوه خواھد داد

. خواھيد يافت كه آيا تخم آن درخت تلخ بوده است يا نه

مذاھب كه ده ھا ھزار سال پيش كاشته شده اند و انسان امروزي ثمره ي آن فرھنگ ھا و

.و آن ثمره تلخ است، سرشار از ستيز و نفرت است. از آن زمان تاكنون تغذيه گشته اند

ولي ما به تحسين و تمجيد از ھمان تخم ھا ادامه مي دھيم و مي پنداريم كه از آن ھا عشق

. زاده خواھد شد

د شد، زيرا نيروي بالقوه ي اساسي براي زايش مي خواھم به شما بگويم كه چنين نخواھ

درميان پرندگان، . مذاھب آن را زھرآگين ساخته اند: عشق توسط مذاھب كشته شده است

در ميان . عشق بيشتري وجود دارد__ كه مذھب يا فرھنگ ندارند __ حيوانات و گياھان

__ وسعه يافته ندارند كه مذھب، تمدن يا فرھنگي ت__ قبايل بدوي و نامتمدن در جنگل ھا

عشق بيشتري وجود دارد تا در ميان مردمان به اصطjح پيشرفته، بافرھنگ و متمدن

.امروزي

چرا انسان ھا ھرچه متمدن تر و بافرھنگ تر مي شوند، ھرچه بيشتر تحت تاثير مذھب

از عشق قرار مي گيرند و بيشتر به معابد و كليساھا مي روند تا نيايش كنند، بيشتر و بيشتر

. تھي مي شوند؟ البته كه دrيلي وجود دارند و من مايلم دو دليل آن را مورد بحث قرار دھم

اگر اين ھا بتوانند درك شوند، نھرھاي مسدود شده ي عشق مي توانند آزاد شوند و بارديگر

.مي توانند جاري شوندGanges of love عشق گنگرودھاي

عشق چيزي نيست . نبايد آن را از جايي وارد كرد .عشق در درون ھر انسان وجود دارد

عشق ھمان اشتياق به زندگي . عشق وجود دارد. كه بايد دنبال آن جايي را جست و جو كرد

ولي توسط . عشق ھمان رايحه ي زندگي در درون ھر موجود است. در درون ھمه ھست

سازد ، اطراف آن ديوارھايي بلند از ھر سو احاطه گشته و قادر نيست خودش را متجلي

.پر از صخره ھاست و آن نھر نمي تواند فوران زند

جست و جوي عشق، انضباط عشق چيزي نيست كه بتوانيد به مكاني برويد و آن را

.بياموزيد

Page 13: اشو

از سكس تا فراآگاھي

١٣ حق كپي وجدانا محفوظ

كسي كه آمده بود ببيند يك مجسمه . يك مجسمه ساز روي صخره اي مشغول به كار بود

او فقط سنگي را ديد كه در اينجا و آنجا با چگونه ساخته مي شود، اثري از مجسمه نديد،

.تيشه كنده و بريده مي شود

چه مي كني؟ آيا مجسمه اي نمي سازي؟ من آمده ام تا ببينم يك مجسمه : "شخص پرسيد

."چگونه ساخته مي شود، ولي فقط مي بينم كه تو سنگ ھا را مي تراشي

نيازي به ساختنش . است آن مجسمه پيشاپيش در درون اين سنگ نھفته"ھنرمند گفت،

بايد به نوعي توده بي فايده ي سنگي را كه دور آن را گرفته از آن جدا شود و آنگاه . نيست

آن را . مجسمه ساخته نمي شود، فقط كشف مي شود. مجسمه خودش را متجلي مي سازد

."دوباره اكتشاف مي كنم و به نور مي آورم

مسئله اين . از به آن است كه آزاد و رھا شودعشق در درون انسان ھا نھفته است، فقط ني

نيست كه چگونه عشق را توليد كنيم، بلكه فقط اين است كه چگونه پوشش ھا و موانع آن

چيزي وجود دارد كه ما خود را با آن پوشش داده ايم و آن پوشش اجازه . را برداريم

.نمي دھد كه عشق به سطح بيايد

بسيار عجيب است، . ت است بپرسيد كه سjمت چيستسعي كنيد از كسي كه در كار طباب

تمام علم ! ولي ھيچ پزشكي در سراسر دنيا نمي تواند به شما بگويد كه سjمت چيست

. پزشكي به سjمت توجه دارد، ولي ھيچكس نيست كه قادر باشد بگويد سjمت چيست

ي و عوارض آن من فقط مي توانم بگويم كه بيمار"اگر از پزشكان بپرسي، خواھند گفت،

ولي سjمت؟ در . من عبارات فني و توصيفات مربوط به ھر مرض را مي دانم. چيست

فقط مي توانم بگويم كه وقتي كه مرض نباشد، آنچه باقي . مورد سjمت چيزي نمي دانم

."است، سjمت است

سjمت، وراي تعاريف . اين به اين سبب است كه سjمت در درون ھر انسان نھفته است

بيماري از بيرون مي آيد، بنابراين مي تواند تعريف شود، سjمت از . سان ھا قرار داردان

. درون مي آيد و براي ھمين قابل تعريف نيست

ولي اين تعريف سjمت نيست، ھيچ . فقط مي توانيم بگوييم كه نبود بيماري، سjمت است

سjمت را نبايد به وجود حقيقت اين است كه . چيزي مستقيما در مورد سjمت نگفته ايد

سjمت يا توسط بيماري پوشيده شده و يا وقتي كه بيماري رفته باشد و يا درمان شده : آورد

. باشد، خودش را عيان مي كند

.سjمت طبيعت ذاتي و فطري ما است. سjمت در درون ما قرار دارد

Page 14: اشو

اوشو

١٤ حق كپي وجدانا محفوظ

نسان ھا بخواھيم بنابراين اينكه از ا. عشق طبيعت ذاتي ما است. عشق در درون ما است

مسئله اين نيست كه چگونه عشق را . عشق را پرورش دھند عملي اساسا اشتباه است

بپروريم، بلكه اين است كه چگونه تحقيق كنيم و دريابيم كه چرا عشق قادر نبوده خودش را

مانع چيست؟ مشكل در چيست؟ مانع در كجاست؟. متجلي كند

دش را متجلي مي سازد، نيازي نيست كه درس اگر مانعي وجود نداشته باشد، عشق خو

اگر موانعي چون فرھنگ خطا و شرطي شدگي ھاي تحميلي . داده شود يا توضيح داده شود

. وجود نداشته باشد، ھر انسان سرشار از عشق خواھد بود

عشق طبيعت فطري ما . ھيچكس نمي تواند از عشق دوري كند. اين غيرقابل اجتناب است

.است

جريان يافتن برايش طبيعي است، زنده است، آب . جاري مي شود ھيمالياز ا گنگرود

رودخانه از پاسبان يا از كشيش . دارد، جاري است و اقيانوس را پيدا خواھد كرد

آيا ھرگز رودخانه اي را ديده ايد كه سر گذر بايستد و " اقيانوس كجاست؟"نمي پرسد كه

. جست و جوي اقيانوس در وجودش پنھان است"! اقيانوس كجاست؟"از پاسبان بپرسد كه

و رودخانه انرژي دارد، پس مي تواند كوه ھا و صخره ھا را بشكافد، از دشت ھا عبور

اقيانوس ھر چقدر ھم كه دور باشد، ھر چقدر پنھان باشد، رودخانه . كند و به اقيانوس برسد

ه ندارد كه مسير را نشانش و رودخانه ھيچ كتاب راھنما يا نقش. به يقين آن را خواھد يافت

.دھد، ولي قطعا به آن خواھد رسيد

فرض كنيد ديوارھاي بلند در گرداگرد آن ! ولي فرض كنيد كه بر سر راھش سد بزنند

آنوقت چه؟ . ساخته شود

رودخانه قادر است بر موانع طبيعي كه سر راه دارد فايق آيد و آن ھا را از بين ببرد، ولي

دست انسان باشند، آنگاه ممكن است كه رودخانه ھرگز به اقيانوس اگر موانع ساخته ي

.نرسد

در واقع، مانع نيست، براي ھمين است " مانع طبيعي"ھيچ . درك اين تفاوت اھميت دارد

ولي اگر آن موانع . با شكافتن كوھستان ھا به آن مي رسد: كه رودخانه به اقيانوس مي رسد

.مانع رسيدن رودخانه به اقيانوس شونداختراع انسان ھا باشد، مي توانند

موانع طبيعي، موانع ظاھري كه . در طبيعت يك وحدت پايه و ھماھنگي ذاتي وجود دارد

در طبيعت ديده مي شوند، شايد چالشي براي برانگيختن انرژي باشد، آن ھا ھمچون نداي

يد ھيچ مانع در اينجا، شا. شيپوري ھستند كه نيروھاي نھفته ي دروني را برانگيزانند

Page 15: اشو

از سكس تا فراآگاھي

١٥ حق كپي وجدانا محفوظ

به نظر مي رسد كه گويي آن قشر زمين كه روي . تخمي را مي كاريم. واقعي وجود ندارد

ولي چنين نيست، اگر آن . تخم را گرفته آن را به پايين مي فشارد و مانع رشد آن مي شود

از بيرون به نظر . قشر از زمين وجود نداشته باشد، آن تخم قادر به جوانه زدن نيست

ه rيه ي زمين، تخم را به پايين مي فشارد، ولي اين فشار براي اين است كه تخم مي رسد ك

. بتواند جا بيفتد و به عمل درآيد و تجزيه شود و به يك جوانه تبديل گردد

ظاھرا به نظر مي رسد كه زمين مانع رشد تخم است، ولي آن زمين فقط يك دوست است،

.به دانه كمك مي كند تا رشد كند

. ت يك ھماھنگي است، يك سمفوني آھنگينطبيع

ولي چيزھاي مصنوعي كه انسان ھا بر طبيعت تحميل كرده اند،، چيزھايي كه انسان ھا

روي طبيعت ساخته اند و آن اختراعات و ابداعات مكانيكي كه انسان ھا بر جريان زندگي

.تحميل كرده اند، توليد موانع كرده است

ريان بازمانده اند، و آنگاه رودخانه مورد سرزنش قرار از ج گنگبسياري از رودھاي

!مي گيرد

اگر بذري به گياه تبديل نشود، دليل مي آوريم كه . نيازي نداريم كه بذر را مقصر بدانيم

شايد خاك مناسب نبوده، شايد آب كافي دريافت نكرده باشد و شايد گرماي كافي نداشته

تو مسئول آن "ق شكوفا نشوند، مي گوييم، ولي اگر در زندگي شخص گل ھاي عش. است

.ھيچكس به زمين نامناسب، به كمبود آب يا نبود گرما نمي انديشد." ھستي

مايلم به شما بگويم كه موانع اساسي بر سر راه عشق، ساخته ي انسان ھستند و توسط

. انسان ھا خلق شده اند

. زندگي منظور شده استوگرنه، رودخانه عشق براي جاري شدن و رسيدن به اقيانوس

.انسان ھا به اين دليل وجود دارند كه بتواند ھمچون عشق جاري شوند و به الوھيت برسند

آن موانع انساني كه ما بر سر راه جريان عشق تبعيه كرده ايم چيست؟ نخستين نكته اين

. اندمخالف بوده passion است كه تاكنون، تمام فرھنگ ھاي انساني با سكس، با شھوت

.اين مخالفت، اين انكار، امكان زايش عشق را در انسان ھا نابود ساخته است

مكان تولد . حقيقت ساده اين است كه سكس نقطه ي شروع تمام سفرھا به سوي عشق است

آن منبع، منشاء رودخانه ي عشق ، ___ عشق Gangortiسفر عشق، سرچشمه ي

ام فرھنگ ھا، تمام مذاھب، تمام مرشدان، تم__ و ھمه با آن دشمن ھستند . سكس است

بنابراين اين حمله اي بر خود سرچشمه است، بر خود منبع و ". مقدس"تمام مردان

Page 16: اشو

اوشو

١٦ حق كپي وجدانا محفوظ

سكس "، " سكس ضدمذھب است" ، " سكس گناه است: "رودخانه در ھمانجا بازمي ماند

!" زھر است

يت به عشق بدل و ما ھرگز به اين فكر نمي كنيم كه اين انرژي جنسي است كه در نھا

. مي شود

با نگاه كردن به يك تكه . تكامل عشق چيزي نيست به جز دگرگون شدن انرژي جنسي

. ذغال، ھرگز به ذھنتان نمي آيد كه ھمين ذغال است كه به الماس تبديل مي شود

عناصر موجود در يك قطعه . بين يك قطعه ذغال و يك الماس تفاوت اساسي وجود ندارد

. ر درون الماس يكي ھستندذغال با عناص

.با عبور از روندي كه ھزاران سال به طول مي انجامد، ذغال به يك الماس تبديل مي شود

وقتي ذغال را در خانه نگھداري مي كنند، در مكاني . ولي ذغال را با اھميت نمي دانند

مي آويزند قرار مي دھند كه توسط ميھمان ھا ديده نشود، درحاليكه الماس را به گوش ھا

ولي رابطه اي : ذغال و الماس يكي ھستند. يا به سينه مي زنند تا ھمه بتوانند آن را ببينند

اگر با ذغال . ديدني بين اين دو به نظر نمي آيد، كه آن ھا دو نقطه از سفر يك عنصر ھستند

كه بسيار ممكن است ، زيرا در نظر اول چيزي جز دوده ي سياه براي __ مخالف باشي

آنگاه امكان متحول شدنش به يك الماس در ھمانجا متوقف ___ ! قديم كردن نداردت

.اين خود ذغال است كه مي توانست به يك الماس بدل شود. مي شود

ولي ھمه با آن مخالف ھستند، با آن . اين انرژي جنسي است كه به عشق تبديل مي شود

و اين مخالفت حتي . لف ھستندشما با آن مخا" خوب"مردمان به اصطjح . دشمن ھستند

به آن دانه اجازه نداده كه جوانه بزند و كاخ عشق را در پايه اش، در ھمان نخستين گام

ذغال ھرگز الماس نخواھد شد، زيرا آن پذيرش كه براي تكاملش، براي . ازبين برده است

شده ايم، روند دگرگوني اش مورد نياز است، وجود ندارد و چگونه چيزي كه با آن دشمن

چيزي كه با آن مخالف ھستيم، چيزي كه پيوسته با آن در جنگ ھستيم مي تواند دگرگون

انسان ھا وادار شده اند تا با . شود؟ انسان ھا با انرژي خودشان به مخالفت برخاسته اند

.انرژي جنسي خود بجنگند

ادھا را دور در سطح، به انسان ھا آموزش داده شده تا تمام جنگ ھا و ستيز ھا و تض

ذھن زھر است، پس با . "بندازند، ولي در عمق اساسا به آنان آموزش داده شده تا بجنگند

و در سطح، از ." سكس گناه است، پس با آن بجنگ. " با زھر بايد جنگيد___ ." آن بجنگ

ھمان خود آموزش ھايي كه اساس . ما خواسته مي شود تا تمام تضادھا را دور بيندازيم

Page 17: اشو

از سكس تا فراآگاھي

١٧ حق كپي وجدانا محفوظ

از يك طرف انسان . ني انسان ھستند، از او مي خواھند تا تضاد را دور بيندازدتضاد درو

. را ديوانه كن، و از سوي ديگر تيمارستان باز كن تا درمانشان كني

از يك سو جرثومه ھاي بيماري را پخش كن، و از سوي ديگر بيمارستان ھا برپا كن تا

!بيماران را درمان كني

انسان ھرگز نمي توانند از سكس : نكته در اين رابطه درك شودبسيار اھميت دارد كه يك

. انسان از آن زاده شده است: سكس نقطه ي اوليه و آغازين زندگي انسان است. جدا باشند

. جھان ھستي انرژي سكس را به عنوان آغاز آفرينش پذيرفته است

جھان ھستي يك گناه چيزي را كه خود.... شما آن را گناه آلود مي خوانند" مقدس"ومردان

اگر خداوند سكس را گناه بداند، بنابراين در اين دنيا ھيچ گناھكاري بزرگ تر از ! نمي داند

!در تمامي كائنات، گناھكار بزرگتري از او وجود ندارد! او نيست

آيا ھرگز درنظر داشته ايد كه شكوفايي گل عملي . گلي را مي بينيد كه مي شكفد

سي است؟ شھوت آميز و عملي جن

وقتي كه گل مي شكفد چه روي مي دھد؟ پروانه ھا روي آن مي نشينند و گرده ھايش را،

طاووسي با شكوه تمام مي رقصد، . آن را، به گلي ديگر حمل مي كنند sperm اسپرم

شاعري برايش ترانه اي مي سازد، قديسان شما نيز در موردش سرشار از شوق مي شوند

نيستند كه آن رقص نيز جلوه اي آشكار از شھوت است، كه در ولي آيا آنان آگاه ___

اساس يك عمل جنسي است؟ طاووس براي اين مي رقصد تا به معشوقه اش اظھار عشق

مي خواند، papihaپاپيjمرغ . طاووس معشوقه اش را، زوجه اش را مي خواند. كند

تمام .... يبا شده استدختري كوچك، زني ز’ پسري به نوجواني مي رسد’ فاخته مي خواند

. اين ھا تماما تجليات متفاوت ھمان انرژي ھستند. اين ھا بيان ھايي از انرژي جنسي ھستند

تمام زندگي ھا، تمام جلوه ھا و . تمام اين ھا بيانات و تجليات نيروي جنسي ھستند

.شكوفايي ھا اساسا جنسي ھستند

نسي است كه در ذھن ھاي انسان ھا و مذاھب و فرھنگ ھا در مخالفت با اين انرژي ج

آنان . آنان مي كوشند تا انسان ھا را درگير جنگ با اين نيرو كنند. زھر مي ريزند

و بنابراين انسان ھا __ انسان ھا در اين جنگ با انرژي اساسي خودشان درگير كرده اند

. ت شده اندتباه شده اند، رقت انگيز شده اند، از عشق تھي گشته اند، كاذب و بي ھوي

فرد نبايد با سكس بجنگد، بلكه بايد با آن رابطه اي دوستانه برقرار كند و جريان زندگي را

.به مراتب واrتر ارتقا دھد

Page 18: اشو

اوشو

١٨ حق كپي وجدانا محفوظ

باشد "به عروس مي گفت، اپانيشاديوقتي كه زوجي با ھم ازدواج مي كردند، فرزانه ي

."رت شودكه مادر ده فرزند پسر شوي، و در نھايت، شوھرت يازدھمين پس

اگر شھوت دگرگون گردد، سكس . اگر شھوت متحول شود، ھمسر مي تواند مادر شود

.مي تواند عشق بشود

ولي ما انسان ھا را در . اين فقط انرژي جنسي است كه به انرژي عشق شكوفا مي شود

__ مخالفت با سكس پر كرده ايم و نتيجه اين است كه نه تنھا عشق در آنان شكوفا نشده

___ را عشق تكاملي وراي انرژي جنسي است و فقط با پذيرش آن مي تواند فرا برسد زي

بلكه به دليل ھمين مخالفت با سكس، ذھن ھاي آنان بيشتر و بيشتر شھواني و جنسي شده

.است

تمام ترانه ھاي ما، تمام شعرھاي ما و تمام ھنر ھا و نقاشي ھا، تمام معابد و تنديس ھاي

ذھن ھاي ما حول محور . يم يا غير مستقيم حول محور جنسيت مي گردددرون آن ھا، مستق

انسان ھا . ھيچ حيوان ديگري در دنيا ھمچون انسان جنسي نيست. جنسيت دور مي زند

بيدار يا خوابيده، نشسته يا در حال راه رفتن، __ بيست و چھار ساعته شھواني ھستند

با سكس، به دليل اين ضديت و به دليل اين دشمني. سكس ھمه چيز آنان شده است

انسان نمي تواند از چيزي كه . سركوب، سكس ھمچون سرطاني در وجودشان شده است

خود در آن ريشه گرفته، آزاد باشد، ولي در روند اين تضاد دروني دايمي، سراسر زندگي

.و چنين شده است__ انسان مي تواند بيمار شود

كه در اساس مسئول چنين جنسيت گرايي بيش از شما ھستند " مذاھب و فرھنگ ھاي"اين

و " خوب"اين مردمان بد نيستند، بلكه مردمان . اندازه ھستند كه در انسان ھا مشھود است

. قديسان شما ھستند كه مسئول آن اند

تا زماني كه تمام نژاد انساني خودش را از اين عمل خطا كه توسط رھبران ديني شما و

.د، ھيچ امكاني براي زايش عشق وجود نداردآزاد نكن" خوب"مردمان

داشت براي ديدار دوستش از منزل خارج مي شد كه ناگھان دم در " مقدس"روزي مردي

.منزلش با دوست محبوب دوران كودكي اش برخورد كرد كه براي ديدار او آمده بود

ن قول ببين، م! ولي تمام اين سال ھا كجا بودي؟ بياتو! خوش آمدي"مرد مقدس گفت،

داده ام كه دوستم را ببينم و به عقب انداختن آن اكنون دشوار است، پس لطفا در خانه ي

. من تا يك ساعت ديگر برمي گردم. من استراحت كن

Page 19: اشو

از سكس تا فراآگاھي

١٩ حق كپي وجدانا محفوظ

من سال ھا بود كه انتظار مي كشيدم تا تو را بار . زود مي آيم تا بتوانيم گپ مفصلي بزنيم

."ديگر ببينم

ا بھتر نيست كه من ھم با تو بيايم؟ ولي لباس ھايم بسيار كثيف آه نه، آي: دوست پاسخ داد

اگر فقط بتواني يك دست لباس تميز به من بدھي، مي توانم لباس عوض كنم و با تو . ھستند

."بيايم

مدتي پيش شاه به آن مرد مقدس لباسي بسيار باارزش بخشيده بود و او آن را براي

.وشحالي آن ھا را آوردبا خ. موقعيتي ويژه نگاه داشته بود

دوستش آن دستار اعj، كت و شلوار فاخر و آن پيراھن زيبا را پوشيد و آن كفش ھاي

مردمقدس با نگاه كردن به او قدري حسوديش . خودش شبيه شاه شده بود. عالي را برپا كرد

! شد، در مقايسه با او، خودش چون يك خدمتكار به نظر مي رسيد

باه كرده، كه بھترين پوشش خودش را داده و احساس حقارت در فكر شد كه آيا اشت

فكر كرد كه حاr تمام توجھات به سمت آن دوست مي رود و او خودش چون يك . مي كرد

!"امروز به دليل لباس خودم، به نظر يك گدا مي آيم: "خدمتكار به نظر خواھد آمد

ت، كسي كه از خدا سخن سعي كرد ذھنش را آرام كند با اين فكر كه او يك مرد خداس

در مجموع، اھميت يك دستار اعj : "مي گويد و از روح و از چيزھاي واrتر و شريف تر

ولي ھرچه " و يك لباس فاخر در چيست؟ بگذار ھمانگونه كه ھست باشد، چه فرقي دارد؟

بيشتر سعي كرد خودش را در مورد غيرمھم بودن آن لباس قانع كند، ذھنش بيشتر وسواس

در سطح مي كوشيد با دوستش در مورد مطالب ديگر . لباس و آن دستار را مي گرفتآن

در راه، باوجودي . مكالمه كند، ولي در درون، ذھنش دور آن دستار و لباس گشت مي زد

. كه با ھم راه مي رفتند، رھگذران فقط به دوستش نگاه مي كردند، و نه به او

.احساس افسردگي كرد

جمالاين دوست من : "دند و سپس او را به جمع چنين معرفي كردبه منزل دوست رسي

و ناگھان از دھانش پريد، ." مردي بسيار دوست داشتني است. است، دوست دوران كودكيم

!"و لباس ھا؟ آن ھا مال من ھستند"

اين چه نوع رفتاري است؟ آن مرد مقدس نيز : ميزبان نيز در شگفت شد! دوستش وارفت

او از اين كارش . بسيار نابه جا زده است، ولي ديگر دير شده بود دريافت كه حرفي

.پشيمان شد و به ھمين سبب، ذھنش را حتي بيشتر سركوب كرد

.وقتي از خانه بيرون مي آمدند، از دوستش معذرت خواھي كرد

Page 20: اشو

اوشو

٢٠ حق كپي وجدانا محفوظ

"من حيرت كردم چطور مي تواني چنين چيزي بگويي؟"دوست گفت،

."زبانم سر خورد. م در رفتاز زبان. متاسفم"مرد مقدس گفت،

گاھي كjمي به طور ناخودآگاه به دھان مي آيد، ولي آن . ولي زبان ھرگز سر نمي خورد

.زبان ھرگز خطا نمي كند. نيز فقط وقتي اتفاق مي افتد كه چيزي در ذھن بوده است

."چطور از زبانم در رفت، خودم نمي دانم. اين واقعا يك اشتباه بود. مرا ببخش"گفت،

فكر به سطح ذھن رسيده : ولي او خوب مي دانست كه اين چيزھا چگونه پرانده مي شوند

.است

حاr مرد مقدس پيماني سخت با خودش بست كه . آنان به خانه ي يك دوست ديگر رفتند

. نگويد آن لباس ھا مال اوست

آن دوست وقتي به دروازه ي خانه ي . او ذھنش را در برابر آن فكر ھمچون فوrد ساخت

.رسيدند، با خودش تصيمي قاطعي گرفت كه نگويد لباس ھا مال اوست

مرد بيچاره نمي دانست كه ھر چه بيشتر تصميم بگيرد كه چيزي در مورد لباس ھا نگويد،

.آن احساس دروني كه لباس ھا مال او ھستند بيشتر در او ريشه مي گيرد

وقتي كسي محكم پيمان مي بندد، مانند راستي، چرا چنين پيمان ھاي سختي بسته مي شوند؟

عھد بستن براي داشتن زندگي بدون سكس، فقط به اين معني است كه نيروي جنسي او از

وگرنه چه نيازي عھد بستن وجود دارد؟ اگر شخصي . درون بسيار به او فشار مي آورد

فراوان براي پيمان ببندد كه كمتر بخورد يا روزه بگيرد، نشان گر اين است كه اشتياقي

آنچه كه ما . نتيجه ي غيرقابل اجتناب چنين تjش ھايي تضاد دروني است. پرخوري دارد

آنگاه يك تضاد دروني نتيجه ي . مي خواھيم با آن بجنگيم، چيزي جز خود ضعف ما نيست

.طبيعي است

با دقت بسيار. ھمچنانكه مرد مقدس ما درگير مبارزه اي دروني شده بود، وارد خانه شد

ولي دريافت كه ھيچكس به او توجه ...." اين دوست من است: " شروع به معرفي كرد

... ھمه با شگفتي به دوست او و لباسش نگاه مي كنند و خودش نيز برانگيخته شد،. ندارد

!"اين كت من است و آن دستار من است"

.ولي بارديگر با شدت به يادآورد كه نبايد در مرود لباس ھا حرف بزند

. ھمه، چه فقير و چه غني، نوعي لباس برتن دارند: " براي خودش توصيف كرد

." و سراب است mayaموضوعي بي اھميت است، تمام اين دنيا توھم

Page 21: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٢١ حق كپي وجدانا محفوظ

’ ولي لباس ھا ھمچون پاندول ساعت در برابر چشمانش تاب مي خوردند، عقب و جلو

...........جلو عقب

. مردي بسيار عالي. دوست زمان كودكي. ن استاين دوست م: "او معرفي را ادامه داد

!"مال او ھستند، نه مال من... و لباس ھا؟

لباس ھا مال او ھستند، نه مال : "ھرگز چنان معرفي نشنيده بودند. مردم در شگفت شدند

!"من

. ھمانطور كه خانه را ترك مي كردند، بارديگر عميقا عذرخواھي كرد

." بزرگ بوديك اشتباه : " او اعتراف كرد

ھرگز لباس اين چنين مرا درگير : "حاr در اين مورد كه چه كند دچار سردرگمي شده بود

" آه خدا، چه برسر من آمده است؟! نكرده بود

مرد بيچاره نمي دانست كه ھمان راھكاري كه براي خودش به كار مي برد چنان است كه

.ھر كسي به دامش مي افتد

. نجيده شده بود، گفت كه ديگر با او پيش نخواھد رفتآن دوست كه حاr حسابي ر

با نشان دادن چنين . لطفا اين كار را نكن: "بازويش را چنگ زد و التماس كرد" مرد خدا"

سوگند مي خورم كه . رفتاري به يك دوست، براي بقيه ي عمرم در عذاب خواھم بود

سم مي خورم كه ديگر اشاره اي به با تمام قلبم به خدا ق. بارديگر به لباس ھا اشاره نكنم

."لباس ھا نكنم

ولي انسان بايد ھميشه مراقب كساني كه سوگند مي خورند باشد، زيرا آشكار است كه

. آن چيزي كه بر ضد آن سوگند مي خورند__ چيزي عميق تر در درونشان منزل دارد

. ذھن ادا مي شود توسط بخش خودآگاه. يك سوگند، يك عھد يا پيمان در سطح قرار دارد

اگر ذھن را به ده قسمت تقسيم كنيم، فقط يك بخش آن خواھد بود، فقط قسمت باrيي كه

براي نمونه، . تعھد به اجراي سوگند كرده، آن نه قسمت ديگر در برابر آن ايستاده است

عھد بستن براي يك زندگي بدون آميزش جنسي، توسط يك بخش از ذھن گرفته مي شود،

بقيه ي ذھن، نه بخش ديگرش، براي درخواست كمك به جھان ھستي فرياد درحاليكه

مي كنند، آن بخش ھا ھمان چيزي را در خواست مي كنند كه توسط جھان ھستي در

. موجود انساني تعبيه شده است

مرد مقدس خودش را محكم نگه داشته بود و ھر نفس . آنان نزد دوست ديگري رفتند

مردماني كه زياد خودشان را كنترل مي كنند، خطرناك . شتخودش را تحت كنترل دا

Page 22: اشو

اوشو

٢٢ حق كپي وجدانا محفوظ

ھستند، زيرا آتشفشاني زنده در درونشان مي جوشد و فقط در سطح محكم و پر از كنترل

.ھستند

ھرچيز كه نياز به كنترل كردن داشته باشد چنان تjش و انرژي : لطفا به ياد بسپاريد

بايد گاھي شل كني، بايد . ودش را نگه داردزيادي نياز دارد كه نمي تواند تمام اوقات خ

براي چه مدت مي تواني مشتت را به ھم بفشاري؟ بيست و چھار . گاھي استراحت كني

. ساعته؟ ھرچه بيشتر آن را محكم بفشاري، بيشتر خسته مي شود و زودتر باز خواھد شد

شد، زودتر خسته ھرچيزي كه نياز به تjش داشته باشد و ھرچه بيشتر تjش rزم داشته با

دست شما مي تواند تمام مدت باز باشد، ولي . مي شويد و درست عكس آن رخ خواھد داد

ھر آنچه كه براي درجا نگه داشتنش . نمي تواند تمام وقت به صورت مشت، فشرده باشد

نياز به تjش و تقj باشد نمي تواند روش طبيعي زندگي شما باشد، نمي تواند ھرگز

و بنابراين . اگر نياز به تjش داشته باشد، به استراحت نيز نياز دارد. اشدخودانگيخته ب

بيشتر خودش را كنترل كند، خطرناك تر است، زيرا زمان رھاشدن از " قديس"ھرچه يك

در يك زندگي بيست و چھار ساعته در كنترل، بايد يكي دو . آن فشار نيز فراخواھد رسيد

ن دوران چنان سيلي از گناھان سركوب شده ساعتي استراحت بدھي، و در طول اي

.سربرمي آورند كه فرد خودش را در ميان دوزخ مي يابد

وضعيت . مرد مقدس خودش را بسيار تحت كنترل گرفت تا در مورد لباس ھا حرفي نزند

حتي اگر مقداري كم مذھبي باشيد، مي توانيد وضعيت او را از روي . او را متصور شويد

اگر تاكنون به چيزي قسم خورده باشيد يا پيماني بسته . متصور شويد تجربه ھاي خودتان

باشيد، يا خودتان را براي چيزي كنترل كرده باشيد، بايد وضعيت رقت باري را كه چنين

.شخصي از آن گذر مي كند خوب بشناسيد

. مرد مقدس خيس عرق شده بود، درونش آشوبي برپا بود. داخل خانه شدند

.يدن وضعيت پر تنش او دچار نگراني شده بوددوستش نيز با د

آشنا جمالبا دوستم : "به آھستگي و با دقت، ھر واژه از معرفي اش چنين را بيان كرد

. براي لحظه اي متزلزل شد...." او دوستي قديمي است و مردي بسيار نازنين است. شويد

اخود برد و از گويي فشاري عظيم از درونش وارد شد و تمام آن كنترل را شست و ب

و لباس ھا؟ مرا معذور بداريد، نمي خواھم در مورد آن ھا حرف بزنم، : " دھانش پريد

!"زيرا سوگند خورده ام

Page 23: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٢٣ حق كپي وجدانا محفوظ

تاجايي كه به سكس مربوط است، چيزي كه بر سر اين مرد آمده بر سر تمام بشريت آمده

. شده است سكس چون محكوم شده، به يك وسواس، به يك بيماري، به يك زخم بدل! است

.زھرآگين گشته است

به دخترھا آموزش مي دھند، . به كودكان از ھمان ابتدا آموخته مي شود كه سكس گناه است

آنوقت دختر رشد مي كند و پسر رشد . به پسرھا آموزش مي دھند كه سكس گناه است

قوي سپس ازدواج مي كنند و سفر به دنياي سكس با اعتقادات . بلوغ فرا مي رسد: مي كند

در ھندوستان ھمچنين به دختر گفته مي شود كه . كه سكس گناه است آغاز مي شود

او چگونه مي تواند به كسي كه او را به گناه مي برد، حرمت ! شوھرش، خدايش ھم ھست

نھد؟ چطور ممكن است؟

ولي آن زن ." اين ھمسر تو است، شريك زندگيت، نيمه ي بھتر تو"به پسر گفته مي شود،

زن دورازه ي دوزخ "زيرا متون مقدس مي گويند كه ___ ه دوزخ مي كشاند او را ب

اين دروازه ي دوزخ شريك زندگي من است؟ نيمه ي بھتر من است؟ اين نيمه ي !" "است

فرد چگونه مي تواند با او به ھماھنگي برسد؟...." بھتر دوزخي و گناه آلود؟

وقتي . در تمام دنيا نابود ساخته استچنين آموزش ھايي زندگي زناشويي انسان ھا را

و اگر حتي يك . زندگي يك زوج چنين نابود شود، ھيچ امكاني براي عشق باقي نمي ماند

نتوانند آزادانه __ جايي كه كشش عشق طبيعي و خودانگيخته است __ زن و شوھر

به يكديگر عشق بورزند، آنوقت چه كسي مي تواند ديگري را دوست داشته باشد؟

ھمين عشق بين شوھر و زن مي تواند به چنان اوجي ارتقا يابد، به چنان حد اعjيي برسد

ولي اگر در . اين ممكن است. كه تمام موانع را بشكند و ھرچه بيشتر و بيشتر گسترش يابد

نطفه خفه شود، اگر نابود شود و مسموم گردد، آنوقت چيزي براي رشد كردن نيست،

.ندارد چيزي براي گستردن وجود

. در روستايي اقامتي كوتاه داشت Ramajuna راماجونا

.مردي نزد او آمد و به او گفت كه مي خواھد خداوند را تجربه كند

"آيا تاكنون عاشق كسي بوده اي؟"از او پرسيد، راماجونا

من ھرگز اين . نه من ھرگز به اين چيزھاي پيش پاافتاده فكر نمي كنم: "مرد پاسخ داد

."پست را طالب نيستم، من مي خواھم خدا را تجربه كنمچيزھاي

"آيا ھيچگاه به عشق فكر نكرده اي؟"دوباره پرسيد، راماجونا

."من حقيقت را مي گويم: "مرد با تاكيد تمام پاسخ داد

Page 24: اشو

اوشو

٢٤ حق كپي وجدانا محفوظ

. در دنياي مذھب، عاشق بودن يك عدم صjحيت است. مرد بيچاره درست مي گفت

شق كسي بوده، آن پير از او خواھد خواست تا خودش را او يقين داشت كه اگر مي گفت عا

كه وابستگي ھا را رھا سازد و عواطف __ در ھمانجا و ھم اكنون از آن خjص كند

بنابراين حتي اگر ھم كسي را . دنيايي را ترك گويد تا بتواند از او درخواست ارشاد كند

را پيدا كنيد كه ھرگز، زيرا كجا مي توانيد شخصي. دوست مي داشته، پاسخ منفي داد

كمي ھم عاشق نبوده باشد؟

__ نه حتي كمي عشق؟ . چيزي بگو، خوب فكر كن"براي سومين بار پرسيد، راماجونا

"براي يك نفر، براي ھيچكس؟ آيا ھيچكس را حتي كمي ھم دوست نداشته اي؟

ن حتي از مرا ببخش، ولي چرا يك سوال را بارھا و بارھا تكرار مي كني؟ م"سالك گفت،

."من مي خواھم خدا را تجربه كنم. فاصله اي دور ھم عشق را لمس نكرده ام

. لطفا نزد ديگري برو. پس تو بايد مرا معذور بداري"گفت، راماجوناآنوقت در اينجا

تجربه ي من نشان مي دھد كه اگر كسي را دوست داشته باشي، ھر كسي را، كه اگر

، آن عشق مي تواند به چنان نقطه اي گسترش يابد كه به مزه اي از عشق را چشيده باشي

ولي اگر تو ھرگز عاشق نبوده اي، آنوقت چيزي در درون نداري كه رشد . خداوند برسد

."برو و از ديگري بپرس. تو آن بذر را نداري كه بتواند به يك درخت رشد يابد. بدھي

ھر را نشناخته باشد و شوھر اگر زن عشق به شو... اگر بين يك زن و شوھر عشق نباشد

ھم عشق ورزيدن به زنش را نشناسد، اگر فكر كنيد كه اينان قادر خواھند بود به

!فرزندانشان عشق بدھند، در اشتباه تاسف بار و اندوه آوري ھستيد

زيرا آن __ مادر تنھا مي تواند به آن اندازه عاشق پسرش باشد كه عاشق شوھرش است

. تپسر بازتاب شوھرش اس

اگر عشقي براي شوھر نباشد، چطور ممكن است عشق به كودك وجود داشته باشد؟ و اگر

فقط بزرگ كردن و بارآوردن فرزندان، عشق نيست ___ به كودك عشق داده نشده باشد

چطور از فرزند انتظار داريد كه مادر و پدرش را دوست بدارد؟__

طريق محكوم كردن و تقبيح سكس و اين واحد زندگي كه خانواده خوانده مي شود، از

و آنچه ما دنيا مي خوانيم، درواقع يك شكل . برچسب گناه به آن زدن مسموم شده است

و آنوقت شيون مي كنيم . است enlarged form of the familyبزرگ شده از خانواده

! كه عشق در جايي يافت نمي شود

يي پيدا كنيد؟تحت اين وضعيت، چگونه انتظار داريد عشق را درجا

Page 25: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٢٥ حق كپي وجدانا محفوظ

مادران، ھمسران، پدران، برادران، خواھران و دوستان ! ھمه مي گويند كه عاشق ھستند

ولي اگر به زندگي در مجموعه خودش نگاه ! ھمه مي گويند كه عشق مي ورزند___

اگر اينھمه مردم واقعا عاشق بودند، دنيا بايد . كنيد، عشق در ھيچ كجا مشھود نيست

! گل ھاي عشق، يكي برباrي يكديگر مي بايد رشد مي كردند! بودسرريز از عشق مي

اگر در ھر خانه اي شعله اي از . چراغ ھاي عشق مي بايد در ھمه جا فروزان مي بودند

ولي در عوض، ما فضايي ! عشق وجود مي داشت، چه نوري در اين دنيا برپا مي شد

نور از عشق در ھيچ كجا وجود حتي يك بارقه. سرشار از نفرت، خشم و ستيز مي يابيم

.ندارد

و تا زماني كه اين دروغ را باور داشته . اينكه باور كنيم ھمه عاشق ھستند، يك دروغ است

در اينجا . باشيم، حتي سفر در جھتي كه آن را واقعي سازد نيز نمي تواند شروع شود

ام قلب پذيرفته و تا زماني كه طبيعي بودن سكس با تم. ھيچكس ديگري را دوست ندارد

.نشود، كسي نمي تواند كسي را دوست بدارد

انرژي جنسي يك انرژي الھي است، انرژي . مي خواھم به شما بگويم كه سكس الھي است

. براي ھمين است كه اين انرژي، قادر است زندگي جديد خلق كند. خدايي است

.اين بزرگ ترين و اسرارآميزترين نيرو است

اگر ھرگز مايل به اين ھستيد كه در زندگيتان نور . را دور بيندازيد اين مخالفت با سكس

قداست آن . سكس را مسرورانه بپذيريد. عشق ببارد، اين ضديت با سكس را دور بيندازيد

. بركت آن را تحسين و تاييد كنيد. را تحسين كنيد

ه سكس را با عميق تر و عميق تر در آن وارد شويد و شگفت زده خواھيد شد از اينكه ھرچ

و ھر چه بيشتر با آن مخالفت و ضديت . قداست بيشتري بپذيريد، مقدس تر خواھد شد

.زشت تر و گناه آلوده نيز خواھد شد__گويي كه چيزي گناه آلود و كثيف است___ كنيد

وقتي مردي به زنش نزديك مي شود، بايد احساسي از حرمت و قداست داشته باشد، گويي

.دبه پرستشگاه مي رو

گويي __ و وقتي زني نزد شوھرش مي رود، مي بايد سرشار از قداست و اعجاب باشد

وقتي در ھنگام آميزش جنسي، دو عاشق و معشوق. به موجودي الھي نزديك شده است

. به ھم نزديك مي شوند، آنان در واقع به معبد خدا نزديك مي شوند

ند، اين نيروي خjقه ي الھي است اين الوھيت است كه در نزديك شدن آن دو عمل مي ك

.كه در كار است

Page 26: اشو

اوشو

٢٦ حق كپي وجدانا محفوظ

انسان نخستين لمحه از فراآگاھي، از مراقبه را در لحظات : ادراك خود من اين است

تنھا در لحظات عشقبازي بود كه انسان . نه در ھيچ جاي ديگر___ عشقبازي داشته است

ني كه روي اين حقيقت كسا. ھا، براي نخستين بار دريافتند كه اينھمه سرور ممكن است

مراقبه كردند، كساني كه عميقا بر اين پديده ي سكس، اين آميزش، تعمق كرده بودند ديدند

براي يك لحظه تمام افكار . كه در لحظات اوج، دروقت انزال، ذھن از فكر تھي مي شود

و اين تھي بودن ذھن، اين ناپديدشدن افكار، سبب بارش سرور الھي . باز مي ايستند

.آنان اين راز را دريافتند. مي شود

آنان ھمچنين اين راز را كشف كردند كه اگر ذھن بتواند از طريق روند ھاي ديگر از

و yogaيوگا نظام .افكار خالي شود، ھمان سرور مي تواند به دست آيد

prayfulness از اينجا توسعه يافت كه به مراقبه و نيايشگري no-mindبي ذھني

انسان ھا اينگونه تجربه . در ريشه ي تمام اين ھا، تجربه ي عشقبازي قرار دارد .انجاميد

كردند كه ذھن مي تواند ثابت بماند، كه ذھن مي تواند بدون واردشدن به عمل جنسي، از

. افكار خالي شود، و ھمان سرور كه در آميزش جنسي دست مي دھد در آنجا نيز يكي است

براي زمان محدودي در تجربه ي عشقبازي باشد، زيرا اين به عjوه، فرد مي تواند فقط

تخليه و رھاساختن انرژي است، ولي انسان مي تواند پيوسته در وضعيت مراقبه باقي

.بماند

مي خواھم به شما بگويم كه كسي كه به مراقبه دست يافته، بيست و چھارساعته ھمان

ولي تفاوت اساسي . ربه مي كنندسروري را تجربه مي كند كه يك زوج در حين انزال تج

.بين اين دو سرور وجود ندارد

سرور __ brahmanand براھماناندو vishyanand ويشاياناند"آن كس كه گفت كه

، "برادران تني ھستند__ توسط افراط در لذت ھاي حسي و سرور توسط ورود به الوھيت

ھردو از يك تجربه . اده شده اندھر دو از يك رحم ز. به يقين كه حقيقتي را بيان كرده است

.آنان حق داشتند. زاده شده اند

بنابراين، نخستين اصلي كه مايلم به شما بدھم اين است كه اگر مي خواھيد پديده اي را كه

عشق خوانده مي شود بشناسيد، نخستين كليد اين است كه قداست، الوھيت، خدايي بودن

گفت خواھيد شد كه ھرچه تمام تر و با يكدلي بيشتر و در ش. سكس را با تمام قلبتان بپذيريد

ھرچه عدم پذيرش بيشتري وجود داشته باشد، . سكس را بپذيريد، از آن آزادتر خواھيد شد

!بيشتر در اسارت آن خواھيد بود، ھمچون آن مرد مقدس كه اسيرلباس خودش شده بود

Page 27: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٢٧ حق كپي وجدانا محفوظ

امي زندگي، پذيرش پذيرش تم. ھرچه پذيرش بيشتر و عميق تر باشد، رھاتر مي شويد

. مي خوانم religiousnessھرآنچه در زندگي طبيعي است را من ديانت

.و اين ديانت است كه انسان را آزاد مي سازد

. مي خوانم" غيرمذھبي"من آنان را كه چيزي طبيعي را در زندگي انكار و نفي مي كنند

ين را ترك كن، آن را ترك اين بد است، اين گناه است، اين سمي است، ا: "آنان مي گويند

.آنان كه دم از ترك دنيا مي زنند انسان ھايي غيرمذھبي ھستند." كن

. زندگي را ھمانگونه كه ھست، در شكل طبيعي اش بپذير و آن را در تماميتش زندگي كن

و خود ھمين پذيرش، تو را . ھمان تماميت روز به روز،، گام به گام تو را باr خواھد برد

ج ھايي مي كشاند كه روزي چيزي را تجربه خواھي كرد كه اثري از سكس در به چنان او

. آن قابل ديدن نيست

. اگر سكس ذغال باشد، روزي الماس عشق نيز از آن متجلي خواھد شد

.و اين نخستين كليد است

دومين نكته ي اساسي كه مي خواھم در موردش به شما بگويم اين است كه تاكنون

. شده اند egoھا و مذاھب در ما سبب تقويت نفس تمدن ھا، فرھنگ

اين نيز ارزش تامل دارد زيرا كه نخستين اصل، انرژي جنسي شما را به انرژي عشق

تبديل مي كند، ولي اين دومين چيز انرژي جنسي شما را ھمچون ديواري مانع مي شود و

من "اس است كه است، احس و اين دومين چيز، نفس. اجازه ي جريان يافتن نمي دھد

."ھستم

" مذھبي"و " خوب"توسط افراد غيرمذھبي ادعا مي شود، ولي در مردمان " من ھستم"

.بسيار بيشتر تاكيد دارد

مي خواھم به بھشت برسم، مي خواھم به رستگاري برسم، : "البته، براي آنان چنين است

در درونشان " من"درھر صورت آن ." به رھايي، اين را مي خواھم ، آن را مي خواھم

.حاضر است

" من"آن . فردي قوي تر باشد، ظرفيتش براي يكي شدن با ديگري كمتر است" من"ھرچه

تو، تو ھستي و : "اظھار او چنين است. ديواري در اين بين است، خودش را اظھار مي كند

." فاصله اي بين تو و من ھست. من، من ھستم

داشته باشم، شايد تو را در آغوش ھم بگيرم، چقدر تو را دوست" من"آنوقت مھم نيست كه

. بااين وجود دو نفر ھستيم

Page 28: اشو

اوشو

٢٨ حق كپي وجدانا محفوظ

من، __ مھم نيست چقدر از نزديك باھم ديدار كنيم، ھنوز ھم فاصله اي در ميان است

براي ھمين است كه حتي صميمانه ترين تجربه ھا نيز براي . من ھستم و تو، تو ھستي

. و مي شودديدار نزديك انسان ھا، با شكست روبه ر

" من"تاجايي كه در درون، . بدن ھا نزديك ھم مي نشينند ولي اشخاص دور باقي مي مانند

.نمي تواند ازبين برود" ديگري" وجود داشته باشد، احساس

ولي توضيح نداد كه ." ديگري دوزخ است: "جمله اي شگفت انگيز دارد Sartre سارتر

تا زماني . ھستم" من"ست، زيرا كه من، ا" ديگر"ديگري . است" ديگري" چرا ديگري

و تا وقتي كه . جدا و دورافتاده__است " ديگري"باشم، دنياي اطراف، " من"كه من،

.جدايي در ميان باشد تجربه ي عشق ممكن نخواھد بود

عشق آن تجربه اي است كه آن ديوار فرو ريخته باشد و دو . عشق تجربه ي يگانگي است

.ديدار كرده و يكي گشته اندانرژي در يگانگي باھم

عشق آن تجربه اي است كه ديوارھا بين دو نفر فرو ريخته و وجودھايشان باھم مjقات

وقتي اين تجربه بين دو نفر اتفاق افتد، من آن را عشق . كرده اند، يگانه و يكي شده اند

. مي خوانم

، آن را خداگونگي اتفاق بيفتد the whole وقتي ھمين تجربه بين يك نفر و تماميت

godliness مي خوانم.

كه تمام موانع ذوب شوند، كه شما در __ اگر اين تجربه بين تو و فردي ديگر رخ بدھد

__ سطحي عميق تر در درون يكي شويد، ھم نوا شويد، يك جريان شويد، يك وجود شويد

كه فرد محو __و اگر ھمين تجربه بين يك فرد و تماميت رخ بدھد . آنوقت اين عشق است

. آنگاه اين تجربه، خداگونگي است__ شود و با تماميت يگانه شود

.و بنابراين، مي گويم كه عشق نردبام است و خداگونگي مقصد نھايي اين سفر است

" من"از بين نرفته ام و " من"ازبين برود، تاوقتي كه " ديگري"چگونه ممكن است كه

خودم را محو نكرده باشم؟

با " ديگري"، " من: "ھرچه بلند تر فرياد كنم . است" من"لوق پژواك مخ" ديگري"

.انسان است" من"پژواك " ديگري. "نيروي بيشتري خلق مي شود

چيست؟ آيا ھيچ در موردش فكر كرده ايد؟ آيا پاھاي شماست؟ دست ھايتان " من"و اين

ت؟شما از چه تشكيل شده اس" من"است؟ " من"است؟ سرتان يا قلبتان اين

Page 29: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٢٩ حق كپي وجدانا محفوظ

چيست و " من"اگر براي لحظه اي ساكت بنشينيد و براي كاوش به درون برويد كه اين

در ھيچ " من"كجاست؟، در شگفت خواھيد شد كه عليرغم كاوشي شديد، نمي توانيد ھيچ

ھر چه عميق تر در درون جست و جو كنيد، آن ھيچي و آن تھيا و آن . كجا پيدا كنيد

.در ھيچ كجا" من"نه يك نفس، نه يك سكوت عميق را خواھيد يافت و

فراخوانده شد تا Milindميليند نزد امپراطور Bhikshu Nagsenبيكشو ناگسن

.بارگاھش را بركت ببخشد

من . ، امپراطور مايل است شما را ببيندناگسنراھب "رفت و گفت، ناگسنپيغام رسان نزد

."آمده ام تا از شما دعوت كنم

در ناگسنولي مرا ببخش، شخصي ھمچون . تو بخواھي، خواھم آمد اگر"پاسخ داد، ناگسن

."فقط يك نام است، فقط يك برچسب كاربردي. اينجا نيست

او پاسخ داده : شخصي بسيار عجيب است ناگسنمامور دربار به امپراطور گزارش داد كه

اربردي در اينجا نيست و اين فقط يك برچسب ك ناگسنكه مي آيد، ولي گفته كه كسي چون

.است

."ولي اگر گفته مي آيد، خواھد آمد. عجيب است"امپراطور گفت،

به موقع با ارابه ي سلطنتي وارد شد و امپراطور به استقبال او به دروازه آمد و ناگسن

!"، به تو خوش آمد مي گويمبيكشو ناگسن"با صداي بلند گفت،

را ناگسنمن ميھمان نوازيتان از " سپس گفت،. شروع به خنديدن كرد بيكشوبا شنيدن اين،

."در اينجا نيست ناگسنيمي پذيرم، ولي لطفا به ياد داشته باشيد كه

معما مي گويي؟ اگر تو وجود نداري، پس چه كسي اينجا مي آيد و "امپراطور گفت،

"چه كسي استقبال مرا مي پذيرد؟ چه كسي با من سخن مي گويد؟

آيا اين ارابه اي نيست كه من با آن به اينجا "پرسيد، به پشت سرش نگاه كرد و ناگسن

"آمدم؟

."آري، خودش است"امپراطور پاسخ داد،

.چنين كردند." لطفا اسب ھا را از ارابه جدا كنيد"

"آيا اين ارابه است؟"راھب با اشاره به اسب ھا گفت،

"چگونه اسب را مي توان ارابه خواند؟"امپراطور گفت،

، اسب ھا كنار رفتند و ديرك ھايي كه اسب ھا را يراق مي كردند جدا كشوبيبااشاره ي

.شدند

Page 30: اشو

اوشو

٣٠ حق كپي وجدانا محفوظ

"آيا اين ديرك ھا ارابه شما ھستند؟"

."البته كه نه، اين ھا ديرك ھستند و نه ارابه"

"آيا اين چرخ ھا ارابه ھستند؟"پرسيد، ناگسنسپس چرخ ھا را جدا كردند و

."ارابه اين ھا چرخ ھستند، نه"امپراطور گفت،

راھب ادامه داد و يكايك قطعات را از ھم جدا مي كرد و امپراطور بايد پاسخ مي داد،

!"اين ارابه نيست"

.عاقبت چيزي باقي نماند

حاr ارابه ي شما كجاست؟ شما به ھر يك از بخش ھا گفتيد كه اين ارابه "راھب پرسيد،

"پس به من بگوييد حاr ارابه ي شما كجاست؟. نيست

ديگر ارابه اي وجود نداشت و وقتي كه ذره ذره از ھم جدا . مپراطور به ادراك رسيدا

.مي شد، ھيچكدام از بخش ھاي آن نيز ارابه نبودند

منظورم را درك كرديد؟ آن ارابه تنھا يك كنارھم قرار گرفتن بود، "ادامه داد، بيكشو

ي خود وجود ندارد، نفسي چنين ارابه اي خودش به خود. انباشتي از چيزھاي مشخص بود

."وجود ندارد، يك ارابه فقط يك تركيب است

را در " من"شما در كجا قرار دارد؟ شما " من"نفس شما كجاست؟ : درونتان را بكاويد

.جايي نخواھيد يافت

. ھمين: فقط تركيبي از انرژي ھاي بسيار است" من"

. يد چيزي نخواھيد يافتھرچه بيشتر به دنبال دست و پاي آن و جنبه ھاي آن بگرد

زاده مي شود، " ھيچي"عشق از اين . باقي خواھد ماند nothingness" ھيچي"در نھايت،

.زيرا آن تھيا، تو نيست، خدا است

مردي در يك روستا يك فروشگاه ماھي فروشي زيبا باز كرد و تابلويي برگ بر سردر آن

."در اينجا ماھي تازه فروخته مي شود: "نوشت

." فروخته مي شود تازهدراينجا ماھي : "روز اول مردي وارد مغازه شد و خواندھمان

مگر ماھي كھنه ھم جايي فروخته مي شود؟ فايده نوشتن ماھي "خنده اي كرد و گفت،

"چيست؟" تازه"

را" ماھي كھنه"، فكر " تازه"ھمان لغت : "مغازه دار فكر كرد كه حق با آن مرد است

. به مشتري مي دھد

Page 31: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٣١ حق كپي وجدانا محفوظ

در اينجا ماھي : "حاr تابلو شده بود . را از تابلوي سردر مغازه اش حذف كرد" تازه" او

."فروخته مي شود

مگر شما ." فروخته مي شود اينجاماھي در : "روز بعد پيرزني وارد شد و تابلو را خواند

"در جاي ديگري ھم ماھي مي فروشيد؟

."وخته مي شودماھي فر: "حاr تابلو شده بود. ھم حذف شد" اينجا"

مي شود؟ مگر كسي ماھي را فروختهماھي "روز سوم مشتري ديگري وارد شد و گفت،

"رايگان ھم مي دھد؟

"ماھي: "حاr فقط نوشته شده بود . كلمه ي فروخته مي شود نيز حذف شد

؟ حتي يك مرد نابينا از فاصله ي دور ھم ماھي"پيرمردي وارد مغازه شد و به مرد گفت،

اند از بوي آن بفھمد مي تو

.از تابلو برداشته شد و حاr تابلو سفيد بود" ماھي. "كه در اينجا ماھي فروخته مي شود

."اين تابلو چرا اينجاست؟ از جلوه ي مغازه مي كاھد"فرد ديگري پرسيد،

تمام واژه ھا : پس از اين روند حذف كردن ھيچ چيز باقي نماند. تابلو نيز برداشته شد

.و آنچه برجاي ماند يك تھي بودن و تھيا بود. شد، يكي پس از ديگري برداشته

عشق فقط مي تواند از تھيا زاده شود، زيرا فقط يك تھيا قادر است با تھياي ديگر در آميزد،

نه دو شخص، بلكه فقط دو تھيا مي توانند با . فقط يك خالي مي تواند با خالي ديگر يكي شود

.ك ديگر مانعي وجود نداردھم مjقات كنند زيرا اين

.به جز تھيا، ھرچيز ديگر در اطرافش ديوارھايي ھست

ھست "بنابراين نكته ي دوم براي ياد آوري اين است كه وقتي شخصيت از ميان برود،

". من"آنگاه آنچه باقي مي ماند، تماميت است، نه . ديگر يافت نمي شود am-ness "بودن

عشق كه گنگموانع، تمام ديوارھا فرو مي ريزند و آن رود وقتي چنين اتفاقي بيفتد، تمام

و ھميشه آماده و منتظر فرد بود تا ھيچ شود تا بتواند جريان يابد __ در درون پنھان بود

.به بيرون فوران مي زند___

فقط خاك . در آن پايين، آب پيشاپيش وجود دارد، نبايد آن را از جايي آورد. ما چاه مي زنيم

وقتي چاھي حفر مي كنيم دقيقا چه مي كنيم؟ يك تھيا . بايد كنده و برداشته شوندو زمين

مي سازيم تا آبي كه در زير زمين است بتواند فضايي براي حركت كردن بيابد، فضايي كه

آب ازپيش در درون زمين ھست، فضايي براي متجلي شدن . خودش را در آن نشان بدھد

Page 32: اشو

اوشو

٣٢ حق كپي وجدانا محفوظ

آن چاه اكنون پر از . كه درحال حاضر آن را ندارد__ مشتاق يك تھيا است. مي خواھد

بنابراين ما آن خاك و سنگ ھا را برمي داريم و آن آب به باr فوران . خاك و سنگ است

آنچه مورد . به ھمين ترتيب، عشق پيشاپيش عميقا در درون انسان ھا وجود دارد. مي زند

ھاي خودمان " من"ولي ما پر از. يدنياز است آن فضاست، آن تھيا كه بتواند به سطح بيا

. ھستيم

خود را " من"و به ياد داشته باشيد، تا زماني كه . خودشان را فرياد مي كنند" من"ھمه

فرياد كنيد، چاھي ھستيد پر از سنگ و خاك و جريان عشق از اين چاه فوران نخواھد زد

.نمي تواند جاري شود__

قديمي وجود داشت كه شاخه ھايش به آسمان شنيده ام كه روزگاري يك درخت عظيم و

وقتي كه گل مي داد، پروانه ھا، در انواع شكل ھا و اندازه ھا و رنگ ھا . افراشته بود

وقتي كه ميوه مي داد، پرندگان از دوردست ھا . مي آمدند و اطراف آن مي رقصيدند

. مي آمدند و بر آن درخت مي نشستند

.رده در باد بودند، بسيار زيبا به نظر مي رسيدندشاخه ھايش ھمچون بازوھايي گست

يك پسر بچه ي كوچك عادت داشت ھر روز زير اين درخت بازي كند و آن درخت قديمي

بزرگ و قديمي مي تواند عاشق كوچك و جوان شود، اگر اين . و زيبا عاشق اين پسر شد

. فكر را حمل نكند كه بزرگ است

___ فقط انسان ھا چنين افكاري دارند __ رگ است آن درخت اين فكر را نداشت كه بز

نفس . نفس ھميشه سعي دارد عاشق چيزھاي بزرگ شود. بنابراين عاشق آن پسر بچه شد

ولي براي عشق ھيچكس . ھميشه مي كوشد با چيزھاي بزرگ تر از خودش مرتبط باشد

.عشق ھركس را كه نزديك شود در آغوش مي گيرد. بزرگتر و كوچكتر نيست

نابراين، درخت براي آن پسر كه ھر روز مي آمد و زير آن مي نشست، عشقي را رشد ب

شاخه ھايش باr بودند، ولي براي اينكه پسر بتواند گل ھايش را بكند و ميوه ھايش را . داد

. بچيند، آن ھا را فرود مي آورد

گر به نفس ا. عشق ھميشه آماده ي تعظيم كردن است، نفس ھرگز آماده نيست كه سرخم كند

نزديك شوي خودش را باrتر مي كشاند، خودش را سفت مي گيرد تا نتواني آن را لمس

. كسي كه بتواند لمس شود، به نظر پايين تر مي آيد. كني

كسي كه نتواند لمس شود، كسي كه بر اريكه قدرت در پايتخت تكيه زده، به نظر بزرگ

.مي آيد

Page 33: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٣٣ حق كپي وجدانا محفوظ

وقتي پسربچه گل ھايش را . رش سر خم مي كندكودك بازيگوش مي آيد و درخت در براب

. مي چيند، درخت احساس شادماني زياد مي كند، تمام وجودش سرشار از عشق مي شود

نفس وقتي خوشنود است كه قادر . عشق وقتي خوشنود است كه قادر باشد چيزي ببخشد

.باشد چيزي بستاند

فت، گاھي از ميوه ھايش گاھي روي زانوھاي درخت به خواب مي ر. آن پسر بزرگ شد

مي خورد و گاه تاجي از گل ھاي درخت را بر سر مي گذاشت و ھمچون پادشاه جنگل

. نمايش مي داد

ولي وقتي . وقتي گل ھاي عشق وجود داشته باشند، انسان احساس مي كند كه شاه است

. خارھاي نفس وجود دارند انسان بيچاره و مستاصل مي شود

آن پسرك كه تاجي از گل ھايش را بر سر داشت و مي رقصيد وجود آن درخت باديدن

سپس در عشق سر تكان مي داد و ھمراه نسيم آواز . سرشار از وجد و سرور مي شد

پسر بيشتر رشد كرد و شروع كرد به باrرفتن از درخت تا روي شاخه ھايش . مي خواند

بسيار خوشحال وقتي پسرك روي شاخه ھايش استراحت مي كرد، درخت . تاب بخورد

. بود

نفس فقط وقتي خوشحال است كه . عشق وقتي خوشحال است كه به كسي راحتي بدھد

.خوشي ديگري را از او بگيرد

جاه طلبي ھا وارد شدند، او . با گذشت زمان، سنگيني وظايف ديگر به پسر محول شده بود

طور مرتب نزد درخت بايد امتحان مي داد و بايد با دوستانش رقابت مي كرد، بنابراين به

.ولي درخت باھيجان منتظر ديدار او بود. نمي آمد

." منتظرت ھستم. بيا. بيا: "درخت با روحش او را صدا مي زد

وقتي كه پسر نمي آمد، . عشق يك انتظاركشيدن است. عشق ھميشه انتظار معشوق را دارد

تواند سھيم شود، عشق وقتي كه ن: عشق تنھا يك اندوه دارد. درخت احساس اندوه مي كرد

. وقتي كه نتواند بدھد غمگين است

عشق وقتي خوشحال ترين است كه . عشق وقتي شاد است كه بتواند بدھد و سھيم شود

.بتواند با تماميت نثار كند

ھركس كه در . پسر بزرگتر شد و روزھايي كه نزد درخت مي رفت كمتر و كمتر مي شد

. و كمتري براي عشق خواھد يافتدنياي رقابت بزرگ شود، وقت كمتر

Page 34: اشو

اوشو

٣٤ حق كپي وجدانا محفوظ

كدام درخت؟ چه كسي وقتش را : "پسر اينك در جاه طلبي ھاي دنيايي گرفتار شده بود

"دارد؟

!" گوش بده: "يك روز، وقتي كه پسرك گذر مي كرد، درخت او را فرا خواند

! گوش بده: "صدايش در ھوا منتشر شد

."تظر تو ھستممن ھر روز من. من منتظر تو ھستم، ولي نمي آيي

."تو چه داري كه من بايد نزد تو بيايم؟ من دنبال پول ھستم"پسر گفت،

تو چه داري كه پيشكش كني تا نزد تو بيايم؟ اگر بتواني : "نفس ھميشه دنبال انگيزه است

." وگرنه، نيازي نيست كه نزد تو بيايم. چيزي به من بدھي، مي توانم بيايم

عشق . عشق بي انگيزه است، بدون منظور است. ظور داردنفس ھميشه انگيزه دارد، من

.پاداش خودش است

تو فقط وقتي مي آيي كه من چيزي به تو بدھم؟ من مي توانم ھمه "درخت با تعجب گفت،

."چيز به تو بدھم

. ، عشق نيست withholdsچيزي كه نگه بدارد

.اين نفس است كه نگه مي دارد، عشق بي قيد و شرط مي بخشد

ما چنين . اين فقط يك اختراع انسان است. ولي من پول ندارم: "خت ادامه داددر

ميوه ھاي بسيار . شكوفه ھا برما مي رويند. مرض ھايي نداريم و ما مسرور ھستيم

. در نسيم به رقص درمي آييم و آواز مي خوانيم. سايه ھاي مطبوع مي دھيم. مي دھيم

. ند و آواز مي خوانند زيرا ما ھيچ پولي نداريمپرندگان معصوم روي شاخه ھاي ما مي جھ

روزي كه درگير پول شويم، ھمچون شما انسان ھاي بدكاره و رنجور مي شويم كه در

معابد مي نشينيد و به مواعظي گوش مي دھيد تا كه چگونه به آرامش برسيد و چگونه

."نه، نه، ما پولي نداريم. عشق به دست آوريد

من نياز به پول . نزد تو بيايم؟ بايد جايي بروم كه پول باشد پس براي چه"پسر گفت،

."دارم

.نفس نيازمند قدرت است. نفس خواھان پول است زيرا پول قدرت است

تمام ميوه ھاي . يك كار بكن" درخت عميقا به فكر رفت و سپس چيزي را دريافت و گفت،

."شايد بتواني پولي به دست آوري. مرا بچين و بفروش

Page 35: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٣٥ حق كپي وجدانا محفوظ

حتي . از درخت باr رفت و تمام ميوه ھاي درخت را چيد. بي درنگ دست به كار شد پسر

شاخه ھاي درخت شكسته شدند و برگ ھاي آن . آن ھا را كه نرسيده بودند تكان داد تا بيفتند

. با خشونت فرو مي ريختند

. درخت بسيار شاد بود و از شوق برافروخته بود

ي سازد، ولي نفس حتي در به دست آوردن نيز حتي شكسته شدن نيز عشق را شاد م

.راضي نيست، نفس ناشاد است

وقتي كه پسر . ولي درخت به اين توجھي نكرد. پسر حتي برنگشت تا از درخت تشكر كند

پيشنھاد عاشقانه ي او را براي چيدن ميوه ھايش و فروش آن ھا پذيرفت، درخت تشكر

.خودش را دريافت كرده بود

حاr او پول داشت و سعي داشت با اين پولش پول . زياد پسر بازنگشتبراي مدتي ھاي

. بيشتري به دست آورد

مشتاق بازگشت پسر . درخت غمگين بود. سال ھا گذشت. او درخت را تماما ازياد برده بود

تمامي . ھمچون مادري كه سينه ھايش پر از شير باشد، ولي پسرش گم شده باشد__ بود

حالت دروني درخت . ا مي خواھد تا بتواند بيايد واو را سبكبار كندوجود مادر، پسرش ر

.تمامي وجودش در اشتياق بود. چنين بود

.پس از سال ھا، پسر كه اكنون مردي بالغ شده بود نزد درخت بازگشت

."بيا و مرا درآغوش بگير. نزد من بيا"درخت گفت،

."كودكي بودآن يك احساس . بس كن اين حرف بي معني را"مرد گفت،

.نفس، عشق را ھمچون يك چيز بي معني مي بيند، يك افسانه ي دوران كودكي

."بيا با من برقص. بيا، روي شاخه ھايم تاب بخور: "ولي درخت دعوتش كرد

. من مي خواھم يك منزل بسازم! اين حرف ھاي بيفايده را كنار بگذار: "مرد پاسخ داد

"آيا مي تواني يك منزل به من بدھي؟

."يك منزل؟ من بدون منزل زندگي مي كنم"درخت با تعجب گفت،

ھيچكس ديگر در اين دنيا به جز انسان . فقط انسان ھا ھستند كه در منزل زندگي مي كنند

. در منزل زندگي نمي كند

! اوضاع اين انسان ھاي منزل يافته را؟__ و آيا وضعيت انسان ھا را مي بينيد

....مي شوند، خود انسان ھا كوچك تر مي شوندھرچه خانه ھا بزرگ تر

Page 36: اشو

اوشو

٣٦ حق كپي وجدانا محفوظ

مي تواني . ولي مي تواني يك كار بكني. ما در منزل زندگي نمي كنيم"درخت گفت،

."شاخه ھاي مرا ببري وبا آن ھا يك خانه بسازي

. مرد بدون يك لحظه درنگ تبري آورد و تمام شاخه ھاي درخت را قطع كرد

. ولي درخت بسيار خوشحال بود. برھنه: خشك شده بود اينك آن درخت فقط يك قطعه الوار

. عشق وقتي كه حتي دست و پايش براي معشوق قطع مي شود نيز خوشحال است

.عشق بخشاينده است، عشق ھميشه آماده ي سھيم كردن و بخشايش است

او خانه اي ساخت و روزھا و سال ھا . مرد حتي به عقب بازنگشت تا به درخت نگاه كند

.گذشت

مي خواست او را صدا بزند، ولي ديگر نه شاخه اي . تنه ي درخت منتظر شد و منتظر شد

باد مي وزيد، ولي او نمي توانست از آن صدايي . داشت و نه برگي كه به او صدا بدھد

. بسازد

."بيا، بيا، عزيز من، بيا: "و ھنوز ھم روحش از يك صدا سرشار بود

روزي از آن حوالي مي گذشت و آمد و نزديك . شدمدت ھا گذشت و آن مرد سالخورده

. درخت نشست

چه كار ديگري مي توانم برايت انجام دھم؟ پس از مدت ھاي بسيار زياد " درخت پرسيد،

."آمده اي

چه كار مي تواني برايم بكني؟ من مي خواھم به سرزمين ھاي دوردست "پيرمرد گفت،

."قايق نياز دارمبه يك . بروم تا پول بيشتري به دست آورم

من بسيار خوشحال . تنه ي مرا ببر و از آن يك قايق بساز"درخت با خوشحالي گفت،

. مي شوم كه قايق تو بشوم و تو را به سرزمين ھاي دوردست ببرم تا پول به دست آوري

من ھميشه منتظر بازگشت تو خواھم . ولي لطفا از خودت خوب مراقبت كن و زود برگرد

."بود

.ره اي آورد و شروع كرد به بريدن تنه درخت، قايقي ساخت و به سفر رفتمرد ا

. و منتظر معشوقش است تا بازگردد. حاr آن درخت ديگر يك كنده ي كوچك است

ولي اينك ديگر چيزي براي . درخت صبر مي كند و صبر مي كند و صبر مي كند

نفس ھميشه جايي مي رود . ددشايد آن مرد ديگر ھرگز نزد او برنگر. پيشكش كردن ندارد

. كه چيزي براي به چنگ آوردن وجود داشته باشد

.نفس جايي نمي ورد كه چيزي براي به دست آوردن وجود نداشته باشد

Page 37: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٣٧ حق كپي وجدانا محفوظ

آن دوست من ھنوز : "برايم زمزمه كرد. شبي نزديك آن تنه ي درخت استراحت مي كردم

شايد در يكي از آن . شده باشدخيلي نگرانم كه شايد غرق شده و يا گم . بازنگشته است

چقدر مشتاقم از او خبري به . شايد اكنون زنده ھم نباشد. كشورھاي دورافتاده گم شده باشد

. چون آخر عمرم است، دست كم با داشتن خبري از او راضي مي شدم! دست آورم

نخواھد ولي او حتي اگر ھم بتوانم او را بخوانم باز. آنوقت مي توانستم با خوشحالي بميرم

."من ديگر ھيچ چيز براي دادن ندارم و او تنھا زبان گرفتن را مي داند. گشت

.نفس فقط زبان گرفتن را مي داند، عشق زبان بخشيدن است

اگر زندگي بتواند ھمچون اين درخت بشود، . من بيش از اين چيزي نخواھم گفت

يه اش پناه بگيرند، آنوقت شاخه ھايش را به دوردست ھا بگستراند تا ھمه بتوانند در سا

. مي توانيم عشق را درك كنيم

عشق ھيچ آداب و . براي عشق ھيچ كتاب مقدس، ھيچ تعريف و ھيچ نظريه اي وجود ندارد

.اصولي ندارد

توصيف عشق بسيار دشوار . در عجب بودم كه در مورد عشق چه مي توانم به شما بگويم

گر فقط مي توانست از چشم ھايم ديده شود، شايد ا__ است مي توانستم فقط بيايم و بنشينم

ھمان كافي مي بود، يا اگر مي توانست در حركت دست ھايم احساس شود، مي توانستيد آن

.عشق اين است: را ببينيد و بگوييد

ولي عشق چيست؟ اگر در چشمان من ديده نشود، اگر در حركت دست ھايم احساس نشود،

jمم احساس نخواھد شدآنوقت به يقين ھرگز توسط ك.

. من از شما بسيار سپاسگزارم كه با عشق و سكوت به من گوش داديد

.و اكنون، در پايان، من به الوھيت درون يكايك شما تعظيم مي كنم

.مرا بپذيريد pranamsپرانام لطفا اداي احترام

Page 38: اشو

اوشو

٣٨ حق كپي وجدانا محفوظ

جلسه ي دوم

جاذبه در چيست؟ :عزيزان من

در ساحل به چيزي . شيد، مردي ماھيگير به رودخانه رسيدصبحي زود پيش از طلوع خور

كيسه را برداشت، تورش را در كناري . برخورد كرد كه به نظر كيسه اي از سنگ مي آمد

. نھاد و در ساحل منتظر طلوع خورشيد شد

با تنبلي، سنگي از آن كيسه در . او منتظر دميدن شفق بود تا كار روزانه اش را شروع كند

. سپس سنگي ديگر انداخت و يكي ديگر. ه ميان رودخانه ي آرام پرتاب كردآورد و ب

در سكوت بامدادي صداي برخورد سنگ با آب برايش خوشايند بود، پس يكي يكي

.سنگ ھا را به درون رودخانه پرتاب كرد

تا اين وقت او تمام سنگ ھاي آن كيسه را به جز يكي كه . خورشيد به آرامي باr مي آمد

وقتي كه در نور خورشيد . كف دست نگه داشته بود، به ميان رودخانه انداخته بوددر

يك قطعه ! به آنچه كه در دست داشت نگاه كرد، قلبش تقريبا ايستاد، نفسش بند آمده بود

او يك كيسه از اين الماس ھا را به رودخانه پرتاب كرده بود، اين . الماس در دست داشت

او اتفاقي به چنين گنجينه اي . گريه كرد. فرياد كشيد. داردآخرينش است كه در دست

.ولي در تاريكي، ناخواسته، تمامش را دور انداخته بود. برخورد كرده بود

پيش از اينكه اين يكي را . به نوعي، ماھيگيري خوش اقبال بود، ھنوز يكي باقي مانده بود

.نيز دور بيندازد، نور دميده بود

تمام زندگيشان طي مي شود و خورشيد ھرگز . ھم خوش اقبال نيستند مردم عموما اينقدر

آن نور ھرگز فرا نمي رسد و آنان . نمي دمد، صبح ھرگز در زندگي آنان وارد نمي شود

pebblesسنگ–تمام الماس ھاي زندگي را پرتاب كرده اند و پنداشته اند كه آن ھا قلوه

.بودند

ي ما ھيچ كاري به جز ھدر دادن، اسراف و برباد زندگي گنجينه اي گرانقيمت است، ول

. دادنش با آن انجام نمي دھيم

زندگي بدون تجربه ي آن . حتي پيش از اين كه بدانيم زندگي چيست، آن را ھدر داده ايم

چه رازي، يك سري، چه بھشتي، چه __ چيزي كه در آن پنھان بوده، به پايان مي رسد

.سروري، چه رھايي

. ز آينده، مي خواھم نكاتي در مورد گنج ھاي زندگي برايتان بگويمدر اين سه رو

Page 39: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٣٩ حق كپي وجدانا محفوظ

ولي براي كساني كه آن ھا را قلوه سنگ فرض كرده اند اينكه چشم ھايشان را باز كنند و

و كساني كه زندگيشان را در دورانداختن . ببينند كه آن ھا الماس ھستند، بسيار دشوار است

يده خواھند شد، اگر به آنان بگويي كه آن ھا الماس ھستند آن الماس ھا به ھدر داده اند رنج

آنان آتش خواھند گرفت، نه به اين سبب كه آنچه گفته مي شود نادرست . و نه قلوه سنگ

است، بلكه به اين سبب كه اين نشانگر خطاي ايشان است، زيرا اين به يادشان مي آورد كه

.چگونه گنج ھاي پرارزشي را دورانداخته اند

ي مھم نيست كه چه مقدار از گنج از دست رفته، حتي اگر ھنوز يك لحظه از زندگي ول

ھنوز ھم چيزي مي تواند شناخته شود، .باقي مانده باشد، بازھم چيزيمي تواند نجات بيابد

. ھنوز ھم چيزي مي تواند كسب شود

.ندك despairدر جست و جوي زندگي، ھرگز چنان دير نيست كه انسان احساس نوميدي

ولي ما در جھل خود، در تاريكي خود، فرض كرده ايم كه در زندگي ھيچ چيز جز

. قلوه سنگ و سنگ وجود ندارد

آنان كه تحت تاثير اين فرضيه از حركت بازايستاده اند، شكست خويش را، پيش از اينكه

.تjشي براي جست و جو آغاز كنند، پذيرفته اند

در مورد چنين نوميدي و اين فرضيه به شما بدھم نخستين پيش ھشداري كه مي خواستم

زندگي بسيار بيشتر از اين . اين است كه زندگي انباري از كثافات و قلوه سنگ ھا نيست

. در ميان ھمين كثافت و قلوه سنگ، چيزھاي بسياري نھفته است. چيز ھاست

به الوھيت نيز از اگر چشمان درستي براي ديدن داشته باشي، خواھي ديد كه نردبام رسيدن

در ميان اين بدن خاكي كه از خون است و گوشت و استخوان، . ھمين زندگي برمي خيزد

. چيزي نھفته كه وراي اين ھاست، چيزي كه ربطي به گوشت و پوست و استخوان ندارد

آنكه ھرگز __ كه امروز زاده شده و فردا مي ميرد، به خاك بازمي گردد __ در ھمين بدن

. زندگي مي كند، آنچه كه ھرگز زاده نشده و ھرگز نمي ميردنمي ميرد

در ميان . آن بي شكل، در شكل زندگي مي كند و آن ناديدني، در ديدني منزل دارد

در ميان دود دنياي فاني، شعله ي آن باقي نھفته . مه مرگ، شعله ي جاودانگي نھفته است

. است، نوري كه ھرگز خاموش نمي شود

يا آنان كه قدري بيشتر . ن دود عقب مي نشينيم و ھرگز شعله را نمي يابيمولي ما با ديد

شجاعت دارند، قدري در ميان دود جست و جو مي كنند، ولي آنان نيز درميان دود گم

.مي شوند و به شعله نمي رسند

Page 40: اشو

اوشو

٤٠ حق كپي وجدانا محفوظ

اين سفر اكتشافي به آن شعله ي وراي دود، به خود درون بدن و به الوھيت نھفته در

چگونه آغاز كنيم؟ چگونه مي تواند محقق شود؟ طبيعت را

.من اين را در سه مرحله برايتان باز مي كنم

مورد اول اين است كه ما در مورد زندگي چنان نگرش ھا و افكار و فلسفه ھايي ساخته ايم

ما پيشاپيش قبول . كه به واسطه ي وجود آن ھا، از ديدن حقيقت زندگي محروم ھستيم

بدون ھيچگونه جست و جو، بدون ھيچ طلب و بدون ھيچ __ دگي چيست كرده ايم كه زن

. اداركي از خودمان

. ما تنھا فكري از پيش تعيين شده و از پيش متصور شده در مورد زندگي را درك كرده ايم

زندگي بي معني است، : ما ھزاران سال است كه يك چيز را چون ذكر مدام آموخته ايم

! نج است، زندگي فقط براي ترك كردن آن خوب استزندگي عبث است، زندگي ر

به ھمين دليل، . اين ھا از بس كه تكرار شده، ھمچون صخره در وجودمان سخت شده است

. زندگي شروع كرده به تبديل شدن به يك رنج بزرگ و به نظر عبث مي آيد

. است به اين سبب، زندگي تمام خوشي، تمام عشق و تمام زيبايي اش را از دست داده

.انسان زشت گشته و به موجودي رنجور بدل شده است

و پس از پذيرفتن اينكه زندگي رنج و عبث است، ابدا جاي تعجب نيست اگر تjش براي

اگر پذيرفته باشي كه زندگي زشت است، چرا به دنبال . بامعناكردن آن نيز متوقف شود

ه باشد كه زندگي فقط براي تارك دنيا زيبايي در آن بگردي؟ و وقتي انسان قويا باور داشت

شدن خوب است، آنوقت چه معني دارد كه سعي كني آن را تزيين كني، تميز كني و آن را

پاrيش كني و زيبا كني؟

نگرش انسان ھا به زندگي بي شباھت به نگرش آنان نسبت به اتاق انتظار ايستگاه قطار

.نيست

. خواھد بود و به زودي حركت خواھد كردشخص مي داند كه فقط چند ساعت در آنجا

اتاق انتظار چه اھميتي دارد؟

. تف مي كند، آن را كثيف مي كند: چه معنايي دارد؟ بنابراين ھركاري با آن مي كند

ھرچه باشد او به زودي آنجا را __ او بي خيال است، در مورد اتاق انتظار فكر نمي كند

.ترك مي كند

. ھمچون يك منزلگاه موقتي__ رفتار مي كنيم ما با زندگي ھمينگونه

!آنوقت نياز به جست و جو براي خلق زيبايي و حقيقت در زندگي كجاست؟

Page 41: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٤١ حق كپي وجدانا محفوظ

مي خواھم به شما بگويم كه ما به يقين از اين زندگي خواھيم رفت، ولي ھيچ راھي براي

مكان ما اين منزل را ترك خواھيم كرد، از اين . جدا شدن از خود زندگي وجود ندارد

مكان عوض . ھستيمما ھمان __ خواھيم رفت، ولي جوھره ي زندگي با ما مي ماند

. مي شود، منزل عوض مي شود، ولي زندگي؟ زندگي با ما خواھد بود

.مطلقا◌ ھيچ راھي براي خjصي از آن وجود ندارد

ه در جايي و نكته اين نيست كه ما جايي را كه اقامت داشتيم زيبا كرده ايم، محيطي عاشقان

نكته اين نيست كه ما در آنجا ترانه اي شادمانه خوانده ... كه اقامت داشتيم خلق كرده ايم

نكته اين است كه كسي كه ترانه اي شاد مي خواند، امكاني براي شادي بيشتر براي . باشيم

كسي كه آن منزل را زيبا ساخته، به ظرفيتي براي يافتن زيبايي . خودش باز كرده است

كسي كه حتي آن دقايق را در اتاق انتظار با عشق گذرانده باشد، . ر دست يافته استبيشت

.لياقت دريافت عشقي گسترده تر را كسب كرده است

در نھايت، اين اعمال ما است كه . ما توسط كارھايي كه مي كنيم شكل داده مي شويم

. ما را مي سازد

آنچه در زندگي .ا و روح ھاي ما مي شوندكارھايي كه مي كنيم، رفته رفته، خالق زندگي ھ

رفتارما در زندگي . انجام مي دھيم، تعيين مي كند كه چگونه خودمان را خلق مي كنيم

تعيين كننده ي جھت سفر روح ما است، راھي كه در آن پيش خواھد رفت، دنياھاي

. تازه اي كه كشف خواھد كرد

مي سازد، آنوقت شايد اين ديدگاه كه زندگي اگر آگاه باشيم كه اين رفتار ما است كه ما را

زندگي يك «آنوقت شايد اين فكر كه . عبث و بي معني است، اعتبار خودش را ازدست بدھد

. نيز به نظر خطا بيايد» رنج است

.آنوقت شايد نگرش ضد زندگي به نظرمان غيرمذھبي برسد

تااينجا، واقعيت اين . خته ايمولي ما تاكنون به نام مذھب فقط انكار و نفي زندگي را آمو

.است كه كل مذھب فقط مرگ گرا بوده است و نه زندگي گرا

! آنچه پس از مرگ مي آيد مھم بوده است، نه آنچه پيش از مرگ وجود دارد

. تاكنون، ديدگاه مذھب اين بوده كه به مرگ حرمت نھد ، نه به زندگي

ھمه جا فقط تحسين و تمجيد از در. در ھيچ كجا حرمت به گل زندگي يافت نمي شود

.گل ھاي مرده و پژمرده وجود دارد، گل ھايي كه به گور رفته اند

Page 42: اشو

اوشو

٤٢ حق كپي وجدانا محفوظ

بھشت، رستگاري، __ تاكنون، تمام توجه مذھب به اين بوده كه پس از مرگ چيست

. نيروانا

. گويي آنچه كه پيش از مرگ وجود دارد ابدا مورد عjقه ي مذھب نيست

م كه اگر قادر نباشيد از آنچه كه پيش از مرگ وجود دارد مراقبت مي خواھم به شما بگوي

اگر آنچه را . كنيد، ھرگز قادر نخواھيد بود از آنچه كه پس از مرگ مي آيد، مراقبت كنيد

كه اينجاست، پيش از مرگ وجود دارد، بي معني ببينيم، نمي توانيم ھيچ ارزش و مقامي

. رورش دھيمبراي معني آنچه كه پس از مرگ مي آيد پ

آمادگي براي مرگ بايد توسط تمام چيزھايي كه در اينجا و در اين زندگي وجود دارد

. صورت بگيرد

اگر دنيايي ديگر پس از مرگ وجود داشته باشد، درآنجا نيز ما فقط قادر خواھيم بود آنچه

ليغ شده، ترك ولي تاكنون تنھا چيزي كه تب. را كه در اينجا و در اين دنيا ساخته ايم ببينيم

.كردن و وانھادن اين دنيا بوده است

نمي تواند وجود . مي خواھم به شما بگويم كه ھيچ خدايي به جز خود زندگي وجود ندارد

.داشته باشد

ھمچنين مايلم به شما بگويم كه تjش براي كامل كردن ھنر زندگي، كوشيدن براي كامل

ايي در خود ھمين زندگي، نخستين گام ساختن ھنر مذھب است، وتجربه كردن آن حقيقت غ

. براي رستگاري نھايي است

.كسي كه خود زندگي را از دست بدھد، به يقين ھر چيز ديگر را از دست داده است

آن رويكرد به شما . بااين حال، رويكرد انسان تا اين زمان دقيقا مخالف اين بوده است

از شما نمي خواھد تا در زندگي . دمي گويد كه زندگي را ترك كنيد، دنيا را وانھي

آن رويكرد . از شما درخواست نمي كند تا ھنر زندگي كردن را بياموزيد. جست و جو كنيد

ھمچنين به شما نمي گويد كه اينكه زندگي را چگونه احساس مي كنيد، بستگي به اين دارد

مي آيد به سبب اگر زندگي به نظر تاريك و مصيبت بار . كه چگونه به آن نگاه مي كنيد

. روش زندگي كردن غلط شماست

اگر بدانيد كه چطور درست زندگي كنيد، ھمين زندگي ھمچنين مي تواند بارشي از بركات

.باشد

مذھب نفي و انكار زندگي نيست، پلكاني است . من دين را ھنر زندگي كردن مي خوانم

. براي رفتن به ژرفاي زندگي

Page 43: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٤٣ حق كپي وجدانا محفوظ

. لكه بازكردن كامل چشم ھا به زندگي استدين پشت كردن به زندگي نيست، ب

. دين فرار از زندگي نيست، دين نامي است براي درآغوش كشيدن زندگي به طور كامل

.دين يعني رويارويي تمام با زندگي

شايد به سبب ھمين سوء تفسيرھا باشد كه فقط مردمان سالخورده عjقه اي به مذھب

ا برويد و فقط مردمان سالمند را در آن ھا خواھيد به معابد و پرستشگاه ھ. نشان مي دھند

: چرا؟ فقط يك توضيح مي تواند وجود داشته باشد. جوانان را در آنجا نخواھيد ديد. يافت

تاامروز، مذاھب ما مذاھب مردمان سالخورده بوده اند، مذھب كساني كه به مرگشان

پس از "مي كند و حاr به نزديك مي شوند، كساني كه اينك ترس از مرگ آنان را دنبال

.عjقمند شده اند و مي خواھند بدانند كه پس از مرگ چه چيزي وجود دارد" مرگ

مذھبي كه بر اساس فلسفه ي مرگ شكل گرفته چگونه مي تواند تمامي زندگي را

تحت تاثير قرار دھد؟

. واندمذھبي كه به مرگ مي انديشد چگونه مي تواند اين دنيا را مذھبي كند؟ نمي ت

حتي پس از پنج ھزار سال آموزش مذھبي، دنيا از بي ديني به بي ديني بيشتر

. فرو مي رود

باوجودي كه از نظر معابد و مساجد و كليساھا و كشيشان، آموزگاران و مرتاضان كمبودي

و قادر ھم نخواھند . در اين سياره وجود ندارد، ولي مردم آن قادر نبوده اند كه مذھبي شوند

. د، زيرا خود پايه ي مذھب اشتباه استبو

. پايه ي مذھب، به جاي زندگي، مرگ شده است

. به جاي گل ھاي شكوفا، نقطه ي توجه مذھب، گور است

.جاي شگفتي نيست كه اگر مذھب مرگ گرا قادر نيست قلب زندگي را به ھيجان در آورد

مسئول تمام اين ھا كيست؟

زندگي را مورد بحث قرار دھم و براي اين، نياز است در طول اين سه روز، مايلم مذھب

تاكنون به جاي فھميدن و اكتشاف نيروي جنسي، . كه نخست يك نكته ي كليدي درك شود

. ھمه كار براي پنھان كردن، سركوب و فراموشي اين حقيقت اصلي زندگي انجام شده است

.سر دنيا منتشر شده استو اثرات نامطلوب اين تjش براي فراموشي و انكار آن در سرا

. در زندگي معمولي انسان ھا عنصر مركزي چيست؟ خدا؟ روح ؟ حقيقت؟ نه

در ھسته ي دروني انسان ھا چيست؟

Page 44: اشو

اوشو

٤٤ حق كپي وجدانا محفوظ

كسي كه ھرگز در راه معنويت نبوده است و ھيچ راه روحاني را __ در ژرفاي قلب انسان

. چيست؟ نيايش؟ اخjص؟ نه، ابدا ___ نپيموده است

يروي حياتي يك انسان معمولي بنگريم، نه خدا را خواھيم ديد و نه اخjص و نه اگر به ن

.چيزي بسيار متفاوت را خواھيم ديد. نيايش و نه عبادت و نه مراقبه

درعوض شناختن و درك آن نيروي حياتي، چيزي سركوب شده است و يادي از آن

. نمي شود

افيم و تحليل كنيم، در آنجا يافت خواھد و آن چيست كه اگر ھسته ي دروني انسان را بشك

شد؟

اگر به زندگي گياھان و حيوانات نظر كنيم، در . براي لحظه اي انسان ھا را كنار بگذاريد

ھسته دروني ھرچيز چه خواھيم يافت؟ يك گياه در اصل چه مي كند؟ تمام انرژي آن

. صرف توليد دانه ھاي جديد مي شود

حياتي اش، درگير شكل دادن و زادن تخم ھاي جديد تمامي وجودش، تمامي عصاره ي

. است

يك پرنده چه مي كند؟ يك حيوان چه مي كند؟ اگر از نزديك به طبيعت نگاه كنيم، درخواھيم

. تنھا يك روند است كه با تمام قلب به پيش مي رود. يافت كه فقط يك روند وجود دارد

يز ھميشگي زندگي در شكل ھاي جديد و توليد مثل، رستاخ: و اين روند دايم خلقت است

و اين تخم ھا چه مي كنند؟ . ميوه ھا تخم مي دھند. گل ھا تخم مي دھند. جديد تر

اگر نگاه ... تخم ھا به گياھان تازه بدل مي شوند، به گل ھاي جديد و به ميوه ھاي جديد

كه پيوسته زندگي يك انرژي است . كنيم، زندگي يك روند بي پايان از توليد مثل است

.درگير توليد مثل است

ما اين روند انرژي را كه پيوسته در تjش توليد . ھمين در مورد انسان ھا نيز صادق است

اين نام گذاري نامي بد به اين انرژي داده است، نوعي . مثل است، سكس نام داده ايم

اين ھا، در با تمام. اين نام نوعي احساس محكوم بودن به انسان القا مي كند. سرزنش

. انسان ھا نيز، تjشي مداوم براي ادامه ي زندگي وجود دارد

ولي اين انرژي جنسي چيست؟. ما اين را جنسيت يا سكس خوانده ايم

امواج وارد . از زمان ھاي دوردست، امواج اقيانوس بر ساحل ضربه مي زده اند

فرو مي شكنند و به عقب بازھم مي آيند، . مي شوند، درھم مي شكنند و عقب مي نشينند

. مي روند

Page 45: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٤٥ حق كپي وجدانا محفوظ

.زندگي نيز، در طول صدھا ھزار سال، به صورت امواج بي پايان ضربان داشته است

اين امواج اقيانوس، . به نظر چنين مي آيد كه زندگي يقينا مي خواھد به نقطه اي صعود كند

ولي فقط اين امواج زندگي، به نظر مي رسند كه مي خواھند به جايي باrتر برسند،

. با ساحل برخورد مي كنند و نابود مي شوند

اين اقيانوس زندگي . موج ھاي تازه برمي خيزند، درھم مي شكنند و پايان مي گيرند

تjش مي كند، باr مي آيد و ھر روز سقوط __ ميلياردھا سال است كه در تپيدن است

چه مقصدي مي تواند در پشت آن وجود داشته باشد؟ . مي كند

. به يقين چنين مي نمايد كه تjشي براي رسيدن زندگي به اوج ھاي باrتر وجود دارد

.يقينا به نظر مي رسد كه تjشي براي درك ژرفاي بيشتر وجود دارد

در اين روند بي پايان زندگي، به نظر مي آيد كه يقينا تjشي ھست تا زندگي ھاي

.بزرگتري متولد شوند

كه انسان ھا روي زمين پديدار __ قط چند صد ھزار سال است ف__ ديري نمي گذرد

و حيوانات نيز مدت ھاي زيادي نيست كه . پيش از آن، فقط حيوانات وجود داشتند. شده اند

. وجود دارند

. قبل از آن، دوراني بوده كه ھيچ حيواني وجود نداشته و فقط گياھان وجود داشته اند

. ه كه حتي گياھان نيز روي زمين نبوده اندو پيش از آن، زماني وجود داشت

.فقط كوھستان ھا و صخره ھا و رودھا و اقيانوس ھا

و اين دنياي كوھستان ھا و رودخانه ھا و اقيانوس ھا مشتاق چه چيزي بودند؟

و به تدريج، بسيار به تدريج، گياھان وارد . اين ھا تjش مي كردند تا گياھاني توليد كنند

. دجھان ھستي شدن

. آنگاه زمين پوششي سبز پيدا كرد. انرژي زندگي خودش را به شكلي تازه متجلي ساخت

.گل ھا شكفتند

ولي ھمين گياھان نيز زياد به خودشان مشغول نبودند، خواست و شوق دروني آن ھا براي

ات و آنگاه حيوان. چيزي واrتر بود، آن ھا مشتاق بودند تا حيوانات و پرندگان را توليد كنند

. پرندگان به دنياي وجود پا نھادند

مدت ھاي مديد، كره ي زمين پر از آن ھا بود، ولي ھنوز انسان ھا در ھيچ كجا مشھود

. نبودند

Page 46: اشو

اوشو

٤٦ حق كپي وجدانا محفوظ

و بااين وجود انسان ھا ھميشه آنجا بودند، به صورت بالقوه در حيوانات و پرندگان،

زمان مناسب خود، انسان ھا آنگاه، در . مشتاق شكستن موانع و در تjش براي زاده شدن

.وارد جھان ھستي گشتند

. حاr، وجود انسان ھا براي چيست؟ انسان نيز پيوسته مشتاق خلق زندگي جديد است

. خوانده ايم" شھوت"يا " نيروي جنسي"، "سكس"ما اين تمايل را

در اساسش چيست؟" شھوت"ولي واقعا معناي اين

سان ھا فقط نمي خواھند به خودشان ختم شوند، معناي آن در اساس اين است كه ان

ولي چرا؟ آيا دليلش مي تواند اين باشد كه خود روح . مي خواھند زندگيشان را ادامه بدھند

. انسان سعي دارد به انساني بھتر، انساني بزرگ تر، فراانسان تولد ببخشد؟ يقينا چنين است

تا نيچهاز . رد، يك وجود واrتربه يقين كه روح انساني شوق يك انسان بھتر را دا

، ھميشه يك افسانه، ھمچون رويا در قلب قلب راسل برتراندتا پاتانجلي، از آروبيندو

: انسان ھا باقي مانده است

چگونه به يك انسان واrتر زندگي ببخشيم؟

ھزاران سال است كه ما خود انرژي توليد مثل ___ ولي انسان بھتر چگونه زاده مي شود؟

. محكوم كرده ايم را

ما حتي مي ترسيم در . ما به جاي حرمت نھادن به سكس از آن فحش و ناسزا ساخته ايم

. موردش حرف بزنيم

. ما طوري آن را پنھان كرده ايم كه گويي وجود ندارد، گويي كه جايي در زندگي ندارد

. ندارد حقيقت اين است كه ھيچ چيز مھم تر از اين اشتياق در زندگي انسان وجود

و انسان ھا با پوشاندن و سركوب آن از جنسيت . ولي ما آن را پوشانده و سركوب كرده ايم

. رھا نشده اند

.اين سركوب نتيجه اي معكوس دارد. برعكس به وضع فجيع تري وسواس سكس يافته اند

ند را كه توسط دانشم The Law of Reverse Effect برخي از شما نام قانون تاثير معكوس

مي توانيم به نوعي عمل كنيم كه نتيجه، . ثبت شده شنيده ايد Emil Coue اميل كوفرانسوي

. عكس آن چيزي باشد كه قصد كرده ايم

جاده پھن و فراخ است، فقط صخره اي كوچك در . كسي دوچرخه سواري ياد مي گيرد

دن روي آن دوچرخه سوار از برخورد با آن صخره و زمين خور. كنار جاده قرار دارد

حتي يك فرد نابينا نيز __ احتمال برخورد دوچرخه با آن سنگ يك در صد است . مي ترسد

Page 47: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٤٧ حق كپي وجدانا محفوظ

ولي به سبب ترس، دوچرخه سوار به آن زيادي توجه . به راحتي از كنار آن مي گذرد

. مي كند

فرد توسط آن سنگ . آن سنگ در ذھن فرد بزرگ تر مي شود و باقي جاده محو مي شود

او با آن مانع . ي شود، جلبش مي شود و در نھايت به آن برخورد مي كندھيپنوتيزم م

.بزرگ كه سعي داشت از آن پرھيز كند برخورد مي كند

كه روانشناس بوده مي گويد اميل كوجاده بزرگ و فراخ بود، پس حادثه چگونه رخ داد؟

برخورد ما با ھمان چيزي. كه ذھن ھاي ما توسط قانون تاثير معكوس اداره مي شود

مي كنيم كه بسيار زياد مراقب ھستيم به آن برنخوريم، زيرا آگاھي ما فقط روي آن متمركز

.مي شود

در طول پنج ھزار سال گذشته، انسان ھا كوشيده اند تا خودشان را از سكس نجات بدھند و

قانون . نتيجه اين است كه در ھمه جا، در ھر گوشه و زاويه، با سكس برخورد مي كنند

.تاثير معكوس روح انسان ھا را به تسخير در آورده است

آيا تاكنون مشاھده كرده ايد كه ذھن توسط ھمان چيزي كه مي كوشد از آن دوري كند،

جذب و ھيپنوتيزم مي شود؟

مردماني كه به انسان ھا آموختند كه با سكس مخالف باشند مسئول وسواس جنسي مردم

و بيش از حد كه در انسان ھا وجود دارد نتيجه ي ھمان اين جنسيت گرايي افراطي . ھستند

.آموزش ھاي غلط آنان است

چرا ما اين ھمه از اين موضوع . امروزه ما از سخن گفتن در مورد سكس ھم مي ترسيم

وحشت داريم؟ ترس از اين است كه با سخن گفتن در مورد سكس، مردم بيشتر وسواس

. آن را پيدا كنند

. اين مفھومي كامj اشتباه است. يم كه اين دليل ابدا درست نيستمايلم به شما بگو

اين دنيا فقط وقتي از سكس رھا مي شود كه ما قادر باشيم مكالمه اي معمولي و سالم در

ما فقط از طريق درك كامل سكس است كه مي توانيم به وراي آن . موردش داشته باشيم

. برويم

در دنيا به وجود آيد، انسان ھا مي توانند به فراسوي زندگي بدون اعمال جنسي مي تواند

انسان ھا فقط . سكس بروند، ولي فقط با فھميدن كامل سكس و آشناساختن كامل خود با آن

با درك درست و كامل معني سكس، كانال ھاي آن و شناخت كامل ساختار سكس است كه

تن چشم ھاي خود بر روي يك شما نمي توانيد با بس. مي توانند از اين نيرو رھا گردند

Page 48: اشو

اوشو

٤٨ حق كپي وجدانا محفوظ

فقط يك انسان ديوانه مي تواند فكر كند كه با بستن . مشكل، خودتان را از آن آزاد گردانيد

شترمرغ سرش . شترمرغ در كوير چنين فكر مي كند. چشمانش، دشمن ازبين خواھد رفت

د كه را درون ماسه ھا پنھان مي كند و چون ديگر نمي تواند دشمن را ببيند، فكر مي كن

. دشمن وجود ندارد

اين نوع منطق براي شترمرغ قابل بخشش است، ولي در مورد انسان ھا قابل بخشش

.نيست

. تاجايي كه به سكس مربوط است، انسان تاكنون بھتر از شترمرغ عمل نكرده است

مردم مي پندارند كه با بستن چشم ھايشان بر روي سكس، با ناديده انگاشتن آن، سكس

. اھد رفتازبين خو

ولي با بستن چشم . اگر با بستن چشم ھا چيزھا ازبين مي رفتند، زندگي بسيار آسان مي بود

برعكس، اين نشان آن است كه ما از چيزي مي ترسيم، يعني . ھا ھيچ چيز ازبين نمي رود

. كه ھرآنچه كه باشد، قوي تر از ما است

ويم، چشمان خود را بر روي آن ما چون احساس مي كنيم كه نمي توانيم بر آن پيروز ش

.مي بنديم

در مورد سكس، تمام بشريت چشمانش را بسته . ھمين بستن چشم ھا، نشان ناتواني است

بشريت نه تنھا چشمانش را بر روي آن بسته است، بلكه وارد انواع جنگ ھا با آن . است

. ود استنتايج زيان بار اين جنگ با سكس در سراسر دنيا به خوبي مشھ. شده است

. نودوھشت درصد از بيماري ھاي رواني انسان به سبب سركوب نيروي جنسي است

در زن ھا، نودونه درصد عصبيت ھا و بيماري ھاي مربوط به آن به دليل سركوب

. جنسيت است

اگر مردم بسيار بي قرار ھستند، بسيار برآشفته، بدبخت و رنجوراند، به اين سبب است كه

و اين، سبب نتايج . نرژي بسيار قوي درزندگي، به آن پشت كرده اندبدون درك اين ا

.معكوس مي شود

اگر يك موجود فضايي از كرات ديگر بيايد يا ... اگر به ادبيات انسان ھا نگاه كنيم

ميھماناني از كره ي ماه يا مريخ به اينجا بيايند و به ادبيات ما نگاه كنند، كتاب ھاي ما را

ما را گوش بدھند و نقاشي ھاي ما را ببينند، بخوانند و شعرھاي

آنان از اين تعجب خواھند كرد كه تمام ھنر و ادبيات ما حول محور . در شگفت خواھند شد

. سكس است

Page 49: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٤٩ حق كپي وجدانا محفوظ

چرا تمام اشعارو داستان ھاي انسان ھا از سكس اشباع شده است؟ چرا روي جلد "

ھا انسان ھاي برھنه را نشان ھر مجله تصوير زني برھنه قرار دارد؟ چرا تمام فيلم

. آنان حيرت خواھند كرد" مي دھند؟

يك ميھمان فضايي در شگفت خواھد شد كه چرا انسان ھا به ھيچ چيز ديگر غير از سكس

فكر نمي كنند؟

حيرت آنان بيشتر خواھد شد اگر با يك انسان مjقات كنند و با او سخن بگويند، زيرا آن

اوند، از بھشت و رستگاري سخن خواھد گفت و يك كjم ھم در انسان فقط از روح، از خد

! مورد سكس نخواھد گفت

آنان در شگفت خواھند . درحاليكه تمام شخصيت و محيط اطراف او سرشار از سكس است

شد كه چرا ھزار و يك تjش ديوانه وار براي ارضاي چيزي انجام مي گيرد، ولي حتي

!ي شوديك كjم ھم در موردش سخن گفته نم

ما در مورد . ما انسان را منحرف كرده ايم و اين را نيز با نام ھايي خوب انجام داده ايم

زندگي بدون اعمال جنسي

. سخن مي گوييم، ولي ھرگز تjش نمي كينم كه نخست انرژي جنسي انسان را درك كنيم

.چيزي كه بعدھا با آزمايشاتي، مي توانيم آن را تبديل كنيم

اين انرژي حياتي اساسي را درك كنيم، تjش ھا و آموزش ھاي ما براي بدون اينكه

. سركوب كردن و منضبط ساختن آن فقط مي تواند به ما كمك كند كه ديوانه و بيمار شويم

. ولي ما ھيچ توجھي به اين نكته نكرده ايم

.انسان ھا ھيچگاه به قدر امروز بيمار، عصبي ، مفلوك، ناشاد و مسموم نبوده اند

مردي كه عقرب او را گزيده : "روي تابلويي خواندم. روزي از كنار بيمارستاني مي گذشتم

."او يك روزه درمان و مرخص شد: بود در اينجا تحت درمان بود

ظرف سه روز در مان شد و خوشحال و سالم به خانه : مردي ديگر را مار گزيده بود"

."رفت

: مرد ديگري را سگي ھار گاز گرفته بود"

او ده روز است كه تحت درمان است و بھبود زياد پيدا كرده و به زودي مرخص خواھد

."شد

: خبر چھارم اين است كه ھفته ھا پيش، انساني توسط انسان ديگري گاز گرفته شده بود"

!"او ھنوز بيھوش است و ھيچ اميدي به بازگشت او وجود ندارد

Page 50: اشو

اوشو

٥٠ حق كپي وجدانا محفوظ

سمي باشد؟ آيا گاز انسان مي تواند چنين! تعجب كردم

. اگر به انسان ھا نگاه كنيم، مي توانيم اين را ببينيم

. انسان ھا مقدار زيادي سم در درون خود انباشت كرده اند

. و دليل عمده ي اين انباشت سازي سم اين است كه ما طبيعت خودمان را نپذيرفته ايم

ھيچ تjشي . شكنيمما كوشيده ايم تا طبيعت خودمان را سركوب كرده و با زور آن را ب

. براي متحول كردن و پاrيش اين انرژي انساني انجام نشده است

ما با زور روي آن انرژي نشسته ايم و در درون، ھمچون ماده ي مذاب آتشفشان در حال

. جوشيدن ھستيم

اين انرژي ھمواره سعي دارد از درون فشار بياورد، سعي دارد ھرلحظه ما را سرنگون

مي دانيد كه با داشتن كمترين فرصت، چه بر سر شما خواھد آورد؟و آيا . كند

شما در نزديكي ھستيد و به صحنه ي . فرض كنيد كه ھواپيمايي دچار سانحه شده است

.تصادف مي شتابيد

وقتي بدني را در صحنه مي بينيد، نخستين چيزي كه به ذھنتان مي آيد چيست؟

"آيا اين شخص ھندو است يا مسلمان؟"

.نه

"آيا اين شخص ھندي است يا چيني؟"

.نه

ظرف كسري از ثانيه، اولين و فوري ترين كاري كه مي كنيد اين است كه ببينيد آن بدن يك

.زن است يا يك مرد

آيا آگاه ھستيد كه چرا اين پرسش نخست به ذھن مي آيد؟ اين به سبب جنسيت سركوب شده

. است

مي توانيد . ت بين يك زن و يك مرد آگاه مي كنداين سركوب جنسي است كه شما را از تفاو

اگر كسي را مjقات كرده بوديد، شايد __ نام، صورت و مليت كسي را از ياد ببريد

ولي ھرگز __ نامش، چھره اش، طبقه اش، سنش و مقامش را فراموش كرده باشيد

. وده يا زنانسان ھرگز ازياد نمي برد كه كسي مرد ب. جنسيت او را ازياد نخواھيد برد

چرا؟

وقتي كه ھمه چيز را در مورد يك نفر ازياد مي بريد، چرا نمي توانيد اين جنبه را نيز از

حافظه تان پاك كنيد؟

Page 51: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٥١ حق كپي وجدانا محفوظ

به اين سبب است كه آگاه بودن از جنسيت بسيار زياد در ذھن و روند افكار شما حضور

.سكس ھميشه حاضر و ھميشه فعال است. دارد

ر، اين فاصله بين زن و مرد وجود دارد، اين زمين، اين دنيا ھرگز تا زماني كه اين ديوا

. نمي تواند سالم باشد

تا زمانيكه اين آتش سوزان در درون ما شعله ور است و ما ھمچنان روي آن محكم

بايد تقj كنيد كه ھر روز و . نشسته ايم، اين دنيا ھرگز روي صلح و آرامش نخواھد ديد

اين آتش ما را مي سوزاند، زندگي ما را به خاكستر تبديل . نيدھرلحظه آن را سركوب ك

.ولي حتي با اين وجود، ما حاضر نيستيم به درون اين آتش نگاه كنيم. مي كند

. به شما مي گويم، اگر اين آتش را درك كنيد، يك دشمن نيست، يك دوست است

ھايتان را در زمستان گرم مي تواند خانه. اگر اين آتش را بفھميد، شما را نخواھد سوزاند

.كند، مي تواند غذايتان را بپزد، مي تواند مفيد باشد و مي تواند در زندگي دوست شما باشد

گاھي انسان ھا را مي كشد، ولي . ميليون ھا سال است كه برق در آسمان درخشيده است

و چراغ ھيچكس ھرگز فكر نمي كرد كه روزي، ھمين انرژي پنكه ھاي ما را راه بيندازد

. ھيچكس در آنوقت چنين امكاناتي را نمي توانست تصور كند. خانه ھايمان را روشن كند

چگونه؟ اگر چشمانمان را روي آن بسته . ولي امروزه ھمين برق دوست ما شده است

بوديم، ھرگز قادر به پي بردن به راز آن نمي بوديم، ھرگز قادر نبوديم از آن استفاده كنيم،

. مي مانددشمن ما باقي

. كوشيديم آن را بفھميم، آن را بشناسيم. ولي ما نسبت به آن رويكردي دوستانه اتخاذ كرديم

امروزه مشكل است . و آھسته آھسته، يك رابطه ي دوستانه ي طوrني مدت برقرار شد

.بتوانيم زندگي خود را بدون نيروي برق متصور شويم

اين نيرو حتي از . از نيروي برق است انرژي جنسي در انسان ھا نيرويي بس عظيم تر

ولي آيا ھرگز به اين انديشيده ايد كه چگونه اين انرژي را . انرژي اتمي نيز عظيم تر است

___ تبديل كنيد؟ يك اتم كوچك از ماده توانست تمامي يك شھر صدھزارنفري را نابود كند

! ق مي كند، انساني تازهولي يك اتم از انرژي جنسي انسان، يك زندگي جديد خل. ھيروشيما

، يك مسيح، يك گوتام بودا، يك ماھاويراباشد، يك ماھاتما گانديو آن شخص مي تواند يك

. نيوتن، يك اينشتن

را ماھاتما گاندييك ذره ي بسيار كوچك از انرژي جنسي انسان، شخصيتي واr ھمچون

.در خود پنھان دارد

Page 52: اشو

اوشو

٥٢ حق كپي وجدانا محفوظ

ما حتي قادر نيستيم به قدر كافي . س را بفميمولي ما حتي آماده نيستيم كه سعي كنيم سك

اين چه نوع ترسي است كه ما را . شھامت پيدا كنيم كه در مورد انرژي جنسي سخن بگوييم

از درك و شناخت آن انرژي كه تمام زندگي از آن زاده مي شود،

باز مي دارد؟ اين ترس چيست؟ اين خجالت چيست؟

نامه ھاي . ه كردم، شرمندگي زيادي را سبب شدوقتي در جلسه ي پيش مواردي را اشار

در مورد اين چيزھا حرف نزن، فقط در اين قبيل امور حرف "زيادي رسيد كه مي گفتند،

." نزن

چرا انسان نبايد درباره ي اينگونه موارد حرف بزند؟ وقتي كه . من حيرت زده شده بودم

بزنيم؟ چرا نبايد آن را اين انرژي در ما موروثي است، چرا نبايد در موردش حرف

بشناسيم و تشحيص بدھيم؟ بدون درك و شناخت آن، بدون فھم رفتارھاي آن،

چگونه مي توانيم اميد داشته باشيم كه به مراحل واrتر صعود خواھيم كرد؟ ما مي توانيم با

درك آن، آن را دگرگون كنيم، مي توانيم بر آن چيره شويم، مي توانيم آن را تصعيد و

rتازمانيكه اين چنين نشود، ما در چنگال ھاي آن مي گنديم و مي ميريم و . يش كنيمپا

.ھرگز قادر نخواھيم بود از آن رھا شويم

مي خواھم به شما بگويم كه كساني كه ھرگونه سخن گفتن را در مورد سكس ممنوع

ساني كه ك. مي كنند، ھمان مردمي ھستند كه بشريت را در اين چاه به دام انداخته اند

وحشت زده اند و مي پندارند كه مذھب نيازي ندارد كه در اين موارد توجھي داشته باشد،

.خودشان ديوانه ھستند و وسيله اي ھستند براي ديوانه كردن تمام دنيا

مذھب مي خواھد تا آنچه در فرديت شخص . ھستتوجه مذھب به تبديل انرژي انساني

مذھب مايل است كه زندگي انسان يك زيارت . رآيدنھفته است به طور كامل به تجلي د

.شود، زيارتي از پست به واr، از ماده به الوھيت

... و اين آرزو فقط وقتي مي تواند محقق شود كه

دانستن مقصدي براي اين زيارت چنان مھم نيست، ولي اھميت دارد كه نقطه ي شروع

ولي . و سفر از ھمينجا آغاز مي شود درك شود، زيرا اينجا مكاني است كه شما قرار داريد

ما با درك واقعيت نقطه ي شروع است . خداوند؟ خداوند ھنوز در دوردست ھا قرار دارد

فقط . ھم نمي توانيم پيش برويم اينچكه مي توانيم به حقيقت خداوند برسيم، وگرنه حتي يك

.ھمچون اسبي كه در آسياب كار مي كند به دور خودمان خواھيم گشت

Page 53: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٥٣ حق كپي وجدانا محفوظ

تي در جلسه ي قبلي نكاتي را گفتم، احساس كردم كه گويي ما حتي حاضر نيستيم براي وق

آنوقت چه انتظاري از ما مي رود؟ چه چيز ديگري از ما . درك حقايق زندگي آماده شويم

. ممكن مي شود؟ آنگاه تمام اين سخنان در مورد خدا و روح فقط يك تسلي است و دروغين

.ك شوند، ولو اينكه به نظر زشت بيايندحقايق لخت زندگي بايد در

. نخستين نكته اي كه بايد درك شود اين است كه انسان از سكس به دنيا مي آيد

. تمام عملكرد دستگاه ھاي بدن انسان از اتم ھاي انرژي جنسي ساخته شده اند

خود انرژي زندگي، انرژي جنسي . تمامي وجود انسان از انرژي جنسي سرشار است

.است

ين انرژي جنسي چيست؟ چرا اينگونه با قوت زياد زندگي ما را به نوسان در مي آورد؟ ا

چرا چنين نفوذ زيادي بر زندگي ما دارد؟ چرا زندگي ما، تا آخرين دم حول محور سكس

مي گردد؟ جاذبه اش در چيست؟

سد كه پيران و قديسان شما ھزاران سال است كه آن را منع كرده اند، ولي به نظر مي ر

ھزاران سال است كه به ما موعظه كرده اند كه . در انسان ھا كمترين تاثيري نداشته است

بايد از سكس دوري كنيم و تمام افكار جنسي را از خود برانيم و حتي نبايد خواب ھاي

!جنسي ببينيم

.دنمي توانند اينگونه انسان را ترك كنن__ ولي اين روياھا انسان ھا را ترك نكرده اند

من با زنان خودفروش برخورد داشته ام، آنان ھرگز چيزي در __ من در شگفت بوده ام

من ھمچنين با بسياري از . آنان در مورد روح و خدا جويا ھستند. مورد سكس نمي پرسند

مرتاضين و سالكين و مردان مقدس برخورد داشته ام، و ھروقت باھم تنھا بوده ايم آنان در

من از درك اين نكته حيرت كرده ام كه ! ز سكس سوال نمي كنندمورد چيزي به جز ا

مرتاضين و مردان به اصطjح مقدس شما كه ھميشه در مخالفت با سكس موعظه

. مي كنند، به نظر مي رسد كه در ذھن ھايشان وسواس سكس را دارند و با آن مشكل دارند

آنان نيز ھمچون ھمه دچار آنان در جمع از روح و از خداوند مي گويند، ولي در درون،

. بايد ھم چنين باشد، طبيعي است. مشكل ھستند

ما ھيچگاه نكوشيده ايم تا . زيرا ما ھرگز سعي نكرده ايم كه اين مشكل را درك كنيم

پايه ھاي اين انرژي را بشناسيم و ھرگز نپرسيده ايم كه اين جاذبه ي عظيم چرا وجود

دارد؟

زش مي دھد؟چه كسي به شما جنسيت را آمو

Page 54: اشو

اوشو

٥٤ حق كپي وجدانا محفوظ

والدين سعي دارند كودكانشان را . تمام دنيا ھمه كار مي كند تا اين آموزش صورت نگيرد

متون مذھبي نيز چنين . از دانستن در مورد آن منع كنند و آموزگاران ھمين تjش را دارند

ھيچ مدرسه و دانشگاھي براي آموزش سكس وجود ندارد، ولي روزي ناگھان . مي كنند

.ابد كه تمام وجودش سرشار از اين انرژي استشخص درمي ي

اين چگونه رخ مي دھد؟ بدون ھيچگونه آموزش، اين چگونه اتفاق مي افتد؟

حقيقت را آموزش مي دھند، عشق را آموزش مي دھند، ولي به نظر مي رسد كه

. درھيچ كجا يافت نمي شوند

يست؟پس اين كشش عظيم سكس چيست؟ اين جاذبه ي طبيعي براي آن چ

شايد آنگاه قادر باشيم به . البته اسراري در آن نھفته است كه rزم است كه درك شود

نخستين نكته اين است كه جاذبه ي سكس در وجود انسان ھا . فراسوي جنسيت برويم

. درواقع كششي براي سكس نيست

آن خواسته ي جنسي كه در ھسته ي دروني انسان ھاست، درواقع يك خواسته ي جنسي

براي ھمين است كه پس از ھر آميزش جنسي، آنان به خود فرو مي روند، احساس . نيست

ناشادي و افسردگي مي كنند آنان مي پندارند كه چگونه از آن خjص شوند، زيرا چيزي

. شايد آن جاذبه براي چيزي ديگر باشد. در آن پيدا نمي كنند

.و آن جاذبه يك اھميت بسيار مذھبي در خودش دارد

به جز در تجربه ي جنسي، انسان ھا در زندگي معمولي شان قادر .... اذبه اين استج

در امور روزمره، آنان تجارب متنوعي دارند . نيستند به اعماق وجودشان دست پيدا كنند

ولي اين تنھا تجربه ي ___ خريد ، اداره، تجارت، به دست آوردن پول و شھرت ___

.ژرف ترين عمق وجودشان نزديك مي كندآميزش جنسي است كه آنان را به

.در آن اعماق، دو چيز برايشان رخ مي دھد

. سربرمي آورد egolessnessبي نفسي . در لحظه ي انزال، نفس ناپديد مي شود: نخست

.وجود ندارد" من ھستم"براي يك لحظه، نفسي وجود ندارد، براي يك آن، حتي اثري از

كامj ازميان برمي خيزد؟ و در مذھب " من"مذھب نيز، آيا مي دانستيد كه در تجربه ي

محو مي گردد؟ در آميزش جنسي، نفس nothingnessنيز ھمچنين نفس در آن تھيا

" من بودن"به طورموقت محو مي شود، شخص از ياد مي برد كه ھست يا نيست، احساس

.براي لحظه اي ازبين مي رود

Page 55: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٥٥ حق كپي وجدانا محفوظ

. براي مدتي، زمان نيز وجود ندارد دومين چيزي كه رخ مي دھد اين است كه

.برمي خيزد timelessnessبي زماني

در تجربه ي ." ديگر زماني وجود نخواھد داشت: "در مورد اشراق چنين گفته است مسيح

گذشته نيست، آينده نيست، فقط زمان . اين وراي زمان است. اشراق، ابدا زمان وجود ندارد

__ جنسي، اين دومين چيزي است كه روي مي دھد در تجربه ي آميزش. حال وجود دارد

. زمان نيز براي لحظه اي محو مي شود. گذشته اي و آينده اي نمي ماند

. بي نفسي و بي زماني: اين دو، مھم ترين عناصر تجربه ي مذھبي ھستند

آن ولع ابدا براي . و اين دو عنصر دليل وجود اين كشش ديوانه وار به سوي سكس است

. زن يا بدن مرد نيستبدن

.براي چشيدن بي نفسي و بي زماني است__ آن ولع و شوق براي چيز ديگري است

ولي چرا اين ولع براي بي نفسي و بي زماني وجود دارد؟ زيرا به محضي كه نفس ناپديد

به محضي كه زمان ناپديد شود، لمحه اي از خداوند . شود، لمحه اي از روح ديده مي شود

آن لمحه فقط براي يك لحظه است، ولي انسان حاضر است براي آن، . ھد داشتوجود خوا

.ھرمقدار انرژي را از دست بدھد

پس از عمل، انسان از اينكه انرژي اش را از دست داده و آن را ھدر كرده پشيمان

مي شود، زيرا مي داند كه ھرچه بيشتر انرژي از دست بدھد، مرگش نزديك تر خواھد

. ي از انواع حيوانات، نرھا پس از عمل جنسي مي ميرنددر برخ. شد

نوعي حشره ي آفريقايي وجود دارد كه فقط يك بار مي تواند آميزش جنسي انجام دھد،

انسان از مدت ھا پيش . زيرا انرژي اش تحليل مي رودو در حين آميزش از دنيا مي رود

آن مي كاھد و ھمان مقدار مي دانسته كه آميزش جنسي انرژي اش را تحليل مي برد، از

انسان پس از ھر عمل جنسي، از زياده روي خودش پشيمان . مرگ را نزديك مي سازد

!مي شود، ولي پس ازمدتي كوتاه، بازھم ھمان ولع را احساس مي كند

.در پس اين ولع به يقين چيز ديگري نھفته است كه بايد درك شود

اگر بتوانيم از آن . و معنوي وجود دارد در پس اين ولع براي سكس، يك تجربه مذھبي

اگر نه، در سكس خواھيم زيست و . تجربه آگاه شويم، مي توانيم به فراسوي سكس برويم

.در سكس از دنيا خواھيم رفت

. آذرخشي در ميان تاريكي شب خواھد درخشيد... اگر بتوانيم آن تجربه را درك كنيم

بتوانيم آن را بفھميم، مي توانيم حتي تاريكي شب را اگر بتوانيم اين آذرخش را ببينيم و اگر

Page 56: اشو

اوشو

٥٦ حق كپي وجدانا محفوظ

ولي اگر ازپيش چنين گمان كنيم كه آن آذرخش توسط تاريكي شب ايجاد شده، . نابود كنيم

. آنوقت فقط مي كوشيم تا شب را تيره تر كنيم تا آن آذرخش بتواند با نور بيشتري بدرخشد

اگر . از فراسوي سكس مي آيددر پديده ي سكس آذرخشي مي درخشد، ولي آن آذرخش

بتوانيم به اين تجربه ي ماورايي دست بيابيم، مي توانيم از سكس به وراي آن برسيم، نه

.ھرگز پيش از آن

كساني كه كوركورانه با سكس مخالفت مي كنند ھرگز قادر نيستند به اين تجربه دست

پذير در ما، اين ولع در ما آنان ھرگز قادر نيستند دريابند كه اين آرزوي سيري نا. بيابند

واقعا براي چيست؟

مايلم تاكيد كنم كه اين كشش قوي و تكرار شونده براي سكس، براي تجربه كردن لحظه اي

. است كه با خود مي آورد no-mind، فراآگاھي و بي ذھني samadhi سامادياز حالت

روع به تجربه ي و فقط وقتي مي توانيد از سكس رھا شويد كه بدون آميزش جنسي، ش

. از ھمان روز شما از سكس رھا خواھيد شد. ، بي ذھني كنيدسامادي

اگر به شخصي كه براي داشتن تجربه اي كوچك، ھزينه اي گزاف مي پردازد مكاني را

نشان دھيد كه بتواند مقدار زيادي از آن تجربه را به رايگان داشته باشد، ديوانه خواھد بود

اگر اين . تجربه اي اندك به دست آورد و بھايي سنگين بپردازد اگر به جايي برود كه

تجربه كه شخص توسط سكس به آن مي رسد بتواند از راه ھاي ديگر به دست آيد، ذھن

.انسان به طور خودكار از شتافتن به سوي سكس باز مي ماند و جھتي تازه را پي مي گيرد

به از فراآگاھي و بي ذھني را در براي ھمين است كه مي گويم انسان ھا نخستين تجر

دوم اينكه اين . ولي اين تجربه اي بسيار پرھزينه است. تجربه ي جنسي به دست آورده اند

پس از يك لمحه ي گذرا، دوباره به ھمان : تجربه لحظه اي بيش دوام نخواھد داشت

ك آن براي يك لحظه به سطحي متفاوت صعود مي كنيم، در ي. وضعيت قبلي باز مي گرديم

ولي ھنوز خودمان را . به ژرفايي منحصربه فرد مي رسيم، يك تجربه ي غايي، يك اوج

در آنجا مستقر نكرده ايم كه شروع مي كنيم

ھنوز : مانند موجي است كه به آسمان صعود كرده باشد . به پايين آمدن و سقوط از آن اوج

كه شروع مي كند به برنخاسته است و ھنوز مكالمه اي تمام با بادھا نداشته است

. فروافتادن

انرژي بارھا و بارھا انباشته مي شود و ما آرزوي : تجربه ي ما دقيقا ھمينگونه است

ولي ھنوز به حيطه اي واrتر و ژرف تر برنخاسته ايم كه تمام آن موج . برخاستن مي كنيم

Page 57: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٥٧ حق كپي وجدانا محفوظ

ر حاليكه مقدار بازھم به ھمان موقعيت قبلي سقوط مي كنيم د. فرو مي ريزد و گم مي شود

.قابل توجھي نيرو و انرژي از دست داده ايم

ولي اگر موجي از اقيانوس ھمچون قطعه اي از سنگ منجمد شود، ديگر نيازي ندارد تا

. سقوط كند

تا زماني كه ذھن انسان در مايع گونگي انرژي جنسي جاري باشد، بارھا و بارھا بر

ولي آن تجربه كه اين . ن روند ادامه داردمي خيزد و فرو مي افتد، در تمام عمرش اي

: جاذبه ي قوي براي آن وجود دارد، ھمان تجربه بي نفسي است

باشد كه زمان به نوعي ناپديد . باشد كه نفس به نوعي ناپديد شود تا بتوانم روح را بشناسم"

راي زمان شود تا من بتوانم جاودانگي را، بي زماني را بشناسم، تا بتوانم آن چيزي را كه و

." قرار دارد، آنچه را كه بي انجام و بي آغاز است بشناسم

.و در تjش براي كسب اين تجربه است كه تمام دنيا حول محور سكس گردش مي كند

ولي وقتي كه فقط در مخالفت با اين پديده بايستيم چه روي خواھد داد؟ آيا به آن تجربه كه

وقتي با سكس مخالفت . خواھيم يافت؟ نهدر سكس ھمچون يك لمحه روي مي دھد دست

از آن رھا نخواھيم شد، توسط آن به زنجير كشيده : كنيم، مركز آگاھي ما خواھد شد

. قانون تاثير معكوس به جريان مي افتد و ما در قيد سكس گرفتار خواھيم شد. مي شويم

ر در زنجير آنوقت مي كوشيم از سكس فرار كنيم، ولي ھرچه بيشتر سعي مي كنيم، بيشت

.آن گرفتار خواھيم بود

بيماري اش اين بود كه ھميشه احساس گرسنگي بسيار داشت و غير از . مردي بيمار بود

. اين مرض ديگري نداشت

خوانده بود كه روزه گرفتن عملي : او چندين كتاب در مخالفت با غذاخوردن خوانده بود

د كه خوردن ھرچيزي ھمراه با ھمچنان خوانده بو. مذھبي است و خوردن يك گناه است

. بنابراين شروع كرد به سركوب كردن گرسنگي اش. خشونت است

. و ھرچه بيشتر گرسنگي را سركوب مي كرد، گرسنگي بيشتر خودش را نشان مي داد

او براي سه يا چھار روز روزه مي گرفت و سپس روز بعد ھمچون يك ديوانه ھرچيز و

. ھمه چيزي مي خورد

مضافا اينكه پرخوري عوارض __ دن، از اينكه عھدشكني كرده رنج مي برد پس از خور

و سپس بازھم . و سپس براي جبران آن دوباره روزه مي گرفت___ خودش را نيز دارد

.شروع به خوردن مي كرد

Page 58: اشو

اوشو

٥٨ حق كپي وجدانا محفوظ

عاقبت تصميم گرفت كه نمي تواند اين كار را در خانه انجام دھد و بايد به جنگل يا

. به اقامتگاھي كوھستاني رفت و در اتاقي اجاره اي زندگي كردپس . كوھستان برود

زنش كه گمان مي كرد او در . اعضاي خانواده اش از اين رفتار او بسيار خسته شده بودند

آنجا از اين بيماري اش بھبود يافته، دسته گلي بزرگ برايش فرستاد، ھمراه با آرزوي

.بھبودي و بازگشت سريع به خانه

!" بسيار خوشمزه بودند. با تشكر زياد براي گل ھا: "راف چنين پاسخ دادمرد با تلگ

!مرد آن ھا را خورده بود

شايد نتوانيم تصور كنيم كه انساني به جاي غذا، گل بخورد، ولي ھمچنين ما مثل او با

انسان ھا با سكس مي جنگند و برآورد درست اينكه اين جنگيدن ھا از ! خوردن نجنگيده ايم

آيا ھمجنس بازي به جز در . ه ھايي منجر به انحراف شده است بسيار دشوار استچه را

ميان انسان ھاي متمدن، در جايي ديگر ھم جود دارد؟ يك انسان بدوي كه در جنگل ھاي

دورافتاده زندگي مي كند نمي تواند تصور كند كه مردي با مرد ديگر معاشقه كند يا اينكه

! اين عمل ممكن ھم ھست؟

من با قبيله ھاي بدوي زندگي كرده ام و وقتي . ن حتي تصورش را ھم نمي توانند بكنندآنا

به آنان گفتم كه در ميان مردمان متمدن اين روش ھا متداول است، حيرت كرده بودند،

.نمي توانستند باور كنند

. سي و پنج در صد از مردان ھمجنس باز ھستند: ولي در آمريكا آمار وجود دارد

آنان . باشگاه ھا و انجمن ھاي ھمجنس بازھا وجود دارند ھلندو سوئد، لژيكبدر

روزنامه ھاي خودشان را چاپ مي كنند و ادعا مي كنند كه وقتي تعداد زيادي به اين شيوه

آنان مي گويند كه ممنوع كردن . رفتار مي كنند، ممنوع كردن آن غير دموكراتيك است

از حقوق بشر است و تھاجمي است نسبت به اين اقليت ھمجنس بازي توسط قانون، تخلف

!اين است نتيجه ي جنگيدن با سكس. قابل توجه

آيا ھرگز فكر . جامعه ھرچه متمدن تر باشد، روسپي ھاي بيشتري در آن وجود دارند

كرده ايد كه روسپيگري از آغاز چگونه شكل گرفته؟ آيا مي توانيد در ميان قبيله ھاي

يك روسپي پيدا كنيد؟ غيرممكن Bastarباسترر مستعمره ھاي دوردست در كوه نشين و د

اين مردم حتي نمي توانند تصور كنند كه زناني ھستند كه حرمت بدن خويش را . است

ولي تمدن ھرچه پيشرفته تر شود، . مي فروشند و براي پول تن به معاشقه مي دھند

چرا؟ . روسپيگري بيشتر شايع است

Page 59: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٥٩ حق كپي وجدانا محفوظ

!خوردن گل است در آن لطيفهاين ھمان عمل

.و اگر تمامي انحرافات جنسي ديگر را در نظر بياوريم حيرت خواھيم كرد

چه كسي مسئول اين اوضاع است؟

مسئوليت متوجه كساني است كه به انسان ھا آموخته اند تا سكس را سركوب سازند،

ر، انرژي جنسي به سبب اين سركوب و فشا. با سكس بجنگند، به جايي كه آن را بفھمند

. انسان ھا از سوراخ ھاي ديگري نشت كرده است

اگر اين جامعه ي بيمار بخواھد دگرگون . تمام جامعه ي انساني دچار درد و رنج شده است

.شود، مجبور خواھيم بود بپذيريم كه وجود انرژي جنسي و كشش آن اموري طبيعي ھستند

بتوانيم پايه ھاي اساسي جاذبه ي سكس چرا چنين جاذبه اي براي سكس وجود دارد؟ اگر

انسان فقط وقتي . را دريابيم، مي توانيم انسان ھا را از دنياي جنسيت به باr بياوريم

، دنياي سكس Kamaرا تجربه كند كه به وراي دنياي كام Ramaمي تواند دنياي الوھيت

.رفته باشد

ديوار . وستان به آنجا رفته بودمبا گروھي د Khajuraho خاجوراھوبراي ديدار از معابد

بيروني و فرعي پرستشگاه با تنديس ھايي تزيين شده كه انواع مقاربت ھا و وضعيت ھاي

دوستانم مي پرسيدند كه چرا آن تنديس ھا در آنجا، . آميزش جنسي را نشان مي دھد

ديوارھاي معبد را تزيين مي كنند؟

آنان . ند مردمي با ادراكي عميق بوده اندبه آنان گفتم كساني كه آن معابد را ساخته ا

مي دانستند كه سكس در پيرامون زندگي وجود دارد و كساني كه ھنوز در سكس گرفتار

.ھستند حق ورود به معبد را ندارند

. در داخل اثري از تنديس ھا نبود. از آنان خواستم كه وارد شوند و آنان را راھنمايي كردم

دوستانم تعجب كردند زيرا ھيچ نشانه اي . لھه وجود داشتدر عوض، مجسمه اي از يك ا

برايشان توضيح دادم كه جنسيت و شھوت فقط . از جنسيت و سكس در داخل وجود نداشت

. در ديواره ي بيروني و خارجي زندگي قرار دارد، درون آن، معبد خداوند است

معبد مقدس كساني كه ھنوز ھم در حيطه ي سكس و شھوت قرار دارند حق ورود به

.خداوند را ندارند، آنان فقط مجبور ھستند در حول ديواره ي بيروني گشت بزنند

اين معبد مركزي براي مراقبه. سازندگان اين معابد انسان ھايي بسيار خردمند بودند

meditation آنان نخست به سالكان مي گفتند كه روي سكس مراقبه كنند، . بوده است

جنسي كه در روي ديواره ھاي خارجي آنجا قرار داشت مراقبه روي صحنه ھاي مقاربت

Page 60: اشو

اوشو

٦٠ حق كپي وجدانا محفوظ

كنند، و زماني كه كامj سكس را درك كردند و مطمئن شدند كه ذھن ھايشان از آن آزاد

تنھا آنوقت بود كه مي توانستند با الوھيت دروني ديدار . است، مي توانستند به داخل بروند

.كنند

رك سكس را نابود كرده ايم، يك دشمني با سكس ولي ما به نام مذھب تمام امكانات د

ابدا نيازي نيست كه سكس را بشناسيد، چشمانتان را به رويش ببنديد و با : "آفريده ايم

ولي آيا كسي ھرگز توانسته است با چشمان بسته وارد . چشمان بسته به معبد خداوند درآييد

ھيد بود با چشمان بسته خداوند را پرستشگاه خداوند شود؟ حتي اگر چنين كنيد، قادر نخوا

درعوض، فقط چيزھايي را خواھيد ديد كه از آن فرار مي كرديد و به ھمان . مjقات كنيد

.چيز ھا زنجير خواھيد بود

با شنيدن اين مطالب برخي از مردم ممكن است فكر كنند كه من مبلغ سكس ھستم و آن را

!بگوييد كه ابدا مرا نشنيده انداگر چنين است، لطفا به آنان . تبليغ مي كنم

درحال حاضر، مشكل است كسي را در اين زمين پيدا كنيد كه بيشتر از من با سكس دشمن

. زيرا اگر آنچه كه مي گويم درك شود، انسان ھا به وراي سكس خواھند رفت. باشد

د، آن موعظه گران دروغين كه مي پنداريد با سكس دشمن ھستن. راه ديگري وجود ندارد

آنان جاذبه اي ديوانه وار براي آن خلق كرده اند، نه راھي براي . ابدا با آن دشمن نيستند

.مخالفت تند آنان سبب ايجاد اين جاذبه است. رھايي از آن

. مردي به من گفت كه اگر چيزي ممنوع و غيرمجاز نباشد، انجام دادنش لطفي ندارد

ديده شده باشد، شيرين تر از ميوه اي است كه ھمانطور كه ھمگي مي دانيم، ميوه اي كه دز

دليل اينكه ھمسر خود مرد، از زن ھمسايه جذاب تر نيست نيز . در بازار خريداري شده

. ديگري ھمچون ميوه ي دزدي شده است، ديگري ھمان ميوه ي ممنوعه است. ھمين است

ان دروغ ھايي ما آن را در پوشش چن. و ما ھمين اوضاع را در مورد سكس خلق كرده ايم

پنھان كرده ايم و آن را در چنان ديوارھايي محصور ساخته ايم كه نتيجه ي آن، جاذبه ي

.بسيار شديد است

، وقتي كه كودك بود، Victorian era ويكتورياييمي نويسد كه در دوران برتراند راسل

مين را لباسي كه مي پوشيدند، ز. پاھاي زنان ھرگز در مكان ھاي عمومي ديده نمي شد

حتي اگر انگشت پاي زني ديده مي شد، . جارو مي كرد و پاھايشان را كامj مي پوشاند

.ھمان كافي بود كه مردان را شھواني كند و ميل جنسي را در آنان برانگيزاند

Page 61: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٦١ حق كپي وجدانا محفوظ

سپس مي نويسد كه اينك زنان تقريبا نيمه برھنه مي گردند و بيشتر قسمت ھاي پاي راسل

او مي نويسد كه . ولي مردان ابدا آنگونه تحت تاثير قرار نمي گيرند ايشان قابل ديدن است،

ھمين نكته ثابت مي كند ما ھرچه بيشتر چيزي را پنھان كنيم، يك جاذبه ي انحرافي بيشتر

.براي آن توليد مي شود

اگر دنيا بخواھد از دام جنسيت رھا شود، كودكان بايد مجاز باشند كه تا جايي كه ممكن

توصيه مي شود كه دختران و پسران تا حد مقدور برھنه . انه برھنه بگردنداست در خ

. با ھم بازي كنند تا تماما با بدن ھاي يكديگر آشنا شوند

سپس، بعدھا، نيازي نخواھد بود تا براي لمس بدن ھاي ديگري در معابر عمومي

ب ھا و مطبوعات آنگاه نيازي نخواھد بود تا در كتا! تjش ھاي انحرافي انجام دھند

آنگاه آنان چنان با بدن ھاي يكديگر آشنا ھستند كه انواع . تصاوير برھنه چاپ كنند

ما قادر . ولي كارھاي دنيا سروته است. جاذبه ھاي انحرافي براي بدن ازبين خواھد رفت

نيستيم ببينيم مردماني كه اين پنھان كردن و پوشش دادن بدن را برما تحميل كرده اند،

كساني ھستند كه ناخواسته، چنان جاذبه اي عظيم و چنان وسواسي در ذھن ھايمان ھمان

.براي آن خلق كرده اند

كودكان بايد براي مدت ھاي بيشتري برھنه بمانند و بازي كنند تا دختران و پسران بتوانند

اي اينگونه ھيچ تخمي از اين بيماري جنون آميز برج. بدن ھاي برھنه ي يكديگر را ببينند

.نخواھد ماند تا براي بقيه ي عمرشان آزارشان بدھد

آنوقت وسايل تازه . ولي اين بيماري پيشاپيش وجود دارد و با ھمواره با آن روبه رو ھستيم

مردم آن ھا . ادبيات قبيحه چاپ مي شوند. و تازه تر براي بيرون زدن آن اختراع مي شود

اين ھا ادبيات قبيحه . دھند و مي خوانندقرار مي انجيلو گيتادر ميان جلد كتاب ھاي

. آنگاه فرياد برمي آوريم كه اين ادبيات مستھجن بايد ممنوع شود. ھستند

.ولي ھرگز نمي ايستيم تا فكر كنيم مردمي كه اين ھا را مي خواند چنين بارآمده اند

خود ما بر عليه تصاوير برھنه اعتراض مي كنيم بي اينكه لحظه اي درنگ كنيم و از

اين ھا ھمان . بپرسيم كه اين مردمي كه مايلند اين تصاوير ھا را ببينند چه كساني ھستند

. مرداني ھستند كه از ديدن بدن زنانه محروم مانده اند

.نوعي كنجكاوي بيمارگونه در آنان برخاسته تا بدن زنانه را بشناسند

Page 62: اشو

اوشو

٦٢ حق كپي وجدانا محفوظ

. اس ھا آن را زيبا جلوه داده اندمي خواھم به شما بگويم كه بدن زن آنچنان زيبا نيست كه لب

تمام اين روش . پوشاك، به عوض اينكه بدن را پوشش دھد، بيشتر بدن را جلوه گر مي كند

.تفكر، نتايجي معكوس داده است

سكس __ بنابراين امروز مايلم به شما بگويم كه اگر بتوانيم سه چيز را درست درك كنيم

آنگاه ذھن مي تواند ___ منحرف شده است چيست، جاذبه ي ريشه آن در چيست و چرا

.بايد ھم كه برود، نياز ذھن اين است. به وراي سكس برود

ولي تjش ھاي ما براي عروج از سكس نتايجي معكوس به بار آورده، زيرا ما با آن

. جنگيده ايم

.ما به جاي درك آن، سركوبش كرده ايم. ما با سكس ايجاد دشمني كرده ايم، نه دوستي

اين ادراك ھرچه عميق تر باشد، انسان ھا به اوجي . نچه مورد نياز است يك ادراك استآ

واrتر دست خواھند يافت و ھرچه اين ادراك كمتر باشد، انسان ھا بيشتر مي كوشند آن را

در زندگي . سركوب ھرگز نتوانسته نتايجي موفقيت آميز و سالم داشته باشد. سركوب كنند

سكس را بايد . ولي انسان نبايد در آنجا متوقف شود. ن انرژي استانسان سكس عظيم تري

سكس را بايد درك كرد تا زندگي بدون اعمال . به فراآگاھي تبديل كرد

شناختن سكس رھايي از آن است، رفتن به . بتواند رخ بدھد brahmacharyaجنسي

ي بسيار ولي انسان ھا با وجودي كه در طول عمرشان تجارب جنس. فراسوي آن است

دارند،

مي بخشد، ساماديھيچ تjشي نمي كنند تا درك كنند كه آميزش به آنان تجربه اي گذرا از

و كشش عظيم سكس در اين است، جاذبه ي اساسي . يك نگاه بسيار كوتاه به فراآگاھي

. ھمين تجربه است كه شما را صدا مي زند. سكس در ھمين است

نگي درك كنيد كه ھمين تجربه ي گذرا است كه به كشيدن شما بايد با ھشياري و مراقبه گو

به شما مي گويم كه راه ھاي آسان تري براي رسيدن به ھمين . و جذب شما ادامه مي دھد

ھمگي وسايل رسيدن يوگامراقبه، تمرين ھشياري درست، تمرينات __ تجربه وجود دارد

ت كه ھمين تجربه سبب جذب ولي درك اين نكته بسيار اساسي اس. به ھمين تجربه ھستند

.شماست

او از من . يكي از دوستان نوشته كه موضوع اين سخنراني ھاي من سبب خجالت است

خواسته تا موقعيت ناجور مادري را تصور كنم كه در ميان مخاطبين ھمراه با دخترش

او از من خواسته تا ضمن سخنراني، به مادري فكر كنم كه ھمراه با پسرش . نشسته است

Page 63: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٦٣ حق كپي وجدانا محفوظ

او گفته كه اين چيزھا را نبايد در . شسته و يا به پدري كه ھمراه دخترش نشسته استن

يك مادر عاقل، به موقع، . به او گفتم كه او بسيار ساده لوح است. حضور مردم بيان كرد

پيش از اينكه دخترش وارد دنياي سكس شود، تجربه ھاي جنسي خودش را براي دخترش

ه ادراك نابالغانه و نبود اطjعات، او را به راه ھاي انحرافي بازگو مي كند، قبل از اينك

يك پدر ارزشمند و ھوشمند تجربه ھايش را براي پسران و دخترانش بازگو . جنسي بكشاند

.مي كند تا آنان وارد راه ھاي اشتباه نشوند، تا كه منحرف نشوند

به ي عميقي در اين ولي اعجاب اوضاع در اين است كه نه پدران و نه مادران ھيچ تجر

آنان خودشان به وراي سطح سكس صعود نكرده اند و بنابراين مي ترسند . خصوص ندارند

كه اگر فرزندانشان چيزي در مورد سكس بشنوند، شايد در ھمان سطحي گير كنند كه

براي اينكه گرفتار شويد به چه : "از اين دوستان مي پرسم. خودشان در آن گرفتار ھستند

شما خودتان گرفتار گشته ايد و فرزندان شما نيز به خودي خودشان !" اده ايد؟كسي گوش د

. گرفتار خواھند شد

ولي اگر به كودكان درك صحيح داده شود، قابليت تفكر و ھشياري به آنان داده شود،

آيا امكان ندارد كه آنان خودشان را از ھدردادن انرژي شان نجات بدھند؟ آيا ممكن نيست

بتوانند انرژي خودشان را حفظ كنند و آن را دگرگون سازند؟كه آنان

دانشمندان مي گويند كه ذغال در طول ھزاران سال به . ھمگي ما بارھا ذغال ديده ايم

الماس . الماس تبديل مي شود و بين ذغال و الماس تفاوتي در ساختار شيميايي وجود ندارد

.يك تجلي دگرگون شده از يك قطعه ذغال است

يلم به شما بگويم كه سكس ذغال است و زندگي بدون عمل جنسي ھمان الماس است، ما

الماس ھيچگونه دشمني با ذغال ندارد، تنھا يك تبديل . وضعيت متحول شده ي ھمان ذغال

زندگي بدون عمل . اين ھمان سفر ذغال است به بعدي تازه. و تحول از ھمان ذغال است

. ت، يك دگرگوني و تحول جنسي استجنسي، چيزي در مخالفت با سكس نيس

.كسي كه با سكس مخالف باشد ھرگز ممكن نيست به زندگي بدون سكس دست بيابد

و اين سفر الزامي است، زيرا بايد .... اگر قرار باشد كسي وارد زندگي بدون سكس شود

ديد كه زندگي بدون سكس چيست؟ زندگي بدون سكس يعني دستيابي به آن تجربه كه در آن

اين يعني . رفتار و كردار انسان ھمچون خدا شود، زندگي انسان يك زندگي خدايي شود

و اين تجربه مي تواند از طريق دگرگون سازي انرژي ھاي . دستيابي به تجربه ي الوھيت

Page 64: اشو

اوشو

٦٤ حق كپي وجدانا محفوظ

در طول روزھاي آينده در مورد چگونگي متحول كردن . انسان توسط ادراك به دست آيد

. آن به تجربه ي فراآگاھي سخن خواھم گفت اين انرژي و سپس چگونگي تحول

مايلم در طول سه روز آينده با دقت زياد گوش بدھيد تا پس از آن ھيچگونه سوء تفاھمي

.در مورد من در شما باقي نماند

آن ھا را كتبا به من . و ھر پرسش صادقانه و واقعي كه به ذھنتان بيايد، لطفا بپرسيد

نيازي نيست كه ھيچ . توانم در موردشان مستقيما صحبت كنمبرسانيد تا در دو روز آخر ب

نيازي نيست كه از . دليلي نيست كه حقيقت زندگي را پنھان كنيم. پرسشي را پنھان كنيد

حقيقت، حقيقت است، چه چشمانمان را بر آن ببنديم يا . ھيچ واقعيتي رويگردان شويم

. بازنگه داريم

مذھبي مي خوانم كه شھامت رويارويي مستقيم با يك چيز را مي دانم، من فقط كسي را

آنان كه چنان ناتوان، ترسو و ضعيف ھستند كه قادر نيستند . حقايق زندگي را داشته باشد

.حتي با واقعيات زندگي رويارو شوند، نبايد ھرگز اميدوار باشند كه مذھبي شوند

وش دھيد زيرا چنان در سه روزي كه مي آيند، از شما دعوت مي كنم به اين موضوع گ

موضوعي است كه ھرگز از ھيچكدام از مردان بزرگ و فرزانگان شما انتظار نمي رود

. و شايد شما نيز به شنيدن چنين موضوعاتي عادت نداريد. در موردش سخن بگويند

ولي بارديگر مايلم از شما بخواھم تا با دقت بسيار در سه روز . شايد ذھنتان وحشت كند

اين امكان وجود دارد كه ادراك سكس شما را به پرستشگاه فراآگاھي . بدھيدآينده گوش

. باشد تا جھان ھستي اين آرزو را برآورده سازد. اين آرزوي من است. رھنمون شود

. از شما سپاسگزارم كه با چنين عشق و سكوتي به من گوش داديد

لطفا . دارد سر فرود مي آورم در پايان، در برابر الوھيتي كه در درون تمامي شما منزل

.اداي احترام مرا بپذيريد

Page 65: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٦٥ حق كپي وجدانا محفوظ

جلسه ي سوم

وقتي عشق با مراقبه ديدار مي كند .عزيزان من، مايلم سخنانم را با داستاني كوتاه آغاز كنم

وقتي جوان بود تصميم . قرن ھا پيش، در كشوري خاص ، يك نقاش بزرگ وجود داشت

صورت كسي كه : ش كند كه سرور الھي از آن بدرخشدگرفت يك چھره ي واقعا عالي نق

بنابراين مي خواست كسي را پيدا كند تا صورتش . چشمانش با آرامشي بي نھايت بدرخشد

.منتقل كننده ي چيزي از فراسو باشد، چيزي وراي اين زندگي و اين دنيا

ه دنبال ھنرمند ما عازم سفر شد و سراسر كشور را روستا به روستا، جنگل به جنگل ب

چنين شخصي گشت و عاقبت، پس از مدت ھاي مديد با چوپاني در كوھستان برخورد كرد

كه آن معصوميت و درخشش را در چشمانش داشت، با چھره اي كه نشاني از وطني

. آسماني در آن نقش بسته بود

.رديك نظر به صورت او كافي بود تا ھمه را متقاعد كند كه الوھيت در انسان ھا منزل دا

ميليون ھا نسخه از آن نقاشي به فروش . ھنرمند تصويري از صورت آن چوپان كشيد

مردم فقط با آويختن آن نقاشي به ديوار . رفت، حتي در سرزمين ھاي دوردست

پس از حدود بيست سال، وقتي كه آن . خانه ھايشان احساس نعمت و بركت مي كردند

. ظرش رسيدھنرمند سالخورده شده بود، فكر ديگري به ن

تجربه اش در زندگي به او نشان داده بود كه تمام انسان ھا موجوداتي الھي نيستند و

فكر كشيدن چھره اي كه نشانگر وجود اھريمن در انسان . اھريمن نيز در آنان وجود دارد

فكر كرد كه اين دو چھره مي توانند يكديگر را تكميل كنند و . باشد به نظرش رسيد

در روزگار پيري، بارديگر به دنبال يافتن مردي راھي . انسان كامل باشند نشان دھنده ي

. شد كه انسان نبود و يك اھريمن بود

اين شخص مي بايد سرشار از آتش . وارد قمارخانه ھا و ميكده ھا و تيمارستان ھا شد

او در پي خود . زشت و آزاردھنده: دوزخ باشد، صورتش بايد نشانگر كامل اھريمن باشد

او قبj تصويري از الوھيت را نقش بسته بود و حاr در پي كسي بود كه . تصوير گناه بود

پس از جست و جويي طوrني، عاقبت با يك محكوم در زندان برخورد . كالبد شيطان باشد

Page 66: اشو

اوشو

٦٦ حق كپي وجدانا محفوظ

. آن مرد مرتكب ھفت قتل شده بود و ظرف چند روز آينده قرار بود حلق آويز شود. كرد

صورتش زشت ترين صورتي . د مشھود بود، او تجسد نفرت بوددوزخ از چشمان آن مر

.ھنرمند شروع كرد به كشيدن تصوير چھره ي آن مرد. بود كه ممكن بود يافت شود

. وقتي نقاشي را تمام كرد، آن را در كنار آن نقاشي قبلي قرار داد تا تفاوت را ببيند

. د، ھردو عالي بودنداز نظر ھنر نقاشي، گفتن اينكه كدام بھتر بود دشوار بو

. آنگاه ناله اي شنيد. او ايستاد و به ھردو تابلو نگاه كرد

. ھنرمند تعجب كرده بود. برگشت و ديد كه آن زنداني مشغول گريستن است

"آيا اين تصاوير تو را ناراحت مي كنند؟" دوست من چرا گريه مي كني؟"پرسيد،

يزي را از تو پنھان كنم، ولي امروز ديگر در تمام اين مدت سعي داشتم چ"زنداني گفت،

ھردو نقاشي از . واضح است كه نمي داني آن تصوير اولي نيز خود من ھستم. نتوانستم

. من ھمان چوپاني ھستم كه تو بيست سال پيش در كوھستان ديدي. صورت من است

من از بھشت به دوزخ . من براي سقوط خودم در اين بيست ساله گريه مي كنم

."افتاده ام، از الوھيت به اھريمنفرو

شايد واقعي باشد و شايد ھم نباشد، . من نمي دانم كه اين داستان تا چه اندازه واقعي است

در ھر فرد ھم الوھيت وجود دارد و ھم . ولي زندگي ھر انسان دو روي متفاوت دارد

ود ھر فرد، در وج. اھريمن، در ھر انسان ھم امكان بھشت وجود دارد و ھم امكان دوزخ

ھم گل ھاي خير و زيبايي شكوفا مي شوند و ھم گنداب ھاي كثيف و زشت مي تواند ايجاد

. ھر فرد پيوسته بين اين دو افراط و تفريط در نوسان است. شود

فرد مي تواند به ھريك از اين دو انتھا دست بيابد، ولي زندگي بيشتر افراد به آن ساحل

.دوزخي منتھي مي شود

.ردمان خوش اقبال وجود دارند كه اجازه مي دھند الوھيت در آنان رشد يابداندكي م

آيا مي توانيم در رشددادن الوھيت در خود توفيق يابيم؟

آيا مي توانيم مانند آن نقاشي باشيم كه از نور الوھيت مي درخشيد؟ اين چگونه مي تواند

:روع كنمانجام شود؟ با خود اين پرسش، مايلم سخنان امروزم را ش

چگونه مي توان از زندگي انسان يك بھشت ساخت، يك رايحه ي مطبوع، يك زيبايي؟

چه تعداد از انسان ھا چيزي را كه باقي است مي شناسند؟ چند نفر از انسان ھا وارد معبد

الھي مي شوند؟ به نظر مي رسد كه آنچه در زندگي انسان ھا رخ مي دھد، دقيقا عكس اين

دكي در بھشت ھستيم، ولي تا زماني كه سالخورده شويم، در جھنم ما در كو. است

Page 67: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٦٧ حق كپي وجدانا محفوظ

دنياي كودكي . گويي كه از ھمان كودكي دچار يك سقوط پيوسته شده ايم. به سر مي بريم

سرشار از معصوميت و خلوص است، ولي به تدريج سفر در جاده اي را آغاز مي كنيم كه

ري، نه تنھا جسم ما پير مي شود، و در ھنگام پي. از نفاق و ريا ھموار شده است

. بلكه روحمان نيز فرتوت مي گردد

. نه تنھا بدن ناتوان و بي رمق مي شود، بلكه روح نيز به وضعيتي خراب سقوط مي كند

.ولي ما فقط اين را زندگي محسوب مي كنيم و از كنار آن مي گذريم

نگونه ديدگاه را مورد مذھب اي. مذھب مي خواھد در اين خصوص پرسشي را مطرح سازد

اگر سفر ما از بھشت به دوزخ باشد، چيزي بايد در جايي به خطا : ترديد قرار مي دھد

. اوضاع بايد دقيقا عكس اين باشد. رفته باشد

. از رنج به سرور، از تاريكي به نور، از فنا به بقا: اين بايد سفري پاداش دھنده باشد

تنھا اشتياق در وجود . در عمق وجودش ھمين است در واقع، تنھا شوق و تشنگي انسان

در انسان تنھا عطش و تنھا . انسان اين است كه چگونه از فاني بودن به جاودانگي برسد

.شوق وافر اين است كه چگونه از تاريكي به نور، از باطل به حق برسد

ن، انسان ولي در اين سفر اكتشافي براي حقيقت، در اين سفر اكتشافي براي الوھيت درو

فرد نياز . به ذخيره اي از انرژي نياز دارد، انسان بايد انرژي خويش را حفظ و ذخيره كند

تنھا در اين . دارد تا انرژي را گردآوري كند و بسازد تا بتواند منبعي غني از انرژي شود

.بھشت براي ناتوان ھا نيست. صورت است كه انسان به الوھيت رھنمون مي شود

براي كساني نيست كه انرژي شان را ھدر مي دھند و ضعيف و ناتوان حقيقت زندگي

كساني كه تمام انرژي ھاي زندگي را ھدر مي دھند و در درون ضعيف و . مي گردند

باrرفتن به چنان اوجي و دست زدن . نحيف مي شوند نمي توانند به اين سفردست بزنند

.به چنين عروجي نياز به انرژي عظيم دارد

انرژي بايد حفظ و نگه داري شود تا بتوانيم . ت از انرژي وجود، كليد ديانت استحفاظ

.منبعي جوشان از آن شويم

ما ناتوان و . ولي ما نسلي ضعيف و بيمار ھستيم كه تمام انرژي خود را از دست مي دھيم

ناتوان تر مي شويم، تا وقتي كه ھمه چيز از دست برود و فقط يك خالي بودن پوچ باقي

.فقط يك پوچي خالي. بماند

ما چگونه انرژي ازدست مي دھيم؟ بزرگترين راه خروجي و ھدر رفتن انرژي، عمل

و ھمانطور كه ديروز برايتان گفتم، دليلي وجود دارد كه چرا انسان آماده . جنسي است

Page 68: اشو

اوشو

٦٨ حق كپي وجدانا محفوظ

ولي . انرژي از دست بدھد؟ ھيچكسمي خواھد چه كسي . است تا انرژي ازدست بدھد

از يك ارضاء خاص وجود دارد، فرد آماده است كه براي دستيابي به آن چون لمحه اي

در لحظه ي انزال نوعي تجربه ي خاص وجود دارد و براي . لمحه، انرژي ازدست بدھد

.ھمين تجربه است كه فرد آماده است انرژي از دست بدھد

نيست تا از طريق اگر ھمين تجربه بتواند از راه ھاي ديگر به دست آيد، انسان ھرگز آماده

. سكس انرژي ازدست بدھد

آيا راه ديگري براي كسب ھمين تجربه وجود دارد؟ آيا راه ديگري براي تشخيص ھمين

تجربه وجود دارد؟ تجربه اي كه در آن اوج حيات را لمس كنيم، جايي كه لمحه اي از

رسيدن سرور و آرامش زندگي را مشاھده كنيم؟ آيا راه ديگري ھم ھست؟ آيا براي

به درون خود، راه ديگري ھم وجود دارد؟ آيا براي رسيدن به منبع آرامش و سرور درون

خودمان راھي ديگر ھم ھست؟

آنگاه انسان . اگر چنان راھي يافت شود، انقjبي را در زندگي فرد سبب خواھد شد

انقjبي. به سكس پشت خواھد كرد و به سمت الوھيت و فراآگاھي روي خواھد آورد

.گشوده خواھد شد a new door دروني صورت مي گيرد، دري تازه

اگر ما قادر نباشيم به بشريت دري تازه را نشان دھيم، مردم به حركت تكراري و

ولي مفاھيمي كه تاكنون در مورد سكس وجود . دايره وار ادامه داده و نابود خواھند شد

. كس بر روي نژاد انسان بگشايدداشته است، قادر نبوده ھيچ دري تازه را به جز س

.برعكس، مصيبتي در جھت مخالف رخ داده است

ولي آموزش ھايي كه در . طبيعت فقط يك در را به انسان ھا عطا كرده است، در سكس

طول اعصار به انسان ھا داده شده ھمان در را بسته است، بدون اينكه دري تازه را

. رون يك دايره مي چرخددر غياب چنين دري، انرژي فرد د. بگشايد

اگر دري تازه وجود نداشته باشد كه اين انرژي از آن عبور كند، اين انرژي جوشان و

.زنداني شده، شخص را ديوانه خواھد كرد

آنگاه اين انسان ديوانه نه تنھا مي كوشد تا در طبيعي سكس را با زور باز كند، بلكه ھمان

براي . ا را درھم بشكند و از آنجا جريان پيدا كندانرژي مي كوشد تا ديوارھا و پنجره ھ

ھمين است كه انرژي جنسي از مسيرھاي غيرطبيعي جاري

.اين يكي از بزرگترين بدبختي ھاي انسان است. اين فjكت رخ داده است. مي شود

.دري تازه بايد گشوده شود و در كھنه به خودي خود بسته خواھد شد

Page 69: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٦٩ حق كپي وجدانا محفوظ

برعليه تمام آموزش ھاي دشمنانه در مورد سكس و براي ھمين است كه من آشكارا

. سركوب ھاي جنسي كه تاكنون بشريت را رنج داده است برخاسته ام

به سبب ھمين آموزش ھا است كه جنسيت نه تنھا در انسان ھا افزايش يافته، بلكه ھمچنين

.منحرف نيز گشته است

ولي چاره چيست؟ آيا دري ديگري مي تواند گشوده شود؟

روز برايتان گفتم كه تجربه اي كه از لحظه ي انزال به دست مي آيد شامل دو عنصر دي

به دليل نبودن . زمان ازبين مي رود و نفس محو مي گردد. بي زماني و بي نفسي: است

را مشاھده __ وجود واقعي خودش __ نفس و توقف زمان، فرد لمحه اي از وجود خويش

ناپايدار است و آنگاه بار ديگر به ھمان شيار و روش ولي اين شكوھي گذرا و . مي كند

. قديم بازمي گرديم

و در اين روند مقدار عظيمي انرژي از دست داده ايم، جرياني بزرگ از انرژي

.بيوالكتريك را ھدر داده ايم

و آن . ذھن مشتاق آن لمحه است، ذھن شوق آن دارد كه بارديگر آن لمحه را داشته باشد

دگذر و ناپايدار است كه تا وقتي كه آن را به دست آورده ايم، ناپديد شده لمحه چنان زو

حتي از خودش خاطره اي آشكار باقي نمي گذارد كه شخص چه چيز را تجربه كرده . است

آنچه باقي مي ماند، يك اصرار است، يك وسواس، انتظاري جنون آميز براي تكرار . است

در اين تjش صرف مي كند، ولي فرد ھرگز و انسان تمام عمرش را. كردن آن تجربه

.قادر نيست بيش از يك لحظه آن لمحه را داشته باشد

.به دست مي آيد meditation اين لمحه ھمچنين از طريق مراقبه

سكس راھي است كه . سكس و مراقبه: براي رسيدن به معرفت فردي، دو راه وجود دارد

حيوانات آن را دارند، پرندگان آن : ت استسكس راه طبيع. توسط طبيعت تامين شده است

. را دارند، گياھان آن را دارند و انسان ھا آن را دارند

تازماني كه انسان ھا فقط از راھي كه طبيعت در اختيارشان نھاده استفاده كنند، واrتر از

حيطه ي . نمي توانند باشند، آن در بر روي حيوانات نيز گشوده است. حيوانات نيستند

. سان بودن روزي شروع مي شود كه دري به جز سكس را بگشاييمان

پيش از آن، . قبل از آن، ما انسان نيستيم، پيش از آن ما فقط در نام است كه انسان ھستيم

. مركز زندگي ما فقط با مركز حيات حيوانات، فقط با مركز زندگي طبيعت منطبق است

تي به وراي اين نرويم ھمچون حيوانات تا زماني كه به وراي اين عروج نكنيم، تا وق

Page 70: اشو

اوشو

٧٠ حق كپي وجدانا محفوظ

ما ھمچون انسان خود را با لباس مي پوشانيم، به زبان انساني سخن . زندگي مي كنيم

مي گوييم و تمام ظواھر بيروني انسان را حفظ مي كنيم، ولي در درون، در rيه ھاي

مين است كه براي ھ. عميق ذھن، بيش از يك حيوان نيستيم، نمي توانيم بيش از آن باشيم

.با داشتن كوچكترين موقعيت آن حيوان درون مان به بيرون مي جھد

در زمان جدايي پاكستان از ھند ديديم كه چگونه يك حيوان در پس پوشاك انساني در كمين

مي خوانند قادر گيتادانستيم مردمي كه در مسجدھا دعا مي كنند و يا در معابد . نشسته است

ھمان مردمي كه . ھمه كار مي توانند بكنند__ ار كنند و تجاوز كنند ھستند غارت كنند، كشت

ھميشه در حال دعا و نيايش در معابد و مساجد بودند، در خيابان ھا به تجاوز پرداخته

چه اتفاقي برايشان رخ داده بود؟. بودند

اگر ھمين حاr و در اينجا شورشي رخ بدھد، مدرم بي درنگ فرصتي مي يابند كه از

و آن حيوان، كه ھميشه در آنان آماده بوده، بيرون __ سان بودنشان مرخصي بگيرند ان

در جمعيت، در يك . حيوان درون انسان ھميشه مشتاق است كه آزادانه حكومت كند. مي آيد

اغتشاش عمومي، انسان فرصت مي يابد تا آن جامه ي عاريتي انسانيت را به دور افكند و

جمعيت، او شھامت مي يابد تا آن حيواني را كه به نوعي در. خودش را ازياد ببرد

. دست آموز كرده بود، آزاد كند

براي ھمين است كه ھيچ انساني نمي تواند به تنھايي اعمال شنيعي را انجام دھد كه

. مي تواند در جمع انجام مي دھد

نوان يك حيوان يك فرد تنھا، ترس از اين دارد كه ديده شود، با او مخالفت شود و به ع

. ناميده شود

ولي در وسط يك جمعيت بزرگ، فرد مي تواند ھويت خويش را گم كند، او ابدا نگران

او اينك بخشي از يك دسته و جمعيت است، اينك ديگر . نيست كه مركز توجه قرار بگيرد

اينك او كاري مي كند . او يك شخص با يك نام نيست، اينك او فقط يك جمعيت بزرگ است

.كه آن جمعيت بزرگ مي كند

ھمچون بخشي از جمعيت او فرصت . و فرد چه مي كند؟ به آتش مي كشد و تجاوز مي كند

و براي ھمين است كه ھر پنج تا ده سال . مي يابد تا حيوان پنھان درونش را آزاد بگذارد

اگر تحت عنوان مشكل . انسان مشتاق جنگ است و اميد دارد كه اغتشاشي صورت بگيرد

Gujarati-Marathi ماراتي-گجراتياگر نه، آرمان ! مسلمان باشد اشكالي ندارد-ندوھ

cause ھا تن به اغتشاش ندھند، آنوقت ماراتيو گجراتاگر اھالي ! نيز كفايت مي كند

Page 71: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٧١ حق كپي وجدانا محفوظ

براي رھاكردن . زبان نيز برايش خوب است - ھندي-زبان و غير -تضاد بين مردمان ھندي

!بھانه اي ھراو به يك بھانه نياز دارد، آن حيوان سيري ناپذير درونش،

. آن حيوان درون انسان اگر براي مدت ھاي زياد در قفس بماند، احساس خفگي مي كند

و تا زماني كه معرفت انسان به وراي دري كه طبيعت به او داده عروج نكند، اين حيوان

.درون او ازميان نخواھد رفت

عي، ولي حيواني دارد و آن راه خروجي، سكس انرژي حياتي ما فقط يك راه خروج طبي

. است

الزامي است كه پيش از بستن در سكس، دري جديد . بستن اين كانال مشكل آفرين است

.گشوده شود، تا انرژي بتواند در جھتي تازه جريان يابد

تاكنون انجام نگرفته است به اين دليل ساده كه سركوب كردن آسان تر . اين ممكن است

آسان تر اين است كه چيزي را بپوشاني و . مي آيد و متحول ساختن، دشواراست به نظر

. رويش بنشيني تا اينكه آن را متحول كني

. براي متحول ساختن به يك روش نياز است و كامل كردن آن روش الزامي است

.بنابراين ما راه آسان سركوب كردن سكس را برگزيده ايم

برعكس، فقط قوي تر ’ چيز با سركوب ازبين نمي رودولي فراموش كرده ايم كه ھيچ

ما ھمچنين فراموش كرده ايم كه سركوب كردن ھرچيز، سبب تشديد جاذبه ي آن . مي شود

. آنچه را كه سركوب كرده ايم وارد rيه ھاي عميق تر آگاھي ما مي شود. مي شود

ر روياھايمان مي توانيم در طول ساعات بيداري آن را سركوب كنيم، ولي در شب د

. خودش را نشان مي دھد

.در درون منتظر مي ماند و مشتاق است تا در كوچكترين فرصت بيرون بجھد

سركوب كردن انسان را از ھيچ چيز رھا نمي سازد، برعكس ريشه ھاي آن عميق تر وارد

. ناخودآگاه مي شود و شخص حتي عميق تر در دام مي افتد

سركوب سكس توسط آن به زنجير كشيده شده و بشريت در خود ھمان تjش براي

.در دامش افتاده است

براي ھمين است كه انسان ھا ھمچون حيوانات فصل يا دوران مخصوص جفتگيري

در ميان انواع . انسان ھا بيست و چھارساعته و در تمام سال دچار جنسيت ھستند. ندارند

چھارساعته و در تمام سال ميل حيوانات، حتي يك حيوان نيز يافت نمي شود كه بيست و

Page 72: اشو

اوشو

٧٢ حق كپي وجدانا محفوظ

حيوانات دوران مشخصي براي آن دارند، يك فصل مخصوص كه . جنسي داشته باشد

. پس از آن دوران يا آن فصل حيوان ديگر دوباره به آن فكر نمي كند. مي آيد و مي رود

آنچه را كه انسان ھا سعي كرده اند ! ولي نگاه كنيد كه چه بر سر انسان ھا آمده است

سركوب كنند، بيست و چھار ساعته و در تمام طول سال در زندگي شان منتشر و پخش

.شده است

آيا ھرگز در مورد اين واقعيت فكر كرده ايد كه ھيچ حيواني در تمام اوقات و تمام

موقعيت ھا شھواني نيست، ولي انسان ھا در تمام ساعات و تمام موقعيت ھا احساس

شھوت دارند؟

ان در درون انسان ھا متصاعد مي شود كه گويي سكس تنھا چيز و ھمه چيز ميل جنسي چن

. در زندگي است

اين چگونه به وقوع پيوسته است؟ اين مصيبت چگونه عارض بشر شده است؟

چرا فقط دامنگير انسان شده و نه ھيچ حيوان ديگري؟

ند و در عوض انسان ھا كوشيده اند تا سكس را سركوب كن: فقط يك دليل وجود دارد

.ھمچون يك زھر در سراسر شخصيت آنان منتشر گشته است

و ما براي اينكه سركوب كنيم مجبور بوده ايم كه چه كنيم؟ ما بايد آن را محكوم مي كرديم،

بايد نگرشي توھين آميز به آن مي پرورانديم، بايد آن را تحقير مي كرديم، بايد از آن

"دري به سوي دوزخ"را بايد آن . سوء استفاده مي كرديم

بايد مي گفتيم كه ھرآنچه كه در !" سكس گناه است" بايد اعjم مي كرديم كه . مي خوانديم

ما بايد تمام اين نام ھاي . سكس است نفرت انگيز است و بايد آن را خوار و حقير شمرد

.خفت بار را براي سكس اختراع مي كرديم تا بتوانيم سركوب كردن آن را توجيه كنيم

ولي ما كمترين آگاھي نداريم كه به سبب ھمين سرزنش ھا و محكوميت ھا، تمام

.زندگي مان سرشار از زھر شده است

او گفته كه مذاھب كوشيده اند تا . زماني جمله اي بسيار پرمعني گفته است Nietzche نيچه

.سكس را با مسموم كردنش به قتل برسانند ولي سكس كشته نشد، مسموم شده است

. بھتر بود كه كشته مي شد، ولي اينك چيزھا بدتر شده اند

ھمان سكس مسموم sexuality جنسيت گرايي. سكس زندگي مي كند، ولي مسموم است

سكس درحيوانات نيز وجود دارد، زيرا سكس انرژي حياتي است، ولي جنسيت . شده است

به چشمان حيوانات . ندارددر حيوانات چنين چيزي وجود . گرايي فقط در انسان وجود دارد

Page 73: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٧٣ حق كپي وجدانا محفوظ

ولي اگر . نگاه كنيد، چيزي از شھوت و جنسيت گرايي در آنجا به كمين ننشسته است

. به چشمان انسان ھا نگاه كنيد، شھوات و شھوت پرستي را در آن خواھيد يافت

. بنابراين حيوانات ھنوز ھم يك زيبايي دارند

دگان سكس، حد و مرزي وجود ولي براي زشتي و بدكاري جنون آميز سركوب كنن

.ندارد

ديروز به شما گفتم كه اگر دنيا بخواھد از جنسيت گرايي رھا شود، دخترھا و پسرھا بايد

پيش از اينكه انرژي جنسي در آنان به بلوغ برسد، پيش از . بيشتر به ھم نزديك شوند

به سادگي چھارده سالگي، بايد با بدن ھاي يكديگر آشنا شوند تا كه شھوت براي آن

.ازبين برود

برعكس، نھضتي جديد در آمريكا شروع شده كه توسط مردمان مذھبي آنجا ھدايت

! شايد از آن بي خبر باشيد، ولي اين يك نھضت بسيار عجيب است. مي شود

ھدف آن ھا اين است كه از بيرون بردن سگ ھا ، گربه ھا، اسب ھا و ساير حيوانات بدون

آنان مي خواھند كه پيش از اينكه حيوانات به خيابان بروند، لباس !پوشاك ممانعت كنند

! فكر پشت آن اين است كه كودكان با ديدن حيوانات برھنه ممكن است فاسد شوند! بپوشند

!چقدر مسخره است كه فكر كنيم كودكان با ديدن بدن برھنه ي حيوانات فاسد خواھند شد

ذھبيون چنين نھضتي را شكل داده اند تا از ولي درھرحال برخي از اخjق گرايان و م

ببينيد كه براي نجات انسان ھا . آوردن حيوانات بدون پوشاك به خيابان جلوگيري كنند

!چه كارھا مي كنند

آيا ھرگز دقت كرده ايد . ھمان كساني ھستند كه انسان ھا را نابود مي كنند" ناجيان"اين

گفت انگيز ھستند؟ حيوانات حتي در كه حيوانات در برھنگي شان چه زيبا و ش

شما بسيار به ندرت به برھنه بودن حيوانات . برھنه بودنشان نيز معصوم و ساده ھستند

فكر مي كنيد و تا نوعي برھنگي بيمارگونه در خودتان پنھان نباشد، ھرگز برھنگي آن ھا

بران ترس خود از ولي كساني كه مي ترسند و آنان كه بزدل ھستند براي ج. را نخواھيد ديد

. برھنگي ھمه كار مي كنند

.به سبب ھمين افكار است كه نسل بشر روز به روز بيشتر به قھقرا مي رود

آنچه واقعا مورد نياز است اين است كه مردم چنان ساده شوند كه بتوانند معصوم و

ي لباس كه برھنه و ب Mahaviraماھاويرامانند __ مسرور، برھنه ، بدون لباس بايستند

ولي من . مردم مي گويند كه او با كنارگذاشتن پوشاك، لباس پوشيدن را ترك كرد. برخاست

Page 74: اشو

اوشو

٧٤ حق كپي وجدانا محفوظ

__ من مي گويم كه معرفت او، آگاھيش چنان شفاف و چنان معصوم شد . منكر اين ھستم

. كه به سادگي برھنه ايستاد___ پاك ھمچون يك كودك

باشد، انسان مي تواند عيان و عريان وقتي كه ھيچ چيز براي پنھان كردن وجود نداشته

تا زماني كه چيزي براي مخفي كردن وجود داشته باشد، فرد خودش را . بايستد

ولي وقتي چيزي براي پنھان كردن نباشد، انسان حتي نيازي ندارد كه لباس . مي پوشاند

وم، آنچه در واقع مورد نياز است نوعي دنياست كه در آن ھر فرد چنان معص. برتن كند

در برھنه بودن چه گناھي . چنان پاك و بي گناه است كه قادر باشد پوشاك را كنار بگذارد

وجود دارد؟

ولي امروزه اوضاع چنان است كه مردم حتي با داشتن پوشاك نيز يك ذھنيت گناه آلوده

. دارند

و ھمچنين مردماني وجود داشته اند كه حتي در. با وجود انواع پوشاك، برھنه ھستند

. برھنگي يك وضعيت ذھني است. عريان بودنشان نيز برھنه نبوده اند

با ذھني معصوم و پاك، حتي برھنگي نيز معنايي واr دارد، اھميت و زيبايي خودش را

.دارد

ولي تاكنون ما با زھر تغذيه شده ايم و اين زھر به تدريج در تمام زندگي ما منتشر شده

.تا زاويه اي ديگراز يك زاويه ي وجودمان __ است

ھمچنين از ھمان ابتداي . ما از يك زن مي خواھيم كه به شوھرش ھمچون يك خدا بنگرد

فردا، وقتي كه . كودكي به او آموزش داده شده كه سكس يك گناه است، دري به دوزخ است

كسي كه او را به سمت __ او ازدواج كند، چگونه مي تواند به شوھرش احترام بگذارد؟

از يك سو به زن آموزش مي دھيد كه شوھرش يك ! سوي گناه مي كشاندسكس، به

خداست، ولي تجربه ي او نشان مي دھد كه اين موجود گناھكار او را به سوي جھنم

.مي كشاند

Bharatiya Vidya باراتيا ويدياوقتي در نخستين جلسه درسالن اجتماعات

Auditorium وز خواھري نزد من آمد و در مورد اين موضوع صحبت كردم، ھمان ر

سكس موضوعي محكوم . من از شما بسيار عصباني ھستم. من خيلي ناراحت ھستم"گفت،

چرا به اين تفصيل در اين مورد حرف زديد؟ من واقعا از . سكس گناه است. شده است

."سكس نفرت دارم

. تحاr، او زني شوھردار است كه دختران و پسراني ھم دارد و از سكس متنفر اس

Page 75: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٧٥ حق كپي وجدانا محفوظ

او چگونه قادر است شوھرش را كه او را به سكس دعوت مي كند دوست بدار؟

او چگونه مي تواند فرزندانش را كه از سكس به دنيا آمده اند دوست بدارد؟

. عشق او مسموم باقي خواھد ماند، اين زھر در عشق او ھميشه پنھان خواھد ماند

رش، بين او و فرزندانش ھميشه يك وبه سبب ھمين محكوم بودن سكس ، بين او و شوھ

. ديوار اساسي برپا خواھد بود

در نظر او اين فرزندان، ثمرات يك گناه ھستند و رابطه ي بين او و شوھرش يك رابطه ي

. گناه آلوده است

آيا فرد مي تواند با كسي كه رابطه اي گناه آلوده دارد دوستانه رفتار كند؟ آيا انسان

رھماھنگي زندگي كند؟مي تواند با گناه د

و نابودي . كساني كه سكس را تقبيح مي كنند زندگي زناشويي ھمه را نابود ساخته اند

مردي كه با ديوار . زندگي زناشويي، نتيجه اش اين نيست كه مردم به وراي سكس رفته اند

. نامريي گناه بين خودش و ھمسرش روبه رو است ھرگز نمي تواند از او راضي باشد

بايد كه چنين . در اطراف به دنبال زني ديگر مي گردد، نزد زنان روسپي مي رودآنگاه

.كند

اگر او در خانه رضايت كامل مي داشت، تمام زنان دنيا مي توانستند برايش ھمچون

. خواھران و مادران باشند

ھمچون __ ولي چون اين رضايت وجود ندارد، تمام زنان برايش ھمسران بالقوه ھستند

اين طبيعي است، بايد كه چنين باشد زيرا . كه مي توانند به شريك جنسي تبديل شوند كساني

درجايي كه او بايد سرشار از نعمت سرور و رضايت باشد، چيزي جز زھر، انزجار و

بنابراين در اطراف چرخ مي زند و در جست و جوي ارضاء . سخن از گناه نمي يابد

! و جو چه چيزھا كه ابداع نكرده اند و انسان ھا در اين جست. خويشتن است

اگر از تمام رفتارھايي كه در اين خصوص ابداع شده فھرستي تھيه شود حيرت خواھيد

.كرد

ولي آن عنصر اساسي كه ما به آن توجه نكرده ايم اين است كه آن سرچشمه طبيعي، آن

داشته باشد، و زماني كه احساس گناه وجود . منبع عشق، منبع سكس، زھرآگين شده است

وقتي بين زن و شوھر احساس اكراه و انزجار وجود داشته باشد، ھمين رويكرد گناه آلوده

.امكان ھرگونه رشد و تحول را براي ھميشه بر روي آنان خواھد بست

Page 76: اشو

اوشو

٧٦ حق كپي وجدانا محفوظ

وگرنه، تاجايي كه من درك مي كنم، اگر يك زن و شوھر سعي كنند سكس را به روشي

به يكديگر پر از ادراك عاشقانه باشند، با احساسي از ھماھنگ درك و تحسن كنند و نسبت

خوشي و شادماني و بدون سرزنش كردن سكس، آنگاه رابطه ي بين آنان حتما متحول شده

و پس از اين، اين امكان وجود دارد كه ھمان زن، ھمان ھمسر . و ارتقا خواھد يافت

!ھمچون يك مادر براي شوھرش به نظر بيايد

، ھمسرش نيز با او رفته Kasturba كاستوربا. رفت سيjنبه گاندي ،١٩٣٠حدود سال

با او را گانديبا او ھمراه است، زيرا خود گانديميزبان ھا فكر كردند كه مادر . بود

baصدا مي زد، به معني مادر .

به ھمراه مادرش از آنجا ديدار گانديدر مراسم معارفه و خوشامدگويي، ميزبان از اينكه

. د ابراز خوشوقتي كردمي كن

اشتباه از او بود، او مي بايد پيش ازاين اعضاي ھيات . بسيار عصبي شده بود گانديمنشي

اكنون به گاندي: ولي حاr بسيار دير شده بود. را به سازمان دھندگان معرفي مي كرد

ان منشي از اين نگر. ميكروفن نزديك شده بود و مي رفت تا سخنراني خودش را آغاز كند

ابدا از اين موضوع گاندياو نمي دانست كه . او را به اين سبب توبيخ كند گانديبود كه

خشمگين نبود، زيرا مردان زيادي وجود ندارند كه اين توفيق را داشته باشند كه

.ھمسرانشان را به مادرانشان تبديل كرده باشند

رفي كرد، اشتباھا حقيقتي اين تصادفي با شگون است كه دوستي كه مرا مع"گفت، گاندي

او زماني ھمسرم . واقعا مادر من شده است كاستوربادر طول چند سال اخير . را بيان كرد

."بود، ولي اينك مادر من است

اگر زن و شوھر قدري تjش كنند تا سكس را بايكديگر درك كنند، . اين ممكن است

و روزي . ه يكديگر ياري رسانندمي توانند در دگرگون ساختن سكس باھم دوست باشند و ب

كه زن و شوھر در متحول كردن سكس توفيق بيابند، احساسي از يك سپاسگزاري عظيم

پيش از اين، چيزي به جز يك خشم و . نه ھرگز قبل از آن. بين ايشان ايجاد خواھد شد

پيش از اين فقط يك نزاع ھميشگي وجود . دشمني ظريف و پنھاني بين آنان وجود ندارد

.دارد، نه يك دوستي با صفا

دوستي آنان روزي شروع مي شود كه در متحول ساختن انرژي ھاي جنسي شان براي ھم

. يك يار و يك وسيله باشند

Page 77: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٧٧ حق كپي وجدانا محفوظ

آن روز، مرد . اين وقتي است كه نسبت به يكديگر احساسي از سپاسگزاري پيدا مي كنند

. تا از شھوت رھا گردد سرشار از احترام نسبت به ھمسرش است، زيرا به او كمك كرده

آن روز، زن نسبت به شوھرش سرشار از سپاس است، زيرا او را از شھوانياتش آزاد

از آن روز به بعد آنان در يك رابطه ي دوستي واقعي زندگي و عاشقانه . ساخته است

اين نقطه ي آغاز سفر زندگي آنان است در جھتي كه . خواھند كرد، نه در رابطه اي جنسي

ولي چنين . اي زنش يك خدا مي شود و زن نيز براي شوھرش يك الھه مي گرددشوھر بر

.امكاني در نطفه مسموم گشته است

. براي ھمين است كه ديروز گفتم مشكل بتوانيد دشمني بزرگتر از من براي سكس پيدا كنيد

ولي دشمني من اين نيست كه سكس را محكوم يا تقبيح كنم، دشمني من چنين است كه به

من به اين . ھتي اشاره مي كنم كه سكس را متحول كنيد و چگونگي آن را بيان مي كنمج

من آرزو دارم كه . معنا دشمن سكس ھستم كه طرفدار دگرگون كردن ذغال به الماس ھستم

.سكس متحول شود

اين چگونه مي تواند انجام شود؟ روش چيست؟ به شما گفتم كه دري ديگر بايد باز شود،

.دري جديد

ھنوز زمانش نرسيده . وقتي كه نوزاد به دنيا مي آيد، سكس فورا سروكله اش پيدا نمي شود

بدن انرژي جمع مي كند، ياخته ھا قوت مي گيرند و زماني فراخواھد رسيد كه بدن . است

انرژي به آھستگي خودش را جمع و جور . كامj آماده است

و __ سال نخست بسته بوده است ١٤كه در مي كند، و آنگاه با فشار دري را باز مي كند

.براي كودك، اين شروع دنياي سكس است

وقتي كه اين در گشوده شد، گشودن دري جديد مشكل مي شود، زيرا طبيعت انرژي چنين

است كه ھرگاه گذرگاھي براي جريان يافتن در آن پيدا كند، برايش آسان تر است كه ھمان

مسيرش را جا انداخت درھمان مسير جاري گنگود وقتي كه ر. گذرگاه را نگه دارد

شايد ھر روز آب ھاي تازه به درونش . مي شود، ھر روز مسيري تازه را نمي جويد

به ھمين ترتيب، انرژي . سرازير شوند، ولي در ھمان مسير قبلي جريان خواھد داشت

.گرددحياتي انسان براي خودش مسيري را مي جويد و سپس در ھمان مسير جاري مي

اگر انسان بخواھد از جنسيت گرايي رھا شود، rزم است قبل از آنكه در سكس باز شود،

.آن در جديد، مراقبه است. دري جديد براي اين انرژي باز شود

Page 78: اشو

اوشو

٧٨ حق كپي وجدانا محفوظ

در سال ھاي ابتداي كودكي بايد درس ھا و آموزش ھاي اجباري براي مراقبه وجود داشته

. كس را مي آموزيم كه مطلقا احمقانه استدر عوض، ما به كودكان ضديت با س. باشد

چگونه در : كودك را نبايد در مخالفت با سكس آموزش داد، بايد به او چيزي مثبت داد

و كودكان سريع تر به مراقبه دست خواھند يافت زيرا آن دري . دسترس مراقبه قرار بگيرد

آن انرژي . نشده كه بر روي انرژي جنسي آنان باز مي شود، ھنوز بسته است و گشوده

بعدھا ھمين كودكان . امن و محافظت شده است، مي تواند ھر در جديدي را بكوبد و بگشايد

.رشد مي كنند و سپس برايشان بسيار دشوار خواھد بود به مراقبه دست بيابند

يك گياه تازه و جوان را مي توان به ھر جھتي خم كرد، در ھر جھتي مي توان آن را

اگر سعي كني آن را خم كني، . ي كه رشد كرد، سفت و سخت مي شودولي وقت. چرخاند

.مي تواند بشكند

تمام تjش ھا بايد براي آموزش آن به . آموختن مراقبه به مردم مسن، رويكردي اشتباه است

ولي انسان ھا، چنين كه ھستند، فقط در اواخر عمرشان به مراقبه عjقمند . كودكان باشد

ست كه در مورد مراقبه جويا مي شوند و اينكه انضباط روحاني فقط آنوقت ا. مي شوند

وقتي تمام انرژي ھاي ما مصرف شد، وقتي كه . چيست و چگونه به آرامش مي توان رسيد

تمام امكانات پيشرفت از ميان رفت، وقتي ھمه چيز در شيارھاي خودشان سفت و سخت

تي كه متحول شدن بسيار دشوار شدند، وقتي تمام نرمي و قابليت انعطاف ازبين رفت، وق

كسي كه يك پايش لب گور است مي پرسد ! است، مي خواھيم كه خودمان را دگرگون كنيم

اين مفھومي . اين عجيب است" آيا راھي ھست؟: "كه چگونه مي تواند به مراقبه دست بيابد

.جنون آميز است

ين سياره ھرگز روي صلح و تازماني كه مفھوم مراقبه را با نوزاد انسان مرتبط نسازيم، ا

مرتبط ساختن اين مفھوم با كساني كه در شامگاه زندگي شان . مراقبه به خودش نخواھد ديد

. زندگي مي كنند عملي عبث و بيھوده است

كوشش براي رسيدن به آرامش در انتھاي زندگي نياز به تjشي بسيار زياد و بي جھت

عمل مي آمد، انسان بسيار آسان تر به مقصود اگر اين كوشش در ابتداي زندگي به . دارد

.مي رسيد

__ بنابراين نخستين گام در متحول كردن سكس، معرفي مراقبه به كودكان خردسال است

كودكان، با . براي مشرف ساختنشان به آرامش، به بي ذھني، براي تشرف آنان به سكوت

اگر قدري به آنان جھت .استانداردھاي بزرگساrن، در ھر صورت ساكت و آرام ھستند

Page 79: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٧٩ حق كپي وجدانا محفوظ

داده شود و آزموش داده شود كه حتي قدري ساكت وآرام بمانند، تازماني كه به چھارده

آنوقت آن انرژي . سالگي و به سن بلوغ برسند دري جديد به روي آنان گشوده شده است

به اين ترتيب، آنان . كه بالغ شده است، از دري جاري مي شود كه پيشاپيش باز شده است

خيلي پيش از اينكه سكس را تجربه كنند، تجربه اي از آرامش، از سرور، از بي زماني و

. بي نفسي خواھند داشت

اين آشنابودن، انرژي آنان را از رفتن به كانال ھاي خطا باز مي دارد و آن را به مسيري

.درست ھدايت خواھد كرد

يم، انزجار از سكس را به آنان ما به جاي اينكه آرامش مراقبه را به كودكان آموزش دھ

به آنان مي گوييم كه اين !" سكس گناه است، سكس كثيف است: "مي گوييم. مي آموزيم

. نيرو چيزي زشت و بد است و ما را به دوزخ مي برد

برعكس، كودكان . ولي دادن اين نام ھا ھيچ چيز را در وضعيت واقعي تغيير نمي دھد

بيشتر در مورد اين چيز دوزخي بدانند، مي خواھند اين مي خواھند : كنجكاوتر مي شوند

اھريمن را بيشتر بشناسند و ميل دارند اين چيز كثيف را كه والدين و آموزگارانشان اينھمه

و ظرف مدتي كوتاه، كودكان درمي يابند كه خود . از آن وحشت دارند بھتر بشناسند

و روزي كه ! ز آن منع مي كرده اندوالدينشان به ھمان چيزي مشغول ھستند كه آنان را ا

.اين را كشف كنند، تمام احترام و اعتمادشان از والدين سلب خواھد شد

برخjف آنچه كه عموما مي گويند، تعليم وتربيت جديد مسئول سلب احترام از والدين

كودكان به زودي درمي يابند كه والدينشان كامj . نيست، خود والدين تقصيركار ھستند

! گير ھمان چيزي ھستند كه مي گويند كثيف استدر

و اينكه زندگي روزانه ي آنان با زندگي شبانه شان تفاوت دارد و بين گفتار و كردارشان

آنان به ھرآنچه كه در . كودكان نظاره گرھايي بسيار دقيق ھستند. ھمخواني وجود ندارد

و مادرشان " كثيف"كه پدرشان آنان مي بينند كه آنچه را. خانه روي مي دھند توجه دارند

. مي خواند، در خانه رواج دارد" بد"آن را

آنان به زودي از اين نكته ھشيار مي شوند و تمامي احترام و اعتبار والدين برايشان ازبين

آنان به آنچه كه موعظه . مي رود، زيرا در نظر آنان والدينشان منافق و رياكار ھستند

.مي كنند عمل نمي كنند

: و به ياد بسپاريد

Page 80: اشو

اوشو

٨٠ حق كپي وجدانا محفوظ

كودكاني كه ايمانشان را به والدينشان از دست بدھند، ھرگز قادر نخواھند بود به خداوند

.ايمان داشته باشند

كودكان نخستين لمحه از الوھيت را در والدينشان مي بينند، و اگر اين ايمان شكسته شود،

دكان، نخستين احساس الوھيت كو. آنان در بزرگي، به يقين انسان ھايي بي خدا مي شوند

احساس ايمان . والدين به آنان از ھمه نزديك تر ھستند. را در پاكي والدينشان حس مي كنند

اگر ايمان كودك درھم بشكند، . و حرمت از طريق والدين در كودكان برمي خيزد

. بازگردان كودك به نزديكي با خداوند بسيار دشوار خواھد بود

.پدر و مادر ثابت كرده اند كه رياكار ھستند__ ه آنان خيانت كرده اند نخستين خدايانشان ب

امروزه، نسل جوان وجود خداوند يا روح را انكار مي كنند و مفھوم رھايي غايي را

نه به اين سبب كه خودشان . به تمسخر مي گيرند و مذھب را فريب و حيله مي دانند

شان رسيده اند، بلكه به اين سبب كه جست و جو كرده و به نتيجه گيري شخصي خود

. والدينشان را منافق و فريبكار يافته اند

.و تمام اين فريب بر اساس سكس قرار دارد و حول محور جنسيت مي گردد

درعوض، الزامي است كه به آنان آموخته شود كه . به كودكان ياد ندھيد كه سكس گناه است

ا از سكس زاده شده ايم و اينكه سكس خود سكس بخشي جدانشدني از زندگي است، كه م

اين به آنان كمك مي كند كه رفتار پدرومادرشان را به درستي درك كنند و . زندگي ما است

وقتي بزرگ شدند و زندگي را خودشان تجربه كردند، از صداقت و صفاي والدينشان

ي عظيم تر در شكل دادن زندگي مذھبي آنان، ھيچ عنصر. سرشار از احترام خواھند شد

ولي امروزه تمام كودكان مي دانند كه . از كشف صداقت و درستي والديشنان نيست

.سبب اصلي تضاد بين فرزندان و والدين ھمين است. والدينشان منافق و فريبكار ھستند

.سركوب كردن سكس بين زن و شوھر و بين فرزندان و والدين شكافي ايجاد كرده است

آنچه مورد نياز است . ت با سكس و محكوم كردن و تقبيح آن نداريمما نيازي به مخالف. نه

. آموزش جنسي به كودكان است

به محض اينكه آنان به قدر كافي بالغ شدند كه سوال كنند، بايد ھرآنچه را كه به نظر

اساسي مي آيد، ھرآنچه را كه مي توانند درك كنند بايد به آنان گفت تا بيش از اندازه در

س كنجكاو نشوند و تا نقطه ي جنون جذب آن نشوند كه سعي كنند از منابع مورد سك

. عوضي آن را فرابگيرند

Page 81: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٨١ حق كپي وجدانا محفوظ

وگرنه، ھمانطور كه امروزه اوضاع چنين است، كودكان آنچه را كه بخواھند پيدا مي كنند،

ولي آن را از مردمي عوضي و از مسير ھاي اشتباه فرامي گيرند و ھمين كار سبب

.ي باقي عمرشان درد بكشند و شكنجه شوندمي شود كه برا

و در تمام اين مدت ديواري از سكوت و پنھان كاري بين فرزندان و والدين وجود دارد،

!گويي كه نه والدين و نه فرزندان ھيچ چيز از سكس نمي دانند

.بايد به كودكان آموزش جنسي صحيح داده شود

چگونه آرام، باصفا و ساكت بمانند __ آموخت دومين نكته اينكه بايد به كودكان مراقبه را

اگر در خانه ھا تسھيjتي فراھم شوند كه . برسند no-mindو چگونه به وضعيت بي ذھني

آنان بتوانند ھر روز دست كم يك ساعت وارد سكوت شوند، كودكان بسيار بسيار

زماني ممكن خواھد و البته اين فقط . به سرعت مي توانند ياد بگيرند كه به اين حالت برسند

يك ساعت نشستن در سكوت مي بايد . بود كه شما، والدين، نيز ھمراه آنان به مراقبه بنشينيد

. در ھر خانه اجباري باشد

اگر به سبب ضرورت، در خانه اي يك وعده غذا از دست برود، اين را مي توان تحمل

اگر در مكاني كه . اندكرد، ولي ھيچ خانه اي نبايد بدون يك ساعت مراقبه در روز بم

" خانه"خانواده در آن سكونت دارد، يك ساعت سكوت اجرا نشود، خواندن آن به عنوان

.اين خانه اي كاذب است. اشتباه است

روزي يك ساعت مراقبه كردن، تا زماني كه فرد به چھارده سالگي برسد، در مراقبه را

زماني و بي نفسي را تجربه بر او خواھد گشود، دري به آن وضعيت كه در آن، بي

داشتن چنين لمحه اي قبل از . مي كند، جايي كه لمحه اي از روح را مشاھده مي كند

: اين لمحه، پاياني است بر زياده روي و افراط در سكس. تجربه ي سكس اھميت دارد

. من اين را نخستين گام مي خوانم. اينك انرژي مسيري تازه يافته است

بدون عمل جنسي، در رفتن به وراي سكس، در روند دگرگوني انرژي در تمرين زندگي

.جنسي، مراقبه نخستين قدم است

تاكنون چنين . بايد عشق را از وقت نوزادي به كودكان آموزش داد. گام دوم عشق است

ولي اين ترسي بي اساس . پنداشته شده كه آموزش عشق منجر به دنياي سكس مي شود

اند انسان را به عشق رھنمون شود، ولي آموزش عشق ھرگز آموزش سكس مي تو. است

ھرچه عشق بيشتري در . حقيقت درست عكس اين است. او را به جنسيت گرايي نمي كشاند

. درون فرد رشد كند، انرژي جنسي بيشتري به عشق تبديل مي شود و تقسيم مي شود

Page 82: اشو

اوشو

٨٢ حق كپي وجدانا محفوظ

ت جنسي بيشتري ، ذھني the less love-filled فرد ھرچه از عشق خالي تر باشد

. the more sex-mindedدارد

فرد ھرچه بيشتر از عشق تھي باشد، نفرت بيشتري دارد، فرد ھرچه از عشق خالي تر

و انسان ھرچه بيشتر از عشق . باشد، زندگي اش بيشتر سرشار از كينه ورزي خواھد بود

. داشت خالي باشد، حسادت، رقابت، نگراني، و بدبختي بيشتري در زندگي خواھد

فرد ھرچه با تشويش، حسادت، نفرت و رنجش بيشتري احاطه شده باشد، انرژي بيشتري

.در درونش راكد مي ماند و آنگاه تنھا راه براي تخليه ي آن، سكس است

سازنده است و براي . عشق يك جريان است. عشق براي انرژي ھاي ما يك خروجي است

و آن رضايت بسيار عميق تر و بسيار .ھمين است كه جاري است و رضايت مي آورد

كسي كه چنين رضايتي را . باارزش تر از رضايتي است كه توسط سكس به دست مي آيد

شناخته باشد، ھرگز به دنبال جايگزيني نمي گردد، درست مانند كسي كه جواھر دارد،

.ھرگز در پي سنگريزه ھا نيست

در نفرت، انسان جدا . ضي باشدولي كسي كه پر از نفرت باشد، ھرگز نمي تواند را

رضايت توسط خلق : نابودكردن ھرگز رضايت نمي آورد. مي كند، چيزھا را نابود مي كند

كسي كه حسود است مبارزه مي كند، . كردن به دست مي آيد

رضايت با دادن، سھيم شدن به دست مي آيد، . ولي مبارزه ھرگز رضايت نمي آورد

. نه با ربودن و چنگ زدن

ولي ربودن ھرگز آن رضايتي . ي كه در نزاع و ستيز است، چنگ مي زند و مي ربايدكس

انسان جاه طلب از يك مقام به مقامي ديگر . را نمي آورد كه دادن و سھيم شدن مي آورد

.مي جھد، ولي ھرگز قادر نيست آرامش به دست آورد

ز يك زيارت عشق آرامش به كساني وارد مي شود كه در سفر عشق ھستند، كساني كه ا

. به زيارتي ديگر مي روند، نه به آنان كه در سفر قدرت و مقام ھستند

فرد ھرچه بيشتر سرشار از عشق باشد، در ھر سلول از وجودش، رضايت، آرامش و

نوعي شادابي و طراوت، كه نشانگر آن . احساس شادي و تكميل بودن بيشتري جريان دارد

. رفته استرضايت و سرور است او را دربرگ

سكس حركت dimensionچنين شخصي كه چنين به رضايت رسيده است در بعد

او فقط به اين سبب در . و شخص براي حركت نكردن در آن بعد نبايد تjشي كند. نمي كند

Page 83: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٨٣ حق كپي وجدانا محفوظ

آن بعد نمي رود كه آن رضايتي كه فرد عادت داشت براي چند لحظه توسط سكس به دست

.چھار ساعته در دسترس است آورد، اينك توسط عشق، بيست و

ما عشق . بنابراين جھت بعدي اين است كه وجود ما بيشتر در بعد عشق حركت كند

و براي تشرف به عشق، لزومي . مي ورزيم، عشق مي دھيم و در عشق زندگي مي كنيم

. ندارد كه فقط عاشق انسان ھا باشيم

اين تشرفي است . شده باشد تشرف به عشق تشرفي است به اينكه تمامي وجودانسان عشق

فرد مي تواند يك قطعه سنگ را چنان از زمين بردارد كه يك . به عاشقانه زندگي كردن

فرد ھمچنان مي تواند دست كسي را طوري در دست نگه دارد كه . دوست را برمي دارد

شايد كسي قادر باشد با اشياء مادي با مراقبتي . گويي دست يك دشمن را نگه داشته است

عاشقانه رفتار كند، درصورتي كه ديگري با انسان ھاي ديگر طوري رفتار مي كند كه

انساني كه سرشار از نفرت است، با انسان ھاي . نبايد چنين حتي با اشياء مادي رفتار شود

ديگر ھمچون اشياء بي جان رفتار مي كند، كسي كه پر از عشق است حتي به اشياء

.خشدبي جان نيز شخصيت زنده مي ب

او مي بايد به دليلي خشمگين بوده . يك مسافر آلماني براي ديدن عارفي مشھور آمده بود

او با عصبانيت بندھاي كفشش را باز كرد، كفش ھا را به گوشه اي پرت كرد و . باشد

.با ضربه اي محكم در را باز كرد

ترين دشمنش در ھنگام خشم، انسان كفش ھايش را طوري از پا در مي آورد كه گويي بد

او ھمچنين در را طوري باز مي كند كه گويي يك دشمني عظيم بين او و در وجود ! ھستند

.مرد محكم در را بازكرد، وارد شد، و به آن عارف اداي احترام كرد! دارد

نخست برو و از در و از . نه، من ھنوز نمي توانم به سjم تو پاسخ بدھم"عارف گفت،

!"كفش ھايت معذرت بخواه

شما را چه مي شود؟ از در معذرت بخواھم؟ و از يك جفت كفش؟ آيا آن ھا "مرد پرسيد،

"زنده ھستند؟

وقتي خشمت را سر آن چيزھاي بي جان خالي مي كردي اين را توجه : "عارف پاسخ داد

تو كفش ھا را طوري پرتاب كردي كه موجوداتي زنده ھستند و براي چيزي . نكردي

چون با . با چنان خشونتي باز كردي كه به نظر دشمنت مي آمدو در را . مقصر ھستند

خالي كردن خشمت بر سر آن ھا، شخصيتشان را تاييد كردي، بايد ھمين حاr نخست

Page 84: اشو

اوشو

٨٤ حق كپي وجدانا محفوظ

فقط در آن صورت با تو حرف خواھم زد، وگرنه . بروي و از آن ھا معذرت بخواھي

."امكان ندارد

مده تا اين عارف را مjقات كند و اينك مسافر فكر كرد كه چگونه اينھمه راه از آلمان آ

درحالتي بسيار . چنين موضوع بي اھميتي مي تواند امكان مjقات را از او بگيرد

دوستان، "بي رمق، نزد كفش ھايش رفت و دست ھايش را روي ھم گذاشت و گفت،

!"بدرفتاري مرا ببخشيد

."بازكردن تو با خشم كاري اشتباه بود. متاسفم"به در گفت،

مسافر آلماني در خاطراتش مي نويسد كه نخست به نظرش بسيار مسخره رسيد، ولي وقتي

آرامشي بسيار به او دست داده بود : معذرت خواھي اش به پايان رسيد، شگفت زده شده بود

حتي به تخيلش ھم راه نمي يافت كه توسط معذرت . و احساس سبكي و صفاي زياد مي كرد

.ك در، چنان صفا و آرامشي بتواند به كسي دست بدھدخواھي از يك جفت كفش و ي

وقتي معذرت خواھي اش به پايان رسيد، رفت و كنار آن عارف نشست كه مي خنديد و

. حاr خوب است"گفت،

حاr قدري عشق نشان دادي، حاr مي تواني ارتباط بزني، . حاr مي توانيم گفت و گو كنيم

."اكنون سبك و شاد و مسرور ھستيحاr حتي مي تواني درك كني، زيرا

.مسئله اين نيست كه فقط با انسان ھا عاشقانه رفتار كنيم، مسئله عشق ورزيدن است

اگر مادري از فرزندش . گفتن اينكه انسان بايد مادرش را دوست بدارد يك سوء تعبير است

ن يك آموزش بخواھد كه فقط به اين دليل كه مادرش است بايد او را دوست داشته باشد، اي

. باشد، عشقي دروغين است" بنابراين"و " بايد"و " دليل"عشقي كه براساس . غلط است

. كسي كه فقط براي اينكه پدر است مي خواھد كه دوستش بدارند، آموزشي غلط مي دھد

عشق بدون دليل است، عشق ھرگز با دليل روي . اين يعني دليل آوردن براي عشق

. نمي دھد

من مدت ھاست كه تو را بار آورده ام و بزرگ كرده ام، "فرزندش بگويد، اگر مادر به

. براي عشق دليل مي تراشد، اين پايان عشق است" بنابراين مرا دوست داشته باش،

.شايد كودك با زور و ناخواسته تظاھر به عشق كند، زيرا كه او مادرش است

بلكه فقط به اين معني است كه آموزش عشق اين نيست كه براي عاشق شدن دليل بتراشيم،

.محيط و فرصتي فراھم كنيم كه در آن، كودك بتواند دوست بدارد و عشق بورزد

Page 85: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٨٥ حق كپي وجدانا محفوظ

عشق را " مرا دوست داشته باش چون مادرت ھستم،"مادري كه به فرزندش بگويد،

براي زندگي، آينده و خوشبختي تو اھميت " بايد بگويد، . به فرزندش آموزش نمي دھد

چه يك __ و به ھركس و ھرآنچه كه با آن برخورد مي كني عاشقانه رفتار كني دارد كه ت

. قطعه سنگ باشد، يك گل باشد، يا يك انسان يا يك حيوان، ھرچه كه باشد

. مسئله، دادن عشق به يك حيوان، به يك گل يا به مادر يا به كسي ديگر نيست

. مسئله، عاشق بودن وجود تو است

. به اين دارد كه چگونه عاشقانه رفتار كنيآينده ي تو بستگي

امكان سرور و خوشبختي در زندگي تو بستگي به اين دارد كه چقدر سرشار از عشق

."باشي

مردم براي اينكه عشق بورزند نياز به آموزش دارند، آنوقت است كه مي توانند از جنسيت

دھيم، ھيچ احساسي ولي ما مردم را در عشق ورزيدن آموزش نمي . زدگي خjص شوند

.از عشق خلق نمي كنيم

.درعوض، ھرچه كه به نام عشق درموردش حرف مي زنيم و انتقال مي دھيم، كاذب است

آيا فكر مي كنيد كه كسي مي تواند عاشق يك نفر باشد و ھمچنين از ديگري نفرت داشته

چ وجه ربطي انسان عاشق، يك انسان عاشق است، اين به ھي. باشد؟ نه، اين ناممكن است

. به يك فرد خاص ندارد

. چنين كسي حتي اگر تنھا ھم بنشيند بازھم شخصي عاشق است

.عاشق بودن، طبيعت چنين فردي است، ربطي به رابطه ي شما و آن شخص ندارد

يك شخص خشمگين حتي اگر تنھا ھم باشد بازھم خشمگين است، انساني كه نفرت دارد،

با ديدن چنين شخصي نيز مي توانيد احساس كنيد كه . ت استحتي در تنھايي ھم پر از نفر

او خشمگين است، باوجودي كه خشم خودش را در آنزمان به شخص خاصي نشان

. نمي دھد

اگر شخصي عاشق را ببينيد كه در تنھايي نشسته، مي توانيد احساس كنيد كه چگونه لبالب

.از عشق است

عطر خود را منتشر مي كنند، چه كسي در آنجا گل ھايي كه در انزواي جنگل مي رويند

. باشد كه از آن قدرداني كند و چه نباشد، چه كسي از كنارشان بگذر و چه نگذرد

. معطر بودن طبيعت گل است

!در اين توھم نباشيد كه گل فقط به خاطر شما عطرافشاني مي كند

Page 86: اشو

اوشو

٨٦ حق كپي وجدانا محفوظ

نبايد متكي به بايد وضعيت بودش ما باشد،. عاشق بودن بايد خود شخصيت ما شود

. باشد" به كي؟"

ولي تمام عشاق مي خواھند كه معشوقشان فقط آنان را دوست بدارد، و عاشق ھيچكس

ولي آنان نمي دانند كه كسي كه نتواند ھمه را دوست بدارد، نمي تواند . ديگر نباشد

. ھيچ كس را دوست بدارد

با ھيچكس ديگر عاشقانه رفتار زن مي گويد كه شوھرش فقط بايد عاشق او باشد و نبايد

ولي او درك نمي كند كه چنين . كند، جريان عشق شوھرفقط بايد به سمت او جاري باشد

. عشقي دروغين است و مسبب اين نيز خود اوست

شوھري كه ھميشه پر از عشق براي ھمه نباشد چگونه مي تواند عاشق ھمسرش باشد؟

. عشق ورزيدن طبيعت او استعاشق بودن يعني اينكه در طول شبانروز،

. انسان نمي تواند براي يك نفر سرشار از عشق باشد و براي ديگران تھي از عشق باشد

پدر از فرزندش مي خواھد . ولي تاكنون نوع بشر قادر نبوده است اين حقيقت ساده را ببيند

. كه او را دوست بدارد

!" دمتكار استنيازي نيست، او فقط يك خ"ولي مستخدم پير خانه چه؟

ولي ھمين مستخدم پير كه پسرش مجاز نيست او را دوست داشته باشد نيز پدر كسي ديگر

و اين پدر درك نمي كند كه فردا، شايد ھم ھمين امروز، وقتي خودش پير شد، از . است

. فرزندش شاكي خواھد بود كه رفتاري عاشقانه با او ندارد

كه با ھمه رفتاري عاشقانه داشته باشد، مي توانست اگر به آن فرزند آموزش داده مي شد

عشق به طبيعت دروني مربوط است، نه به نوع . به انساني كه عشق مي ورزد، رشد كند

عشق بخشي دروني از . عشق ربطي به ارتباط ندارد، عشق حالتي از بودش است. رابطه

. شخصيت انسان است

. عاشق ھريك و ھمه بودن__ عاشق بودن ما بايد آموزشي از نوع ديگر ببينيم، آموزش

اگر كودك حتي يك كتاب را ناعاشقانه زمين بگذارد، توجه او بايد به اين واقعيت جلب

كسي خواھد ديد و . از شخصيت تو بعيد است كه اين كتاب را چنين برزمين بگذاري: "شود

. خواھيد شنيد و متوجه مي شود كه با كتاب بدرفتاري كرده اي

."انگر نقصي در شخصيت تو استاين نش

يك شب، حدود . به ياد داستان عارفي افتادم كه در كلبه اي كوچك زندگي مي كرد

. ناگھان در خانه زده شد. نيمه شب، سخت باران مي باريد و او و ھمسرش خوابيده بودند

Page 87: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٨٧ حق كپي وجدانا محفوظ

كسي بيرون است، يك مسافر، يك "عارف به ھمسرش گفت، . كسي جوياي سرپناه بود

."لطفا در را باز كن. اشناسدوست ن

شما حتي با كساني كه آشنا ھستيد دوستي ." يك دوست ناشناس"توجه كرديد؟ مي گويد

يك دوست ناشناس بيرون منتظر است، : "اين رفتار عاشقانه ي او را نشان مي دھد. نداريد

."لطفا در را باز كن

چگونه يك نفر ديگر ھم .حتي براي دوتاي ما ھم جا نيست. جا نداريم"ھمسرش گفت،

"وارد شود؟

عزيز من، اينجا قصر مردي ثروتمند نيست كه بتواند جا كم بياورد، "عارف پاسخ داد،

اگر يك __ كاخ مرد غني است كه ھميشه جا كم دارد . كلبه ي حقير مردي فقير است

."نه، اينجا كلبه ي مردي فقير است! ميھمان ديگر وارد شود، فضا كم مي آورد

چه ربطي به موضوع فقير و غني دارد؟ واقعيت ساده اين است كه اين كلبه " پرسيد، زن

!"خيلي كوچك است

اگر در قلبت جاي كافي وجود داشته باشد، احساس مي كني كه حتي يك "عارف پاسخ داد،

كلبه نيز يك كاخ است، ولي اگر قلبت باريك باشد، حتي يك كاخ نيز براي دريافت يك

چگونه مي توانيم كسي را كه به در ما . لطفا در را باز كن. نظر كوچك مي آيدميھمان به

شايد سه نفري نتوانيم دراز بكشيم، . پناه آورده از خود برانيم؟ تا حاr ما دراز كشيده بوديم

."اگر ھمه بنشينيم، براي يكي ديگر ھم جا ھست. ولي دست كم سه نفري مي توانيم بنشينيم

باھم نشستند و . مرد كه سرتا پا خيس بود وارد شد. در را باز كندھمسرش وادار شد

. مشغول صحبت شدند

به نظر مي رسد ديگري ھم "عارف گفت، . پس از مدتي دو نفر ديگر رسيدند و در زدند

در "مرد گفت، . و از ميھمان كه نزديك در نشسته بود خواست تا در را باز كند" وارد شده

."را باز كنم؟ جا نيست

اين مرد، كه خودش لحظاتي پيش در آن كلبه پناه گرفته بود، از ياد برد كه عشق آن عارف

به او نبود كه مكاني به او داد، بلكه اين وجود عارف بود كه پر از عشق بود و عاشقانه

.و عشق بايد به تازه واردين ھم پناه مي داد. و اينك مردمي ديگر آمده بودند. بود

آيا نمي بينيد كه ما نشسته ھم در اينجا . ه، نيازي نيست كه در را باز كنمن"ولي مرد گفت،

"مشكل داريم؟

Page 88: اشو

اوشو

٨٨ حق كپي وجدانا محفوظ

مرد عزيز من، آيا براي تو جا آماده نكردم؟ تو به اين سبب وارد "عارف خنديد و گفت،

. شدي كه عشق اينجا بود

ما دور حاr. در را باز كن، لطفا . ھنوز ھم اينجاست، عشق با آمدن تو تمام نشده است

. اينطوري جاي كافي خواھد بود. از ھم نشسته ايم، پس فقط قدري مھربان تر مي نشينيم

به عjوه، شبي سرد است و چنين نزديك نشستن با ھمديگر، خودش گرما و لذت

."مي بخشد

.ھمگي با ھم نشستند و با ھم آشنا شدند. در باز شد و دو تازه وارد به درون آمدند

خر خيس آب بود و جوياي سرپناھي . رد شد و با سرش به در فشار آوردسپس، خري وا

عارف از آن دو نفر كه نزديك در بودند خواست تا در را باز كنند و گفت، .براي شب بود

."يك دوست ناشناس ديگر وارد شده است"

غ فقط يك اr. اين يك دوست يا چيزي شبيه يك دوست نيست"مردان با ديدن بيرون گفتند،

."نيازي نيست كه در را باز كنيم. است

شايد نمي دانيد كه بر در خانه ي مردمان غني، با انسان ھا ھمچون حيوان "عارف گفت،

ولي اينجا كلبه ي مردي فقير است و ما عادت داريم حتي با حيوان ھا نيز . رفتار مي شود

."لطفا در را باز كنيد. مانند انسان رفتار كنيم

"ولي جا و فضا؟"ا ناله كردند، دو مرد يكصد

براي اين جاي . به جاي نشستن، مي توانيم ھمگي بايستيم. جا زياد است"عارف گفت،

اگر rزم شد، من ھميشه آماده ام تا بيرون بروم و جاي كافي . ناراحت نباشيد. كافي ھست

."درست كنم

اشقانه است، قلبي آنچه مورد نياز است خلق نگرشي ع! عشق مي تواند تا اينجا برود

وقتي قلب عاشق در درون باشد، خودش را ھمچون ھاله اي از رضايت، ھاله اي . عاشق

.از رضايت شعف آور متجلي مي سازد

آيا ھرگز دقت كرده ايد كه ھرگاه پس از اينكه قدري به كسي عشق نشان داده ايد، موجي

ص داده ايد كه با صفاترين عظيم از آرامش تمام وجودتان فرا مي گيرد؟ آيا ھرگز تشخي

لحظات رضايت آن ھايي بوده اند كه درآن لحظات، عشق بي قيد وشرط داشته ايد؟

وقتي براي عشق تان شرط وجود نداشته، وقتي فقط عاشقانه به بيگانه اي در خيابان لبخند

زده ايد؟ آيا نسيمي از آرامش و رضايت در پي نداشت؟ آيا ھيچ تجربه اي از آن خوشي

آرام داشته ايد كه شخص افتاده اي را از زمين بلند كرده ايد، وقتي دستي را به كسي كه

Page 89: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٨٩ حق كپي وجدانا محفوظ

لغزيده است داده ايد، وقتي گلي به بيماري ھديه داده ايد؟ نه به اين خاطر چنين كرده باشيد

. كه او پدرتان است يا مادرتان است

يك پاداش عظيم است، نه، آن شخص مي تواند شخص معيني نباشد، ولي خود ھديه دادن

.يك سرور بزرگ

عشق به گياھان، پرندگان، حيوانات، ___ توان عشق ورزيدن بايد در درون شما رشد كند

عشق به انسان ھا و عشق به بيگانگان، براي خارجي ھا، عشق به كساني كه شايد از شما

. ماه و ستارگان___ بسيار دور باشند

در درون كسي افزوده شود، امكان سكس در زندگي ھرچه عشق . عشق شما بايد رشد كند

. فرد كاھش مي يابد

. عشق و مراقبه باھم آن دري را مي گشايد كه دروازه ي الوھيت است

.godlinessعشق به عjوه ي مراقبه مساوي است با خداگونگي

ي، ثمره ي اين دستياب. وقتي عشق و مراقبه به ھم مي پيوندند، الوھيت به دست آمده است

آنگاه تمامي انرژي حياتي از گذرگاھي ديگر صعود . celibacyزندگي در تجرد است

انرژي برمي خيزد، . آنوقت به تدريج نشت نمي كند، آنگاه به بيرون ھدر نمي رود. مي كند

. به سفري روبه باr مي رود. شروع مي كند به باrرفتن از مسيرھاي دروني

. ايين ترين سطوح استسفر ما، در حال حاضر، به سمت پ

.سكس جاري شدن انرژي به پايين است، زندگي تجردي سفري سرباr است

.عشق و مراقبه كليدھاي زندگي بدون عمل جنسي ھستند

. فردا، در مورد اينكه از اين زندگي تجردي چه به دست خواھد آمد سخن خواھم گفت

چه به دست مي آوريم؟ چه عايدمان مي شود؟

به شما گفتم كه آموزش اين دو . عشق و مراقبه: رد دو چيز با شما سخن گفتمامروز در مو

بايد از مرحله ي نوزادي شروع شود، ولي شما نبايد از اين چنين نتيجه بگيريد كه چون

! شما ديگر كودك نيستيد، كاري نمانده است كه انجام بدھيد

. ن به ھدر رفته استدر آن صورت تjش م. قبل ازترك اينجا چنين برداشتي نكنيد

در ھر سن كه ھستيد، اين كار خير مي تواند شروع شود، مي تواند ھمين امروز شروع

اگر در كودكي بتواند شروع شود __ باوجودي كه با افزايش سن دشوارتر مي شود . شود

. در ھر سن از زندگي كه شروع شود شگون و بركت دارد__ باشگون ترين است

كساني كه آماده ي آموختن باشند، حتي در سن ھاي . امروز شروع كنيدمي توانيد اين را

Page 90: اشو

اوشو

٩٠ حق كپي وجدانا محفوظ

اگر شوق فراگرفتن داشته . مي توانند از ھمانجا شروع كنند. باr نيز ھنوز كودك ھستند

باشند، اگر پر از اين فكر نباشند كه ھمه چيز را مي دانند، كه به ھمه چيز رسيده اند،

.طروات آغاز مي شودسفرشان ھمچون يك كودك، شاداب و با

كه او را سال ھا پيش مشرف ساخته بود پرسيد، bhikshuبيكشواز يك بوداروزي

"، چند سال داري؟بيكشو"

."پنج سال"پاسخ داد، بيكشو

اين چه پاسخي . پنج سال؟ تو دست كم ھفتاد ساله به نظر مي رسي"تعجب كرد، بودا

"است؟

م كه اشعه ي مراقبه پنج سال پيش وارد من شد، و به اين دليل مي گوي"پاسخ داد، بيكشو

پيش از آن، زندگي . فقط در اين پنج ساله است كه عشق در زندگي من بارش داشته است

وقتي سنم را محاسبه مي كنم، آن سال ھا را . در خواب وجود داشتم: من چون يك رويا بود

. ل پيش شروع شدچطور مي توانم؟ زندگي واقعي من پنج سا. به حساب نمي آورم

."من فقط پنج ساله ام

. به تمام مريدانش گفت كه خوب در اين پاسخ دقت كنند بودا

.شما ھمگي بايد سن خود را اينگونه محاسبه كنيد، اين معيار تعيين سن است

اگر عشق و مراقبه ھنوز در شما زاده نشده اند، زندگي شما تاكنون به ھدر رفته است،

.ولي اگر سعي و تjش كنيد، ھيچگاه دير نيست. ده ايدھنوز به دنيا نيام

بنابراين، از سخنان من چنين نتيجه گيري نكنيد كه چون شما از سن كودكي گذشته ايد اين

ھيچكس ھرگز چنان دور نمي شود كه نتواند به وطن . سخنان فقط براي نسل آينده است

كه نتوانسته باشد راه درست را تاكنون ھيچكس چنان در راه خطا پيش نرفته . بازگردد

حتي اگر كسي ھزاران سال در تاريكي زيسته باشد، به اين معني نيست كه وقتي او . ببيند

من ھزاران ساله ھستم، پس از اينجا نخواھم "چراغ را روشن مي كند، تاريكي اعjم كند،

اپديد نه، وقتي كه چراغ روشن باشد، تاريكي ھزاران ساله به ھمان سرعت ن!" رفت

.مي شود كه تاريكي يك شبه

.برافروختن آن چراغ در كودكي بسيار آسان است و پس از آن قدري دشوار مي شود

دشوار يعني قدري تjش بيشترو دشوار يعني قدري . ولي دشوار به معناي ناممكن نيست

يت يعني كه شما بايد الگوھاي جاافتاده در شخص. دشوار يعني قدري شديد تر. عزم بيشتر

.خودتان را با پشتكاري بيشتر بشكنيد و مسيرھاي تازه باز كنيد

Page 91: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٩١ حق كپي وجدانا محفوظ

ولي حتي با دميدن نخستين اشعه ھاي طريق جديد، احساس مي كنيد كه كاري نكرده و

با وارد شدن حتي يك اشعه از آن سرور، آن حقيقت، . بركتي عظيم را دريافت كرده ايد

رده باشيد، چيزھاي زيادي دريافت آن نور، احساس مي كنيد كه بدون اينكه كاري ك

زير تمام كارھايي كه كرده بوديد بسيار بي اھميت بوده اند ، چنان جزيي بوده و . مي كنيد

. آنچه كه به دست آمده، بسيار پرارزش تر از آن است كه بتوان بر آن ارزش نھاد

.بنابراين، سخنان مرا اشتباه دريافت نكنيد، اين درخواست من از شماست

.از اينكه با چنين عشق و سكوتي به من گوش داديد از شما بسيار بسيار سپاسگزارم

.در پايان به آن الوھيتي كه در شما منزل دارد تعظيم مي كنم

.لطفا اداي احترام مرا بپذيريد

Page 92: اشو

اوشو

٩٢ حق كپي وجدانا محفوظ

جلسه ي چھارم

اميد سه ساعته براي بشريت عزيزان من،

. را آموزش مي داد Rama راماداستان در مدرسه اي در روستايي كوچك، آموزگاري

جاي تعجب نيست كه اگر كودكان در حين شنيدن . تقريبا تمام بچه ھا چرت مي زدند

! به خواب بروند، حتي بزرگ تر ھا نيز در اين مواقع چرت مي زنند راماداستان

شنيدن با داستاني كه بارھا و بارھا تكرار و تكرار شده باشد، تمام جاذبه ي خودش را براي

معلم به طور مكانيكي ھمه چيز را مي خواند، و حتي به كتابي . دقت به آن از دست مي دھد

. را از حفظ مي دانست رامااو داستان __ كه در پيش رو داشت نگاھي ھم نمي كرد

. حتي يك ناظر خارجي ھم مي توانست تشخيص دھد كه او در خواب آموزش مي داد

.طي نقل مي كرد، و از آنچه مي گفت ھيچ ھشيار نبوداو ماجرا را چون يك طو

.بازرس آموزشي وارد شده بود. ناگھان ولوله اي در كjس درگرفت

.بازرس وارد كjس شد، شاگردان به خود آمدند و آموزگار شروع كرد با توجه درس دادن

از مايلم. تدريس مي كنيد Ramayanaرامايانا خوشوقتم مي بينم كه "بازرس پرسيد،

."كودكان در مورد داستان سوال ھايي بپرسم

او بااين فرض كه كودكان داستان شكستن چيزھا و جنگيدن و اين چيز ھا را به آساني به

"را شكست؟Shiva شيواچه كسي كمان : "ياد مي سپارند، سوالي ساده را پرسيد

پانزده روز اينجا من . من آن را نشكستم. آقا، ببخشيد"پسري دست را بلند كرد و گفت ،

مي خواھم اين موضوع ھمين حاr . و نمي دانم ھم كه چه كسي آن را شكسته است. نبودم

روشن شود، زيرا ھروقت در اين مدرسه چيزي شكسته يا خراب مي شود، اول از ھمه،

."مرا براي آن محكوم مي كنند

.چنين جوابي بدھدھرگز در خواب ھم نمي ديد كه كسي . بازپرس با شنيدن اين حيرت كرد

رو به سمت آموزگار كرد كه داشت عصايش را برمي داشت و شنيد كه آموزگار گفت،

." او واقعا از ھمه بدتر است. كار خود اين بدجنس است"

اگر تو نشكستي، پس چرا بلند مي شوي و "سپس غرشي به سمت پسر كرد و گفت،

"مي گويي كه تو نشكستي؟

نود و نه درصد از ! حرف ھاي اين پسرك را نخوريد گول"سپس به بازرس گفت،

."خرابي ھا و شكستگي ھا در اين مدرسه كار خودش است

Page 93: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٩٣ حق كپي وجدانا محفوظ

ولي فكر كرد بھتر است چيزي نگويد، . با شنيدن اين حرف، حيرت بازرس به نھايت رسيد

بنابراين سرش را زير انداخت و راھش را كشيد و مستقيم نزد مدير مدرسه رفت و داستان

. امل براي او بازگو كردرا ك

.او از مدير خواست كه كاري در اين مورد انجام دھد

او براي بازرس . مدير از بازرس خواھش كرد كه موضوع را بيش از اين پيگيري نكند

مھم نيست كه " او گفت، . توضيح داد كه امروزه به شاگردان چيزي را گفتن خطرناك است

.ا موضوع را دنبال نكنيدچه كسي آن را شكسته باشد، شما لطف

شاگردان سال ھا بوده كه . ما فقط دو ماه است كه در اين مدرسه روي آرامش ديده ايم

. ساختمان ھا را به آتش مي كشيدند و وسايل اينجا را مي شكستند و خسارت زياد مي زدند

. بھتر است كه در اين مورد سكوت كنيم

شايد اعتصاب كنند، . دعوت از اغتشاش استامروزه ھر چيز كه به آنان بگوييم ، فقط

!"شايد تا حد مرگ روزه بگيرند

. بازرس كامj زبانش بند آمده بود و نمي توانست باور كند كه چه اتفاقي دارد مي افتد

كه در كjس __ نزد رييس ھيات امناي مدرسه رفت و تمام اتفاقات را برايش گفت

را نشكسته است و آموزگار گفته كه شيواه او كمان تدريس مي شده و پسري گفته ك رامايانا

بايد كار ھمان پسر باشد و مدير مدرسه گفته كه بھتر است موضوع مسكوت گذاشته شود و

.پيگيري آن عاقjنه نيست و ترسي ھميشگي از اعتصاب و انواع دردسرھا وجود دارد

. ين مورد عاقjنه استرييس ھيات امنا گفت كه احساس مي كند برخورد مدير مدرسه در ا

ھر كس آن را شكسته باشد، . به عjوه، نگران مقصر كار نباشيد"او اضافه كرد،

بھتر است كه آن را تعمير كنيم تا اينكه پيگير . ھيات امنا ترتيب تعمير آن را خواھد داد

."دليل آن باشيم

ام اين اوضاع بازرس اين تجربه اش را براي من تعريف كرد و مي خواست بداند كه تم

اين يك . به او گفتم كه در اين داستان اساسا چيز تازه اي وجود ندارد. چه معني دارد

. ضعف مشترك انساني است در اينجا تجلي يافته است

حتي در مورد __ آن ناتواني اين است كه مردم مي خواھند نشان بدھند كه مي دانند

ھيچكدام از آنان نمي دانستند كه ماجراي .چيزھايي كه واقعا ھيچ از آن نمي دانند

. چه بوده است شيواشكسته شدن كمان

آيا برايشان بھتر نبود كه جھل خودشان را مي پذيرفتند و در موردش مي پرسيدند؟

Page 94: اشو

اوشو

٩٤ حق كپي وجدانا محفوظ

من "ھيچكس شھامت اينكه بگويد . در تاريخ بشريت است mishapاين بزرگترين بدبياري

اين ناتواني . از خودش نشان نمي دھد__ به از زندگي در مورد ھر جن___ را " نمي دانم،

به سبب اين گمان . اثبات كرده كه ھjكت آور است و تمام زندگي انسان را به ھدر مي دھد

خطا كه ما مي دانيم، پاسخ ھايي كه مي دھيم ھمانقدر مسخره ھستند كه پاسخ ھايي كه در

. وزگار، آن مديرو آن رييستوسط آن كودك، آن آم__ آن مدرسه داده شده بودند

.تjش براي پاسخ دادن، بدون دانستن، فقط از انسان يك احمق مي سازد

را شكست، در زندگي شيواشايد درست باشد كه موضوع ھايي مانند اينكه چه كسي كمان

انسان تاثيري عميق نداشته باشد، ولي موضوع ھايي كه ربطي عميق به زندگي ما دارند

كه تعيين مي كنند كه زندگي زيبا يا زشت شود، سالم يا ناسالم باشد، موضوع ھايي__

در آنجا نيز وانمود مي كنيم كه ___ موضوعاتي كه بستگي به جھت و تكامل زندگي دارند

زندگي ھر انسان نشان . ولي در اينجا پاسخ ھاي ما در زندگي رسواكننده ھستند. مي دانيم

وگرنه، چرا اينھمه شكست وجود . ورد زندگي نمي دانيممي دھد كه ما ابدا ھيچ چيز در م

دارد، اينھمه رنج و مصيبت و تشويش؟

ما ھيچ چيز در موردش : اين دقيقا چيزي است كه مايلم در مورد سكس برايتان بگويم

. نمي دانيم

كامj ممكن است كه ما چيزي در مورد خداوند يا "شايد بگوييد، . شايد شگفت زده شويد

: دانيم، ولي چگونه قبول كنيم كه ھيچ چيز در مورد سكس نمي دانيم؟ ما شواھد داريمروح ن

زن ھا و شوھرھايمان را داريم، فرزند داريم و با اين وجود مي گويي كه ما ھيچ چيز در

باوجودي كه درك آن شايد برايتان __ ولي من مايلم به شما بگويم !" مورد سكس نمي دانيم

شايد شما از تجربه ي سكس عبور : كه فھم اين نكته الزامي است__ _بسيار دشوار باشد

فقط . نه بيش از آن. كرده باشيد، ولي بيش از يك كودك خردسال از سكس نمي دانيد

.گذركردن از چيزي به معني شناختن آن نيست

آن شايد كسي ھزاران مايل با يك اتومبيل رانده باشد، ولي اين الزاما به اين معني نيست كه

آن شخص شايد سخنان مرا . شخص چيزي از كاركرد آن و موتور داخل آن بداند

به تمسخر بگيرد و بگويد كه او ھزاران مايل رانندگي كرده است، ولي من ھنوز ھم مي

.گويم كه او چيزي در مورد اتومبيل نمي داند

آن راندن يك اتومبيل كاري سطحي است، شناخت تمام كاركرد و عملكرد دروني

.موضوعي كامj متفاوت است

Page 95: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٩٥ حق كپي وجدانا محفوظ

او مي تواند بگويد كه ھمه چيز در . شخصي كليد برق را مي زند و چراغ روشن مي شود

مورد برق مي داند، زيرا مي تواند به اختيار چراغ را روشن يا خاموش كند و اين كار را

حتي يك كودك ولي ما مي گوييم كه او يك احمق است، و اينكه . ھزاران بار انجام داده است

.ھم مي تواند كليد را روشن و خاموش كند، نيازي به دانش برق ندارد

ھمچنين ، ھركسي . اين ربطي به درك كردن سكس ندارد. ھركسي مي تواند بچه توليد كند

. مي تواند ازدواج كند

حيوانات توليد مثل مي كنند، ولي دليلي ندارد در اين توھم برويم كه آن ھا ھم سكس را

.ي شناسندم

ھيچ فلسفه . حقيقت مطلب اين است كه سكس به طور علمي مورد مطالعه واقع نشده است

يا علمي در مورد سكس واقعا توسعه نيافته است، به اين سبب كه ھمه پيشاپيش گمان

ھيچكس نياز به متون و رويكرد علمي در . كرده اند كه ھمه چيز در موردش مي دانند

و من به شما مي گويم كه ھمين براي بشريت بسيار . استمورد سكس را نديده

.مصيبت آور بوده است

روزي كه بتوانيم يك كتاب مدون، يك علم، يك نظام كامل فكري از طريق سكس را توسعه

آنگاه، نيازي نخواھد بود تا . دھيم، قادر خواھيم بود به نژادي تازه از انسان ھا تولد بخشيم

نيازي به توليد انسان ھايي مفلوك و بيمار و . ان و افليج توليد كنيمانسان ھاي بيمار، ناتو

.نيازي نخواھد بود تا كودكاني پر از احساس گناه توليد كنيم. غمزده و گنگ نخواھد بود

ما مي دانيم كه چگونه كليد را روشن و خاموش كنيم، و . ولي ما ھيچ چيز از اين نمي دانيم

حتي در پايان يك . كه ھمه چيز را در مورد سكس مي دانيم از آنجا نتيجه گيري كرده ايم

عمر، آنچه كه يك شخص در مورد سكس مي داند بيش از دانستن چگونگي روشن و

ولي ما چون اين فكر خطا را . و نه چيزي فراتر از اين___ خاموش كردن كليدبرق نيست

تحقيق، اكتشاف و تفكر حمل مي كنيم كه ھمه چيز در موردش مي دانيم، ھيچ امكاني براي

.و تعمق در مورد سكس باقي نمي ماند

وقتي ھمگي از قبل ھمه چيز در موردش بدانند، چه نيازي به مطالعه ي آن وجود دارد؟ ما

.نه در مورد اين موضوع با يكديگر حرف مي زنيم و نه به آن فكر مي كنيم

ه اي عميق تر از سكس در و مايلم به شما بگويم كه ھيچ رازي ژرف تر، ھيچ سر وپديد

. دنيا وجود ندارد

Page 96: اشو

اوشو

٩٦ حق كپي وجدانا محفوظ

روزي كه . ما فقط اخيرا اتم را شناخته ايم وبا اين شناخت، دنيا دچار انقjبي عظيم شد

موفق شويم تماما چيزي در مورد اتم سكس بشناسيم، نژاد انسان وارد عصري جديد از

ي پي ببريم، پيش بيني وقتي كه به ژرفاي روند و تكنيك ھاي ايجاد آگاھ. خرد مي شود

ولي يك چيز . عظمت و بزرگي اوج ھايي كه مي توانيم به آن دست بيابيم غيرممكن است

انرژي جنسي و روند آن اسرارآميزترين، عميق ترين و : را به يقين مي توان گفت

چيزي كه از ھمه چيز . و ما در موردش ساكت ھستيم__ پرارزش ترين چيز در دنياست

. a tabooست، جزو محرمات است باارزش تر ا

فرد در طول زندگي اعمال جنسي به جا مي آورد، و در پايان زندگي ھنوز ھم نمي داند كه

.سكس چيست

و بي فكري egolessnessبنابراين، وقتي در روز اول گفتم كه انسان بي نفسي

thoughtlessness احساس كرده : را تجربه مي كند، بسياري از دوستان قانع نشده بودند

من ھرگز قبj در موردش فكر "ولي بعدا دوستي به من گفت، . بودند كه غيرممكن است

."نكرده بودم، ولي آنچه كه گفتي اتفاق افتاد

ولي وقتي در موردش . من ھرگز اين را تجربه نكرده ام"يك خواھر نزد من آمد و گفت،

و آرام مي شود، ولي من ھرگز حرف زديد، به ياد آوردم كه آري، ذھن به نوعي ساكت

امكان دارد ." بي نفسي يا ھيچ تجربه ي عميق ديگري را از اين نوع احساس نكرده بودم

كه اين نكته به بسياري از ذھن ھاي ديگر ھم خطور كرده باشد، بنابراين ضروري است تا

:روي چند نكته بيشتر عميق شوم

. مورد سكس به دنيا نيامده است نخستين چيز اين است كه انسان با دانش قبلي در

در اين زمين شايد تعداد بسيار اندكي باشند كه كامj قادر باشند اين ھنر، روند و علم سكس

اين ھا كساني ھستند .كساني كه تجارب زندگي ھاي پيشين را باز يافته اند__ را درك كنند

راي شخصي كه ھمه زيرا ب. مي رسند celibacyكه به مرحله ي واقعي زندگي تجردي

. چيز را در مورد سكس شناخته باشد، سكس چيزي بي فايده مي شود

. چنين فردي به سادگي به وراي سكس مي رود، او به فراسوي آن مي رود

.ولي در اين مورد چيزھاي واضح و روشني ھرگز بيان نشده است

ه اين توھم را از نخستين چيزي كه روشن بودن در مورد آن بسيار حياتي است اين است ك

خود دور كنيم كه چون فقط به واسطه ي سكس زاده شده ايم، فرد مي داند كه سكس و

Page 97: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٩٧ حق كپي وجدانا محفوظ

و به دليل ھمين ندانستن است كه تمام عمر شخص ، در . نه، شما نمي دانيد. معاشقه چيست

. تمام اوقات درگير سكس باقي مي ماند تا از دنيا برود

انجام اعمال جنسي دوره اي ثابت دارند، يك فصل قبj به شما گفتم كه حيوانات براي

چرا؟ شايد به اين سبب . مشخص دارند و انسان ھا ھيچ دوره ي خاصي براي آن ندارند

باشد كه حيوانات قادر ھستند عميق تر به اعماق سكس بروند، انسان ھا حتي اين قابليت را

.ندارند

عميقا وارد آن شده اند، كساني كه در كساني كه در مورد سكس تحقيقات كرده اند، آنان كه

زندگي بسيار تجربه دارند، به اين نتيجه رسيده اند كه اگر مقاربت يك دقيقه به طول

. انجامد، شخص دوباره پس از يك روز خواھان آن است

ولي اگر سه دقيقه بتواند به طول انجامد، شخص تا يك ھفته حتي به آن فكر ھم نخواھد

ه كرده اند كه اگر معاشقه بتواند ھفت دقيقه به طول انجامد، شخص چنان آنان مشاھد. كرد

و اگر آن . از سكس رھا خواھد شد كه آن فكر حتي تا سه ماه نيز به تصورش نخواھد آمد

دوران بتواند سه ساعت طوrني شود، شخص براي ھميشه از سكس رھا خواھد شد،

.ھرگز ميل آن را نخواھد داشت

معموr يك لحظه بيشتر طول نمي كشد، حتي تصوركردن يك معاشقه ي ولي تجربه ي فرد

. سه ساعته نيز دشوار است

بااين وجود، به شما مي گويم كه اگر شخصي بتواند سه ساعت در حالت معاشقه، در آن

، در آن آميزش بماند، آنگاه فقط يك بار آميزش كافي است تا او را samadhiسامادي

اين حالت، چنان رضايت، چنان تجربه اي از . سكس آزاد سازدبراي باقي عمرش از

. سرور و از ھشياري برجاي مي گذارد كه براي يك عمر دوام خواھد داشت

پس از اين يك آميزش فرد مي تواند به مرحله ي زندگي بدون عمل جنسي

brahmacharya واقعي برسد.

فرد . آن زندگي دست نمي يابيم ولي ما ھرگز حتي پس از يك عمر زياده روي در سكس به

به سن پختگي و پيري مي رسد، به آخر عمرش نزديك مي شود، ولي ھرگز از شھوت

چرا؟ به اين سبب است كه ما ھنر و علم سكس را . براي سكس و آميزش رھا نمي شود

نه ھرگز كسي آن را براي ما تشريح كرده است و نه ما ھرگز به آن . درك نكرده ايم

در زندگي ما،ھيچ صاحب تجربه اي در . ايم و در موردش تعمق يا بحث كرده ايم انديشيده

Page 98: اشو

اوشو

٩٨ حق كپي وجدانا محفوظ

ما حتي نسبت به حيوانات نيز . موردش با ما مكالمه نداشته و ما را با آن آشنا نكرده است

!در موقعيت بدتري قرار داريم

بتواند سه شايد ترديد داشته باشيد كه تجربه اي كه معموr فقط يك لحظه به طول مي كشد،

. ساعت به درازا انجامد

اگر به آن ھا توجه كنيد، سفر به سوي زندگي . من كليدھاي مشخصي را به شما مي دھم

.، آسان تر خواھد شدبراھماچاري

در طول آميزش، شخص ھرچه تنفس تندتري داشته باشد، مدت آميزش كوتاه تر خواھد

اگر بتوانيد . آميزش بيشتر خواھد بودھرچه تنفس آرام تر و آسوده تر باشد، مدت . بود

طوري منضبط شويد كه تماما آسوده نفس بكشيد، مدت آميزش مي تواند تا ھر زماني

و ھرچه مدت زمان آميزش بيشتر باشد، تجربه ي آن عنصرھاي . به طول انجامد

بي نفسي و بي زماني كه در موردشان برايتان گفتم، بيشتر شروع به __ فراآگاھي

ھمانطور كه آسوده مي شود، اعماق . تنفس بايد بسيار آسوده باشد. ع شدن مي كنندواق

.جديد تر، معني ھا و ادراك ھاي تازه، شروع به آشكارشدن خواھند كرد

چيزي ديگر كه بايد به ياد داشت اين است كه اگر در حين آميزش، ھشياري شما به وسط

the third eye center ز چشم سومآن را مرك يوگادو چشم متوجه شود، جايي كه

و چنان تجربه اي از آميزش است . مي خواند، مدت آميزش مي تواند سه ساعت طول بكشد

نه تنھا براي اين زندگاني، بلكه __ كه مي تواند انسان را در زندگي تجردي ريشه بدھد

.براي زندگاني ھاي ديگر ھم

born celibate" مجرد مادرزاد" Vinobaوينوباخواھري نامه نوشته و گفته است كه

او در مورد من " پس آيا به اين معني است كه او فراآگاھي را تجربه نكرده است؟. است

آيا به اين معني است كه شما . شما ازدواج نكرده ايد، يك مجرد مادرزاد"مي گويد،

"را ھيچكدام تجربه نكرده ايد؟ ساماديفراآگاھي يا

، يا در وينوبانجا حاضر است، مايلم به ايشان بگويم كه نه من و نه اگر اين خواھر در اي

واقع ھيچ كس ديگر، نمي تواند آن مرحله از زندگي تجردي را بدون تجربه ي جنسي درك

ھمچنين مايلم بگويم كه آن تجربه شايد از ھمين زندگاني باشد و شايد از زندگاني قبل . كند

ان تولد در اين زندگي، بر اساس تجارب عميق در رسيدن به زندگي مجردي از زم. باشد

. يكي شدن در آميزش، در زندگاني ھاي پيشين قرار دارد و نه بر اساس ھيچ چيز ديگر

. راه ديگري وجود ندارد

Page 99: اشو

از سكس تا فراآگاھي

٩٩ حق كپي وجدانا محفوظ

اگر فرد در زندگاني پيشين خود تجربه ي جنسي عميقي داشته باشد، در ھمين زندگي از

. سكس رھا خواھد شد

برعكس، شخص تعجب خواھد كرد . ز سكس او را مختل نخواھد كردحتي در تخيjت ني

كه مردم در مورد سكس چگونه رفتار مي كنند، او از اينكه مردم اينھمه جنون آميز

چنين فردي حتي براي تشخيص و تمايز بين زن . درپي سكس ھستند شگفت زده خواھد شد

.و مرد بايد تjشي آگاھانه انجام بدھد

ند كه شخص بدون داشتن تجربه ي جنسي عميق مي تواند يك مجرد اگر كسي فكر ك

: مادرزاد شود، در اشتباه است

!شخص ديوانه خواھد شد، ولي زندگي بدون سكس نخواھد داشت

كساني كه مي كوشند زندگي عاري از عمل جنسي را برخود تحميل كنند، فقط ديوانه

از براھماچارينمي توان تحميل كرد، زندگي مجردي را. مي شوند، به ھيچ جا نمي رسند

. تكامل يافتن تجربه ي سكس به وجود مي آيد

اگر بتوان حتي يك بار آن تجربه را داشت، شخص براي سفرھاي بي پايان در

.زندگاني ھايش از سكس رھا خواھد بود

ه و تنفس فرد بايد چنان آسود: تااينجا دو عامل براي داشتن تجربه ي عميق جنسي را گفتم

و ھشياري فرد بايد در چشم سوم باشد، نقطه ي . چنان آرام باشد كه گويي ابدا وجود ندارد

ھرچه توجه بيشتر به اين مركز نزديك باشد، آميزش به طور خودكار عميق . ميان دو ابرو

. و مدت آميزش به نسبت آسودگي تنفس ھا، بيشتر مي شود. تر خواھد بود

شخيص خواھيد داد كه آن جاذبه، واقعا براي آميزش نبوده و آنگاه براي نخستين بار ت

حتي اگر بتوانيد يك لمحه داشته باشيد، . است، براي فراآگاھي سامادياست، جاذبه براي

حتي اگر آذرخش فقط يك بار بتابد و شما راھي را كه در تاريكي پنھان بود مي ديديد، آنگاه

.مي توانيد به آساني طي طريق كنيد

. ديوارھا ترك خورده و پر از لكه ھستند: ر اتاقي كثيف و مخروبه نشسته استشخصي د

از پنجره ي آن اتاق كثيف مي تواند آسماني . ولي او مي تواند برخيزد و پنجره را باز كند

شفاف را تا دوردست ھا ببيند، مي تواند خورشيد را ببيند و پرندگاني را كه در آسمان

شخص كه ناگھان آسمان آبي و پھناور را شناخته و خورشيد و حاr، اين. پرواز مي كنند

ماه را شناخته و درختان و پرندگان درحال پرواز را ديده و گل ھاي معطر را شناخته

Page 100: اشو

اوشو

١٠٠ حق كپي وجدانا محفوظ

او به زودي به زير آسمان __ است، ديگر در آن اتاق مخروبه، بدبو و كثيف نخواھد ماند

.خواھد آمد

و بي ذھني در سكس را داشتيد، ھرچندھم كه سامادي بنابراين، روزي كه فقط لمحه اي از

زودگذر، آنگاه ديوارھاي تاريك و كثيفي كه سكس را احاطه كرده اند ديگر برايتان جذاب

. نخواھند بود و به زودي از آن بيرون خواھيد آمد

ولي الزامي است درك كنيم كه ما عموما در درون خانه اي تاريك و كثيف به دنيا آمده ايم

و از داخل حصارھاي ھمين خانه است كه بايد آنچه را كه وراي اين ديوارھا ھست تجربه

. تنھا آنوقت است كه مي توانيم خانه را ترك كنيم و به فضاي باز بيرون قدم گذاريم. كنيم

ولي كسي كه پنجره را باز نكند، كسي كه چشمانش را ببندد و فقط در گوشه اي بنشيند و

حتي نمي تواند ذره اي اوضاع را " خواھم اين خانه ي كثيف را بشناسم، من نمي "بگويد،

. تغيير بدھد

.چه آن را ببيند و چه نبيند، او در خانه اي كثيف زندگي مي كند و در ھمانجا باقي مي ماند

شما، كه زندگي بدون آميزش جنسي را بر خودش تحميل كرده است، " براھماچاري"آن

. سكس زنداني است كه ھر شخص معمولي ديگر زنداني است ھمانقدر در داخل منزل

تنھا تفاوت بين شما و اين شخص اين است كه او با چشماني بسته نشسته است و شما

.با چشماني باز

آنچه را كه شما آشكارا مي كنيد، او نھاني انجام مي دھد و كاري را كه شما جسما انجام

. مي دھيد، او ذھنا مي كند

براي ھمين است كه از شما تقاضا دارم كه ضديت خودتان را . ديگري وجود ندارد تفاوت

با سكس دور بيندازيد و سعي كنيد با ھمدردي آن را درك كنيد، با آن آزمايش كنيد و

.در زندگي، جايگاھي مقدس به آن بدھيد

آوردن سومين نكته وضعيت ذھن است در روي . تاكنون دو دستورالعمل را بحث كرده ايم

. به سكس

shrine بايد طوري به سكس روي بياوريد كه گويي روي به سوي محراب عبادت

توسط . مي آوريد، زيرا در ھنگام سكس شما به جھان ھستي از ھميشه نزديك تر ھستيد

__ سكس است كه الوھيت مي تواند توليد زندگي كند و زندگي جديدي را خلق كند

براي زندگي جديدي كه خلق : ق از ھميشه نزديك تر ھستيمبنابراين، در سكس ما به خال

چرا چنين است؟ زيرا آن وضعيت، . بخش مي شويم-يك زندگي. مي شود يك گذرگاه ھستيم

Page 101: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٠١

اگرما با قداست به سكس روي . وضعيت مقاربت، خودش از ھمه به خالق نزديك تر است

.ھيت را دريافت كنيمبياوريم، با بازيگوشي، مي توانيم به آساني لمحه اي از الو

ولي ما با انزجار از سكس و با تمام احساس ھاي بد و سرزنش آلوده به سكس روي

ھمين توليد يك ديوار مي كند و ما از تجربه كردن الوھيت در آن شكست . مي آوريم

به سكس ھمانطور نزديك شويد كه به يك معبد نزديك مي شويد، زيارتگاھي . مي خوريم

شوھرتان را ھمچون يك . تان طوري بنگريد كه به يك الھه مي نگريدبه ھمسر. مقدس

.موجود الھي ببينيد

نفرت و حسادت و رنجش و در لحظات تشويش و ھرگز درھنگام زشتي، خشم، خشونت،

.به سكس روي نياوريد

شخص ھرچه نگران تر و . چيزي كه درواقع رخ مي دھد درست عكس اين است

يشتر خشمگين باشد و در نوميدي و تشويش بيشتري باشد، طرد شده تر باشد، ھرچه ب

يك انسان شادمان به دنبال سكس نمي دود، ولي انسان غمزده . بيشتر وارد سكس مي شود

. چنين مي كند، زيرا چنين شخصي سكس را ھمچون فرصتي براي فرار از اندوه مي بيند

لخي، با رنجش و با تضاد به سكس ولي به ياد داشته باشيد، اگر با اندوه، با نگراني، با ت

. نزديك شويد، ھرگز به آن لمحه از تجربه اي نخواھيد رسيد كه روحتان در عطش آن بوده

.را نخواھيد يافت ساماديدر آنجا لمحه اي از

من از شما تقاضا مي كنم كه فقط وقتي به سكس روي بياوريد كه شاداب و بازيگوش

. يد قلبتان پر از شادي، آرامش و سپاسگزاري استھستيد، فقط زماني كه احساس مي كن

. را تجربه كند ساماديفقط كسي كه به سكس اينگونه نزديك مي شود مي تواند فراآگاھي،

به دست آيد، براي ھميشه از سكس رھا ساماديحتي اگر يك بار در سكس اشعه اي از

.مي شويد و شروع مي كنيد به تكامل يافتن در فراآگاھي

jقات، اين يكي شدن زن و مرد، معنايي عميق و عظيم دارداين م .

براي نخستين بار فرو مي شكند و فرد واقعا egoدر اين يگانگي زن و مرد است كه نفس

.با ديگري ديدار مي كند

مانند ريشه كن شدن : نوزادي كه رحم مادر را ترك مي كند، در رنجي بزرگ قرار دارد

. درخت از زمين است

Page 102: اشو

اوشو

١٠٢ حق كپي وجدانا محفوظ

وابستگي اش به زمين، يعني . وجودش مشتاق است كه دوباره به زمين وصل شود تمامي

درخت اينك ريشه كن شده و فرياد برمي آورد كه به زمين . زندگي اش، حياتش، تغذيه اش

. بازگردد، زيرا كه اكنون از جريان زندگي جدا شده است

وزاد ريشه كن مي گردد، از به نوعي، ن. نوزادي كه به دنيا مي آيد از ريشه بريده مي شود

اينك تمام اشتياق كودك، عطش تمام وجودش اين است كه . زندگي و ھستي جدا مي شود

. دوباره با زندگي و با ھستي پيوند بخورد

. چنين اشتياقي است كه ما آن را عطش براي عشق مي خوانيم

جز اين، منظورمان از عشق چيست؟

: معني عشق چيست؟ معني اين است. بدارند ھركسي مي خواھد دوست بدارد و دوستش

و يكي از ژرف ." مي خواھم دوباره با زندگي يكي شوم: من منزوي شده ام، قطع شده ام"

سكس نخستين تجربه ي . ترين تجارب يكي شدن، بين زن و مرد در سكس اتفاق مي افتد

.اين وصل دوباره است

يلي براي يگانگي دوباره با خود شخصي كه اين تجربه را به عنوان عطشي براي عشق، م

.زندگي، درك كرده باشد، مي تواند به زودي به تجربه اي ديگر نيز دست يابد

يك مراقبه كننده، يك سالك روحاني، يك عارف، يك شخص بيدار شده، ھمگي به وحدت

در آميزش جنسي . مي رسند و شخصي كه در سكس حركت مي كند نيز به وحدت مي رسد

. يك فرد با فردي ديگر در مي آميزد و ھردو يكي مي شوند__ مي شوند دو فرد يگانه

.در مي آميزد و با آن يكي مي شود the whole ، در اشراق، فرد با كلساماديدر

. اشراق ديداري است بين فرد و تماميت بي پايان. آميزش جنسي ديداري است بين دو فرد

واند گذرا و مقطعي باشد، ولي مjقات فرد و طبيعي است كه ديدار بين دو فرد فقط مي ت

.كل براي ھميشه است

دو نفر، موجوداتي محدود ھستند، بنابراين اتحاد آنان نمي تواند بي نھايت باشد، نمي تواند

كه ما نمي توانيم براي ھميشه : و اين است آن درد و عذاب تمام عشق ھا. براي ھميشه باشد

.با معشوق يگانه باشيم

حظه اي با ھم يگانه مي شويم، ولي دوباره فاصله مي گيريم، آن فاصله وارد براي ل

اين فاصله دردآفرين است، آزار مي دھد، بنابراين عشاق ھميشه در اين وضعيت . مي شود

آھسته آھسته، به نظر مي رسد كه اين ديگري است كه سبب اين جدايي . استيصال ھستند

.رد آن ديگري برمي خيزدبنابراين خشم و آزردگي در مو. است

Page 103: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٠٣

مي توانند . ولي آنان كه مي دانند مي گويند كه دو نفر در اساس دو موجود جدا ھستند

اين ھمان درد و رنجي . ديداري گذرا را تحميل كنند، ولي براي ھميشه باھم ديدار نمي كنند

ش است كه سبب ايجاد تضاد دايمي بين عشاق است كه با نزاع كردن با شخصي كه دوست

يك تنش، يك اكراه و احساسي از انزجار در رابطه مي خزد، زيرا . داريم آغاز مي شود

. چنين به نظر مي رسد كه ديگري نمي خواھد در بياميزد، بنابراين آميزش كامل نمي شود

براي "دو شخص نمي توانند در سطح . ولي ھيچ فردي در اين خصوص مقصر نيست

قط مي توانند موقتي باھم درآميزند، زيرا يك فرد محدود افراد ف. باھم ديدار كنند" ھميشه

وحدت ھميشگي، فقط مي تواند با الوھيت باشد، با . است، آميختن او نيز محدود خواھد بود

.تمامي جھان ھستي

كساني كه تا اعماق سكس پيش مي روند به اين احساس مي رسند كه اگر لحظه اي از

ي كه از آميزش ھميشگي بتواند ممكن شود، وراي آميزش بتواند چنين سروري بدھد، چيز

اگر لحظه اي از آميختن بتواند چنين تجربه ي شگفت انگيزي بياورد، . اندازه گيري است

!پس آنوقت تجربه ي يكي شدن با ابديت چقدر بيشتر شگفت انگيز خواھد بود

ي كه چه مانند اين است كه در برابر شعله ي شمعي روشن بنشيني و سعي كني تصور كن

. تjش براي مقايسه بي فايده است. تعداد نور شمع مي تواند در خورشيد وجود داشته باشد

يك شعله ي شمع بسيار چيز كوچكي است و خورشيد بسيار عظيم است، حدود شصت

با وجودي كه نود و سه ميليون مايل از ما دور . ھزار بار از زمين ما بزرگ تر است

ي دھد، ما را مي سوزاند، بنابراين چگونه مي توانيم تفاوت است، بازھم به ما گرما م

گرماي آن را با گرماي يك شعله شمع تخمين بزنيم؟

مھم __ مقدار نور خورشيد را بر حسب نور شعله ي شمع اندازه گرفت مي توان ولي نه،

. زيرا شمع محدود است و خورشيد نيز محدود است___ نيست چقدر دشوار باشد

. غيرقابل تصور باشد، ولي بااين وجود قابل قياس است شايد رقمي

ولي مقايسه بين سروري كه از انزال حاصل مي شود و سرور فراآگاھي، غيرقابل قياس

.است

، سامادي.... سكس يعني اتحاد دو موجود كوچك و محدود براي لحظاتي بسيار گذرا

راھي براي مقايسه اين ھا ھيچ. فراآگاھي، آميختن قطره است با اقيانوس بيكران ھستي

. نيست

.براي اندازه گرفتن عظمت اين يگانگي با كل، ھيچ واحدي وجود ندارد

Page 104: اشو

اوشو

١٠٤ حق كپي وجدانا محفوظ

بنابراين، وقتي كه اين يگانگي حاصل شده است، ديگرسكس و آميزش و ميل جنسي كجا

وجود دارد؟ وقتي كه چنين بي نھايتي به دست آمده باشد، چه كسي به فكر لذات موقتي

ين مرحله، اين لذت ھا ھمچون رنج احساس مي شوند، ھمچون جنون احساس است؟ در ا

در اينجا، آن لذت ھمچون يك اتjف انرژي به نظر مي آيد و براي چنين . مي شوند

.شخصي، زندگي در تجرد به طور خودانگيخته طلوع مي كند

رين پله فراآگاھي آخ. ولي بين سكس و فراآگاھي يك پل، يك مسير و يك سفر وجود دارد

آنان كه با . از ھمان نردبامي است كه سكس، نخستين پله ازآن است__ باrي آسمان __

مايلم به شما بگويم كه . نمي كنند ھمين نخستين پله مخالفت مي كنند، ابدا به جلو پيشرفتي

كساني كه خود نخستين پله از نردبام را منكر مي شوند ھرگز نمي توانند بر دومين پله گام

ھمچنين مايلم به شما بگويم كه الزامي است برھمين نخستين پله نيز با آگاھي، با . نھندب

.ادراك و ھشياري قدم بگذاريد

اين براي آن نيست كه شما به آن نخستين پله بچسبيد و گير كنيد، براي آن است كه

.با گذاشتن پايتان برآن، بتوانيد از آن گذر كنيد و جلو برويد

ھمانطور كه قبj گفتم، بشريت . اي عجيب براي نژاد انساني رخ داده استولي حادثه

بدون ! با نخستين پله به مخالفت برخاسته و بااين وجود مي خواھد به آخرين پله برسد

تجربه كردن نخستين پله، بدون تجربه كردن نور شمع، مي خواھد نور با شكوه خورشيد را

براي ايجاد يك اشتياق واقعي براي خورشيد، بايد __. اين ھرگز ممكن نيست! كسب كند

نوري __ بياموزيم تا آن نور كم سوي شمع را كه توسط طبيعت به ما داده شده، درك كنيم

آنگاه گام ھاي ما . كه براي لحظه اي زندگي مي كند و سپس با نسيمي نرم خاموش مي شود

عطش، آن نارضايتي مي تواند آنوقت آن. به سوي خورشيد مي تواند واقعا برداشته شود

.احساس شود و ميل و شوق براي خورشيد مي تواند به واقع در ما زاده شود

از تجربه كردن جزيي موسيقي، ممكن است كه به سوي موسيقي غايي حركت كنيم، از

تجربه كردن نوري كوچك، اين امكان به وجود مي آيد تا به سمت نور بي نھايت حركت

.قطره، نخستين گام براي شناختن تمام اقيانوس است شناختن يك. كنيم

ولي باوجودي كه . دانش ما از كوچكترين ذره، انرژي ماده را براي ما آشكار مي سازد

طبيعت اتم ھاي سكس را به شكل انرژي جنسي به ما بخشيده است، ما اين انرژي را ابدا

شمان بسته نسبت به آن زندگي ما به نوعي با چ. تشخيص نمي دھيم و آن را كشف نمي كنيم

Page 105: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٠٥

ما در قلب ھايمان انرژي جنسي را تماما . مي كنيم و پشت خود را به آن كرده ايم

. نپذيرفته ايم

. ما ھيچ كيمياگري نمي دانيم تا آن را زندگي كنيم و با سرور و سپاس عميقا واردش شويم

ي دست بيابد، قادر خواھد ھمانطور كه به شما گفتم، روزي كه نوع انسان به اين كيمياگر

.بود تا به انسان جديد تولد ببخشد

در اين خصوص مي خواھم به شما بگويم كه مرد و زن دو قطب متفاوت ھستند،

معناي درست اين دو قطب، يك مدار را تكميل . قطب ھاي مثبت و منفي انرژي ھستند

شما بگويم كه اگر ھمچنين مي خواھم به. نوعي ھماھنگي، يك نواي موسيقي: مي سازد

عمق و مدت آميزش بتواند به قدر كافي زياد باشد، اگر زن و مرد بتوانند به مدت نيم

باقي بمانند، ھاله اي از نور در اطراف آنان intercourseساعت در وضعيت ھماغوشي

وقتي كه انرژي برقي بدن ھاي آنان باھم عميقا و تماما ديدار كند، آنوقت. ايجاد مي شود

. در تاريكي، ھاله اي از نور در اطراف بدن ھايشان ديده خواھد شد

. برخي از محققين نامدار در اين جھت كار كرده و حتي عكسبرداري كرده اند

زوجي كه بتواند چنين تجربه اي از ھاله را به دست آورد، براي ھميشه به وراي سكس

.مي رود

: راي شما عجيب به نظر مي رسدولي اين تجربه ي شما نيست و چنين عبارتي ب

." تجربه ي ما چنين نيست"

بارديگر در موردش فكر كنيد، : ولي اگر اين را تجربه نكرده ايد، اين فقط يك معني دارد

دست كم زندگي جنسي تان __ نگاھي جديد داشته باشيد، زندگيتان را دوباره شروع كنيد

.از الفبا__ را

آگاه زيستن، تجربه ي خود من و ديدگاه من اين است كه در مورد اين ادراك، در خصوص

زايش آنان نتيجه ي . تصادفا زاده نشده اند كريشنايا يك مسيحيا يك بودايا يك ماھاويرايك

ھرچه اين يگانگي عميق تر باشد، آن فرزند فوق العاده تر و . اتحاد تمام دو نفر بوده است

يگانگي كم عمق تر و ناقص تر باشد، فرزندي و ھرچه اين . شگفت انگيزتر خواھد بود

.بدتر و فاسدتر به دنيا خواھد آمد

برخي از مردم نابودي . امروزه شرافت انساني پست تر و پست تر به قھقرا فرو مي رود

كالي يوگا معيارھاي اخjقي را سبب آن مي دانند، درحاليكه برخي ديگر آن را به تاثيرات

Kaliyugaبط مي دانند، عصر تاريكي مرت.

Page 106: اشو

اوشو

١٠٦ حق كپي وجدانا محفوظ

كيفيت سكس سقوط : تنھا تفاوت در يك چيز است: ولي تمام اين ھا بي معني است

. كرده است

سكس قداست خود را از دست داده است، سكس ادراك علمي، سادگي و طبيعي بودنش را

. سكس به يك چيز تحميلي مضمحل شده، به يك كابوس تبديل شده است.از دست داده است

رتبه اي خشن يافته است، ديگر عملي عاشقانه نيست، ديگر عملي مقدس و سكس تقريبا م

. آرامش دھنده نيست، ديگر عملي مراقبه گونه نيست

.و به اين دليل، بشريت به سقوط قھقرايي ادامه خواھد داد

اگر يك ھنرمند، يك مجسمه ساز در حين ساختن مجسمه مست باشد، آيا از او انتظار داريد

يبايي از ھنر خلق كند؟ اگر يك رقصنده در حال رقصيدن باشد و ذھن اش كه قطعه ي ز

بي قرار و نگران و وجودش پر از خشم باشد، آيا از او اجرايي عالي توقع داريد؟

. كيفيت نتيجه ي ھر عملي كه انجام مي دھيم بستگي به وضعيت ذھن ما دارد

.ستدر مورد اين واقعيت، سكس مھجور مانده ترين موضوع ا

و از ھمه شگفت آورتر اينكه اين پديده اي است كه ادامه ي زندگي به آن بستگي دارد و از

.اين طريق است كه فرزندان جديد و ارواح تازه به اين دنيا وارد مي شوند

شايد از اين نكته آگاه نباشيد كه سكس فقط موقعيتي را خلق مي كند كه در آن، اگر ھمه چيز

. شما فقط آن فرصت را به وجود مي آوريد. نازل مي شود مناسب باشد، يك روح

. شما به كودك زندگي نمي بخشيد، فقط فرصتي را برايش فراھم مي كنيد تا وارد رحم شود

. بسته به كيفيت و متناسب بودن آن فرصت، يك روح مشخص وارد مي شود

گين بوده باشيد، اگر در ھنگام آميزش خشم__ اگر فرصتي بيمارگونه ايجاد كرده باشيد

اگر احساس گناه و تشويش داشته باشيد، روحي كه آن رحم را انتخاب مي كند در ھمان

.نمي تواند از سطحي باrتر باشد. سطح از معرفت خواھد بود

فقط . براي دعوت از روحي واrتر، محيط و فضاي سكس نيز بايد از نوعي واr باشد

واند زاده شود، فقط در اين ھنگام است كه سطح در آن صورت است كه يك روح واr مي ت

. معرفت انسان مي تواند نھايتا ارتقاء يابد

براي ھمين است كه مي گويم كه روزي كه بشريت بتواند تماما با ھنر و علم سكس آشنا

روزي كه بتوانيم اين علم را، اين ھنر را در تمام دنيا به جوانان و به افراد مسن __ شود

. تولد ببخشيم the New Man قادر خواھيم بود به انسان جديد___ يم آموزش دھ

Page 107: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٠٧

خوانده اند، كسي كه بتوان او superman "ابرانسان"آن را آروبيندوو نيچهانساني كه

.خواند great soul"روح بزرگ"را

، در تاوقتيكه نتوانيم چنين دنيايي بسازيم! چنين كودك و چنين دنيايي مي تواند ساخته شود

اين دنيا نمي تواند آرامشي وجود داشته باشد، تا آن زمان، پاياني براي جنگ ھا و نفرت ھا

تا آن زمان، فساد اخjقي و تباھي نمي تواند ازبين برود و تاريكي حاضر نمي تواند . نيست

.ازبين برود

....باشد كه سياست بازھا، ميليون ھا شعار سر بدھند

چترھا يتان را : چند دقيقه زير باران تفاوت زيادي ايجاد نمي كندنگران نباشيد، .......

اين بسيار غيرمذھبي است كه چند نفر . ببنديد، زيرا بيشتر حاضران چتر ندارند

ولي . اگر ھمه در اينجا چتر داشتند، اشكالي نداشت. آن ھا را ببنديد. چترھايشان را باز كنند

بنشينيد، چقدر مسخره و چقدر بي فرھنگ خواھد بقيه ندارند و اگر با چترھاي باز خود

آري سرپناھي براي من وجود دارد، ولي تاھروقت كه شما . پس چترھا را ببنديد! بود

.زير باران بنشينيد، پس از جلسه، من به ھمان مقدار زير باران خواھم ايستاد

سادت جنگ ھا متوقف نخواھند شد، تنش ھا متوقف نخواھند شد، خشونت و ح......

. ازبين نخواھد رفت

ھاآواتاردر طول ده ھزار سال گذشته، ناجيان و پيشوايان و __ چقدر زمان گذشته است

Avatars برعليه جنگ، خشونت و خشم موعظه كرده اند، ولي كسي ھرگز گوش نداده

برعكس، ما ھما ن كساني را كه عشق و عدم خشونت و بي خشمي را . است

. نتيجه ي تعاليم آنان چنين بوده است. قتل رسانده و مصلوب كرده ايمموعظه كرده اند، به

به ما عدم خشونت را آموخت، عاشق بودن را، در ھماھنگي با ديگران گاندي

نتيجه ي خالص آموزش ھاي . زندگي كردن را به ما ياد داد و ما با گلوله به او پاداش داديم

.روح ھاي شريف شكست خورده اند تمام مردان بزرگ بشريت، تمام. او اين بود

ھيچ يك از آرمان ھا و ارزش ھايي كه . آنان موفق نبوده اند. اين بايد براي ما روشن باشد

تمام ارزش ھاي آنان با شكست . در نظر داشتند و تبليغ مي كردند به پيروزي نرسيده است

ست خورده اند بزرگترين پيام آوران و شريف ترين مردمان ھمگي شك. روبه رو شده است

و ازبين رفته اند و انسان ھا بيشتر و بيشتر به ژرفاي تاريكي فرورفته و در دوزخ ھاي

آيا اين نشان نمي دھد كه در آموزش ھاي آنان يك نقص . رنج آورتري سقوط كرده اند

اساسي وجود داشته است؟

Page 108: اشو

اوشو

١٠٨ حق كپي وجدانا محفوظ

شده و دريك انسان بيقرار به اين سبب بيقرار است كه نطفه اش در بيقراري بسته

. چنين شخصي، جرثومه اي از بي قراري با خودش حمل مي كند. بيقراري زاده شده است

او از ھمان نخستين روزي كه . در ژرفاي وجودش مرض بيقراري را با خود حمل مي كند

. زاده شده رنج و درد و بيقراري را با خودش آورده است

در مورد . ي زندگيش شكل گرفته است در ھمان نخستين لحظه ي انعقاد نطفه، تمام نقشه

شكست مسيحشكست خواھد خورد، ماھاويراشكست خواھد خورد، بودااين شخص،

.آنان ھمگي شكست خورده اند. شكست مي خورد كريشنامي خورد و

اين موضوعي متفاوت است __ شايد از روي آداب و نزاكت اين را به طور باز نگوييم

نژاد انسان روز به روز بيشتر غيرانساني شده . خورده اندولي آنان ھمگي شكست ___

باوجود تعاليم بسيار در مورد عدم خشونت، عشق و صلح، ما فقط از اين جھت . است

. بھبود پيدا كرده ايم كه يك دشنه ي ساده را به يك بمب ھيدرژني پيشرفت داده ايم

آيا شما اين را توفيق در آموزش عدم خشونت مي خوانيد؟

در طول جنگ جھاني اول حدود سي ميليون آدم كشتيم و پس از آن، بعد از يك دوره ما

. مذاكرات در مورد صلح و عشق، در جنگ جھاني دوم، ھفتاد و پنج ميليون آدم كشتيم

، ھمه فرياد صلح برآوردند و ما اينك در وينوباگرفته تا برتراندراسلبازھم پس از آن، از

و در مقايسه، اين يكي جنگ ھاي ديگر را مانند بازي . ستيمتدارك جنگ جھاني سوم ھ

.كودكان خواھد ساخت

گفت اينشتن. پرسيد كه در جنگ جھاني سوم چه اتفاقي خواھد افتاد اينشتنروزي كسي از

كه نمي تواند ھيچ چيز در مورد جنگ جھاني سوم پيش بيني كند، ولي مي تواند در مورد

. ش بيني كندجنگ جھاني چھارم چيزي را پي

سوال كننده با تعجب پرسيد كه چگونه است كه با وجودي كه مي تواند چيزي در مورد

جنگ جھاني چھارم بگويد، ولي قادر نيست چيزي را در مورد جنگ جھاني سوم

پيش بيني كند؟

پاسخ داد كه در مورد جنگ جھاني چھارم يك چيز قطعي است و آن اين است كه اينشتن

چھارمي وجود نخواھد داشت، زيرا ھيچ امكاني وجود ندارد كه كسي از جنگ جھاني

.سومين جنگ جان سالم به در ببرد

!اين است ثمره ي تعاليم اخjقي و مذھبي انسان

.مي خواھم به شما بگويم كه دليل اصلي در جايي ديگر قرار دارد

Page 109: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٠٩

تا زمانيكه __ اوريم تازماني كه نتوانيم يك ادراك عميق و يك ھماھنگي به عمل جنسي بي

يك ___ آن را عملي معنوي و روحاني نكنيم و از آن دري به سوي فراآگاھي نسازيم

تاوقتي كه چنين اتفاقي نيفتد، بشريت بدتر و بدتر خواھد . بشريت بھتر به وجود نخواھد آمد

شد، زيرا كودكان امروزي بعدھا وارد سكس خواھند شد و توليد مثل خواھند كرد و

. كيفيت ھر نسل جديد بدتر و بدتر خواھد شد. داني بدتر از خود به بار خواھند آوردفرزن

ولي ما ھم اكنون به چنان . دست كم اين مقدار مي تواند پيش بيني شود. اين قطعي است

پيشاپيش دنيا . مرحله اي پست سقوط كرده ايم كه به نظر نمي رسد بتوانيم بيشتر سقوط كنيم

.زرگ تبديل شده استبه يك تيمارستان ب

روانپزشك ھاي آمريكايي، براساس آماري كه گردآوري كرده اند، به اين نتيجه رسيده اند

را مي توان از نظر رواني، معمولي و طبيعي نيويوركاز ساكنان شھر % ١٨كه فقط

اگر فقط ھجده درصد از نظر رواني طبيعي ھستند،، آنوقت اوضاع آن . خواند

گاھي در . يه چيست؟ آنان در وضعيتي نزديك به ديوانگي قرار دارندھشتادو دودرصد بق

از داشتن مقدار جنوني كه در . گوشه اي آرام بنشينيد و به وضعيت خودتان توجه كنيد

شما به نوعي آن را كنترل و سركوب مي كنيد، . درونتان پنھان است تعجب خواھيد كرد

.نساني را به آساني ديوانه مي كنديك فشار جزيي ھر ا. ولي اين موضوعي ديگر است

كامj محتمل است كه ظرف يك صد سال آينده تمام دنيا يك ديوانه خانه ي بسيار بزرگ

. بشود

ديگر نيازي به درمان روانپريشي : البته، از يك سو، فوايد زيادي وجود خواھد داشت

ھيچكس . درمان كندنخواھد بود، نيازي به روانپزشك نخواھيم داشت تا روانپريشي ھا را

احساس نخواھد كرد كه ديگري ديوانه است، زيرا نخستين نشانه ي يك انسان ديوانه اين

. اين بيماري ھمواره در حال افزايش است! است كه ھرگز درك نمي كند كه ديوانه است

اين اختjل و اين بيماري رواني، اين تاريكي و پريشاني خيال ھمواره در حال افزايش

يا بايد برايتان بگويم كه تا وقتي كه سكس مفھومي روحاني و جايگاھي معنوي پيدا آ. است

نكند، يك بشريت جديد ھرگز نمي تواند زاده شود؟

البته كه انساني جديد .... در طول سه روز گذشته در مورد اين چند چيز برايتان سخن گفتم

!بايد زاده شود

مان برسد، ھمچون ماه و ستارگان نوراني روح انسان مشتاق است تا عروج كند، به آس

روح انساني تشنه است و موسيقي و رقص را فرياد . گردد، ھمچون گل ھا شكوفا گردد

Page 110: اشو

اوشو

١١٠ حق كپي وجدانا محفوظ

ولي انسان ھمچون قاطري كه در آسياب به دور خودش مي گردد حركت مي كند . مي زند

ن بيرون و در ھمانجا زندگي را به سر مي آورد، قادر نيست اين چرخه را بشكند و از آ

.بزند

روند فعلي توليد مثل مسخره : دليلش چه مي تواند باشد؟ فقط يك دليل دارد و آن اين است

براي ھمين است كه ما قادر نبوده ايم از سكس دري به سوي . است، سرشار از جنون است

ھرآنچه كه در . دري باشد به سوي فراآگاھي مي تواندجنسيت در انسان . فراآگاھي بسازيم

.اين سه روز گفتم، فقط در مورد اين حقيقت بزرگ استطول

.در پايان، نكته اي را تكرار مي كنم و سخنان امروز را جمع بندي مي كنم

مي خواھم مطلقا اين نكته را روشن كنم كه مردمي كه از حقايق زندگي خجالت مي كشند و

حتي در مورد "، كسي كه به شما بگويد. از آن دوري مي كنند، دشمنان بشريت ھستند

اين ھا دشمناني ھستند كه به مردم اجازه . ، دشمن انسانيت است"سكس حرف نزنيد

وگرنه، چگونه ممكن است كه ما ھنوز . نداده اند در اين مورد بينديشند و در آن تعمق كنند

!نگرشي علمي در مورد سكس پرورش نداده باشيم؟

دارد، صددرصد اشتباه مي كند، زيرا كسي كه به شما بگويد سكس ھيچ ربطي به مذھب ن

اين انرژي جنسي است كه در حالتي دگرگون شده و تصعيد شده وارد حيطه ي دين

برخاستن انرژي جنسي به سمت باr، ما را به حيطه ھايي مي برد كه حتي به . مي شود

خيال ما نيز نمي رسند، حيطه ھايي كه در آن مرگ وجود ندارد، اندوه وجود ندارد و

.چيزي جز سرور در آن ھا يافت نمي شود

-sat ست چيت آنانداولي آن انرژي كجاست؟ كيست آنكه چنان انرژي دارد كه او را به

chit-ananda __ برساند؟__ حقيقت، معرفت، سرور

ما چون سطل ھايي ھستيم كه ته آن سوراخ است و آنوقت . ما آن انرژي را تلف كرده ايم

مي شنويم كه سطل به آب ته چاه . از چاه آب بيرون بكشيم سعي داريم با چنين سطلي

در راه باr آمدن، صدا مي آيد كه آب . برخورد كرده، صدايي مي آيد كه سطل پر شده است

ولي . از آن مي چكد و با اين نشانه، خوب متقاعد مي شويم كه آب در سطل وجود دارد

تمام آب به بيرون نشت كرده است . نيست تا زماني كه به به دست ما برسد، ابدا آبي در آن

ما ھمچون قايق ھايي ھستيم كه در . و ما در نھايت سطلي خالي در دست خواھيم داشت

. فقط براي اين پارو مي زنيم كه غرق شويم: كف آن سوراخ ھايي ايجاد شده است

Page 111: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١١١

غرق و آن قايق ھا ھرگز به ھيچ ساحلي نخواھند رسيد، آن ھا فقط در نيمه ي راه ما را

.نابود مي كنند

و كساني كه . تمام اين سوراخ ھا به سبب جھت دادن غلط به جريان انرژي جنسي است

مسئول اين جھت گيري اشتباه ھستند آنان نيستند كه تصاوير برھنه توليد يا توزيع مي كنند،

مسئوليت منحرف كردن . كتاب ھاي مستھجن مي نويسند و فيلم ھاي قبيحه مي سازند

. ي جنسي انسان با كساني است در راه ادراك حقيقت سكس مانع ايجاد كرده اندانرژ

به دليل وجود چنين انسان ھايي است كه تصاوير برھنه متقاضي دارند، كتاب ھا و

فيلم ھاي قبيحه ساخته و به فروش مي رسند و انواع باشگاه ھاي كثيف ابداع شده و ھمه

تمام اين ھا . ي انحراف و مستجھن بودن ابداع مي شوندروزه راه ھاي تازه و تازه تري برا

" مقدس"به خاطر چه كساني ايجاد شده اند؟ به دليل وجود كساني كه ما آنان را مردان

. آنان ھستند كه چنين بازاري را ساخته اند! مي خوانيم

اي چنين اگر عميقا به آن نگاه كنيد، درخواھيد يافت كه ھمين ھا ماموران تبليغ واقعي بر

. اعمال شنيعي ھستند

.با يك داستان كوتاه سخنان امروزم را به پايان مي برم

ھنوز مقداري با كليسا فاصله داشت و براي اينكه به . كشيشي در حال رفتن به كليسايش بود

وقتي از كنار مزرعه اي مي گذشت، مردي . موقع به آنجا برسد تقريبا درحال دويدن بود

. دالي افتاده و زخمي شده استرا ديد كه در گو

كشيش به نظرش رسيد كه او را بلند . كاردي به سينه اش فرو رفته بود و خونريزي داشت

. كند و به او ياري برساند، ولي فكري به سرش زد كه با اين كار دير به كليسا خواھد رسيد

كه را انتخاب كرده بود و تصميم داشت" عشق"او براي موعظه ي امروز، عنوان

." خداوند عشق است: "سخنراني كند كه مي گويد مسيحدر مورد اين جمله ي مشھور

.او ھمچنانكه با عجله در راه بود، خودش را ذھنا براي آن خطابه آماده مي كرد

پدر، مي دانم كه به كليسا مي روي تا "ولي مرد زخمي چشمانش را باز كرد و فرياد كشيد،

من نيز مي خواستم به كليسا بيايم، ولي راھزنان مرا . كني در مورد موضوع عشق موعظه

گوش بده، اگر زنده ماندم، به مردم خواھم گفت كه . زخمي كردند و به اينجا انداختند

انساني در كنار جاده در حال مردن بود و تو در عوض نجات او، دويدي تا در مورد عشق

."از من غافل نشو: به تو ھشدار مي دھم. موعظه كني

Page 112: اشو

اوشو

١١٢ حق كپي وجدانا محفوظ

او دريافت كه اگر اين مرد زنده بماند و اين حادثه را . اين حرف قدري كشيش را ترساند

. نقل كند، مردم روستا ھمگي خواھند گفت كه موعظه ي او فقط يك وزوز بوده است

. كشيش نگران مرد در حال مرگ نبود، بلكه نگران افكار عمومي بود

تي كه نزديك تر رسيد، صورت آن مرد را وق. بنابراين با اكراه به آن مرد نزديك شد

به نظر مي رسد كه قبj تو را در جايي "گفت،. روشن تر ديد، به نظرش آشنا مي آمد

."ديده ام

من شيطان ھستم و رابطه اي ديرينه با كشيشان و . بايد ديده باشي"مرد زخمي گفت،

!"كساني آشنا باشم؟ اگر براي تو آشنا به نظر نيايم، براي چه. رھبران مذھبي دارم

عقب كشيد و . تصويري از او در كليسا داشت: سپس كشيش او را به خوبي به خاطر آورد

ما ھميشه . تو شيطان ھستي. بھتر است كه تو بميري. نمي توانم تو را نجات بدھم"گفت،

. آرزوي مرگ تو را داشته ايم و خوب است كه تو بميري

من به راه . م؟ حتي لمس كردن تو نيز يك گناه استچرا بايد سعي كنم تو را نجات بدھ

."خودم مي روم

. گوش بده، روزي كه من بميرم، تو بيكار خواھي شد"شيطان خنده اي بلند سرداد و گفت،

من اساس . تو به اين دليل تو ھستي كه من زنده ھستم. تو نمي تواني بدون من زنده باشي

ي، زيرا اگر من بميرم، تمام كشيشان و بھتر است مرا نجات بدھ. حرفه ي تو ھستم

دنيا مكاني بھتر خواھد . ھمگي شما منقرض خواھيد شد. اسقف ھا ازكار بركنار خواھند شد

."شد و نيازي به ھيچكدام از شما باقي نخواھد بود

كشيش قدري به اين جمjت فكر كرد و ديد كه شيطان يك حقيقت بسيار اساسي را بيان

شيطان "يطان درحال مرگ را بلند كرد و روي شانه گذاشت و گفت، بي درنگ ش. مي كند

به سرعت خوب . تو را براي درمان به بيمارستان مي رسانم. عزيز من، نگران نباش

!"اگر تو بميري ما ھمگي بيكار خواھيم شد. حق با تو است. لطفا نمير. خواھي شد

جود دارد و حتي بيش از اين، شايد تصور نكنيد كه در ريشه ي حرفه ي كشيش، اھريمن و

در پس كار ھاي شيطان، در پشت اين استثمار جنسي كه دنيا را فراگرفته، كشيش وجود

ما نمي توانيم ببينيم كه . در پشت ھمه چيز در اين دنيا، استثمار جنسي وجود دارد. دارد

ن است كشيشان در پس تمام اين ھا قرار دارند، كه به سبب ھمين تقبيح و سرزنش كشيشا

كه سكس بيشتر و بيشتر جذاب شده است، كه به دليل اين تقاضاي مدام براي سركوب

. سكس توسط كشيشان است كه انسان ھا در سكس افراطي تر و شھواني تر شده اند

Page 113: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١١٣

كشيشان ھرچه بيشتر سكس را ممنوع كنند و از ما بخواھند تا در موردش فكر نكنيم،

.مورد چاره ي آن ناتوان ھستيم و ما در. بيشتر اسرار آميز مي شود

و دانستن در مورد . شناختن، قدرت است. آنچه مورد نياز است، شناختن سكس است. نه

زندگي در جھل مطلوب نيست و نامطلوب تر اينكه . سكس مي تواند قدرتي عظيم بشود

.نسبت به سكس در جھل بمانيم

بشريت از رفتن . اي آن وجود ندارداشكالي ندارد اگر به كره ي ماه نرويم، نيازي واقعي بر

ھمچنين لزومي ندارد به عمق پنج مايلي اقيانوس آرام . به كره ي ماه چندان نفعي نمي برد

. دست پيدا كنيم، جايي كه حتي اشعه ھاي خورشيد نيز نمي توانند به آن نفوذ كنند

. رسيدن به آنجا، خيري مطلق نصيب انسان ھا نخواھد كرد

ولي يك چيز كه . يست كه ھسته ي اتم را بشكافيم و ذره را بشناسيمھمچنين ضروري ن

مطلقا ضروري است،چيزي كه بيش از ھمه الزامي است اين است كه ما سكس را درست

.بشناسيم و درك كنيم تا بتوانيم در پديد آوردن انسان جديد موفق شويم

.به پرسش ھا پاسخ خواھم داددر طول سه روز گذشته اين چند نكته را برايتان گفتم و فردا

چون در عوض يك جلسه ي اضافي براي پرسش ھا، ديروز يك فاصله داشتيم و برخي از

.دوستان در آن زمان آمدند و سپس رفتند، ديني نسبت به آنان احساس مي كنم

بنابراين فردا براي تمام دوساعت به پرسش ھا پاسخ خواھم داد تا ھيچ ناراحتي و دشواري

پرسش ھاي صادقانه ي خود را بنويسيد و بدھيد، زيرا اين موضوعي . ما باقي نماندبراي ش

در مورد زندگي است و اگر . نيست كه در مورد خداوند و روح و اين قبيل پرسش ھا باشد

پرسش ھايي مستقيم و صادقانه مطرح كنيد، قادر خواھيم بود بيشتر به عمق موضوع

.با چنين عشقي به من گوش داديد از شما سپاسگزارم كه.فرو برويم

.در پايان، به آن الوھيت كه در درون ھريك از شما منزل دارد تعظيم مي كنم

.لطفا اداي احترام مرا بپذيريد

Page 114: اشو

اوشو

١١٤ حق كپي وجدانا محفوظ

جلسه ي پنجم

الماس وراي جنسيت :عزيزان من، دوستان پرسش ھاي زيادي پرسيده اند

د؟چرا به عنوان موضوع سخنراني سكس را انتخاب كردي

. مي خوانند بمبئيبرخي اين بازار بزرگ را . بازاري وجود دارد: اين داستاني دارد

در اين بازار بزرگ يك گردھمآيي ترتيب داده شده بود و حكيمي در مورد سروده ھاي

:او اين رباعي را خواند .سخن مي گفت Kabir كبير

."چاrيي ھاماره ساتكبيرا كادا بازار مين ليه لوكاتي ھات، جو گر براي آپنه "

Kabira khada bazaar mein liye lukhati hath; joghar barai apno chalai hamare sath.

كبير در ميان بازار ايستاده است، مشعلي سوزان در دست دارد و به : "سپس توضيح داد

:مردم فرياد مي زند، ھمه را مخاطب قرار مي دھد كه

."خانه ھايشان را دارند قادر ھستند با من بيايندفقط آنان كه شھامت سوزاندن "

من مشاھده كردم كه مردمي كه در آن گردھمآيي بودند با شنيدن اين فراخوان خوشحال

من حيرت كردم زيرا بعدھا دريافتم كه ھيچكدام از آنان، كه از شنيدن چنان پيام . شدند

ادگي را ندارد كه خانه اش را لذت برده بودند، ابدا اين آم كبيرعميق و تكان دھنده ي

زنده بود چقدر كبيرولي با ديدن رضايت آنان فكر كردم كه اگر امروز . به آتش بكشد

!خوشحال مي بود

چند قرن پيش، وقتي كه او فراخوانش را در بازاري فرياد مي كرده، حتي يك نفر ھم

.مي بايد خوشحال نبوده باشد

ز شنيدن سخنان كسي كه مرده است لذت مي برند، مردم ا! انسان چه موجود عجيبي است

فكر كردم كه اگر . ولي با شنيدن حرف ھاي انساني زنده، او را به قتل تھديد مي كنند

خوانده مي شود زنده بود، چقدر خوشحال بمبئيدر اين بازار بزرگ كه كبيرامروز

درحاليكه ھرگز از بسيار لذت مي برند، Kabirji"عزيز كبير"مردم از شنيدن . مي شد

بااين وجود، با ديدن رضايت در اين . احساس شادي نمي كرده اند" كبيرعزيز"شنيدن خود

مردم، احساس كردم كه چون اين مردم نه تنھا شھامت آتش زدن خانه ھايشان را دارند،

بلكه ھمچنين در اين مورد خوشحال ھم ھستند، بايد نكاتي را از صميم قلبم با آنان سھيم

ھميشه در آن گرفتار مسيحيا يك كبيربنابراين من طعمه ي ھمان دامي شدم كه يك . مشو

.شده اند

Page 115: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١١٥

ولي براي اينكه در مورد حقيقت . مي خواستم چيزي در مورد حقيقت به مردم بگويم

بگويي، rزم است كه نخست تمام آن غيرحقيقت ھايي كه انسان ھا ھمچون حقيقت

زماني كه اين غيرحقيقت ھا كه چون حقيقت فرض شده اند، تا. پذيرفته اند نابود شوند

.ريشه كن نشوند، ھرگزھيچ گامي در جھت حقيقت نمي تواند برداشته شود

ولي من احساس كردم تا . سخن بگويم" عشق"در آن جلسه از من خواسته شد تا در مورد

كه چيزي را در زماني كه ما با فرضياتي غلط در مورد سكس به سر ببريم، امكان ندارد

تازماني كه در مورد سكس باورھاي خطا وجود دارد، ھرچه در . مورد عشق درك كنيم

بنابراين، در آن . نمي تواند درست باشد. مورد عشق بحث كنيم، ناكامل و كاذب خواھد بود

جلسه چيزھايي در مورد سكس گفتم و گفتم كه اين خود انرژي جنسي است كه در حالت

.عشق مي شودمتحول شده اش،

مردي كود مي خرد كه به خودي خود بدبو و كثيف است و آن را در برابر خانه اش

اين كار او، به سبب بوي گندي كه آن كود به راه انداخته، حتي . روي ھم انباشت مي كند

. گذشتن از كنار خانه را براي مردم مشكل مي سازد

پخش مي كند و در آنجا تخم ولي مردي ديگر ھمين كود را در باغچه ي خانه اش

آن تخم ھا جوانه مي زنند و گياه مي شوند و آن گياھان گل مي دھند و عطر آن . مي كارد

.گل ھا در ھمسايگي پخش شده و ھمه جا را معطر مي سازد

شايد ھرگز به اين نكته فكر نكرده باشيد، ولي اين . رھگذران از آن بو مست مي شوند

قدرت كود، با عبور از دانه و گياه . كه به عطر گل تبديل مي شودھمان بوي بد كود است

انرژي جنسي : يك بوي بد مي تواند به عطري خوش بدل شود. به عطر گل بدل مي گردد

.مي تواند به عشق تبديل شود

ولي كسي كه با انرژي جنسي مخالفت مي كند، چگونه مي تواند آن را به عشق تبديل كند؟

جنسي دشمن است چگونه قادر است اين انرژي را تصعيد و پاrيش كسي كه با انرژي

كند؟

بنابراين، در آنجا گفتم كه الزامي است سكس را بفھميم و ضرورت دارد كه اين انرژي را

فكر كردم كساني كه قادر بوده اند در تاييد و تحسين اين فكر كه خانه .متحول سازيم

ييد سر تكان بدھند، از شنيدن چند سخن بي پرده ھايشان را آتش بزنند به نشانه ي تا

.ولي من در اشتباه بودم. خوشحال خواھند شد

Page 116: اشو

اوشو

١١٦ حق كپي وجدانا محفوظ

وقتي آن روز وقتي سخنانم را تمام كردم و از جايگاه پايين آمدم، تعجب كردم از اينكه ديدم

تمام رھبران و شخصيت ھاي عمومي، تمام دوستاني كه آن جلسه را ترتيب داده بودند،

وقتي از راھرو مي گذشتم تا آنجا را ترك كنم، حتي يكي از آنان ! د گشته بودندھمگي ناپدي

! شايد با شتاب به خانه دويده بودند كه مبادا خانه شان آتش گرفته باشد. را نيز نديدم

حتي . آنان بايد به سمت خانه دويده باشند تا اگر خانه شان آتش گرفته آن را خاموش كنند

تمام كjه سفيدھا، تمام . ان نيز باقي نمانده بود تا از من تشكري بكنديكي از سازمان دھندگ

مي پوشند، رھبران، ھمگي جايگاه را ترك كرده بودند، ھمگي khadi خاديآنان كه لباس

آنان پيش از اينكه پيروانشان . رھبران نسلي از موجوداتي ضعيف ھستند! فرار كرده بودند

!فرار كنند، چنين مي كنند

دختران، پسران، __ ه يقين برخي از مردمان شجاع به جايگاه مخصوص آمدند ولي ب

شما چيزھايي را به ما گفتيد كه ھيچكس قبj "آنان ھمگي گفتند، . برخي جوان، برخي مسن

." شما چشمان ما را باز كرديد، احساس روشن شدگي داريم. نگفته بود

. و كامل تر باز كنمفكر كردم كه مناسب است كه اين موضوع را بيشتر

يكي از دrيلي كه موضوعي را كه چھار روز . بنابراين در اينجا آن موضوع را مي بندم

. پيش شروع كردم در اينجا كامل مي كنم اين است كه مردم از من چنين درخواستي كردند

. و اين درخواست از سوي كساني است كه با قوت قلب تjش دارند تا زندگي را درك كنند

.پس اين يك دليل بود. ان مي خواستند كه من تمامش را بگويمآن

و دليل دوم اين بود كه آنان كه گريختند شروع كردند به تبليغات كه من چنان چيزھاي

زننده اي گفته ام كه يقينا دين به نابودي كشانده مي شود، و من چيزھايي گفته ام كه مردم

دم كه تبليغات آنان مستحق يك توضيح عملي و بنابراين احساس كر! را rمذھب مي كند

. است، تا كه تشخيص دھند كه مردم با ادراك سكس rمذھب نمي شوند

.برعكس، مردم به اين سبب rمذھب ھستند كه تاكنون سكس را نشناخته اند

. جھل است كه انسان را rمذھب مي كند، دانستن ھرگز نمي تواند كسي را rمذھب كند

بتواند كسي را rمذھب كند، ھنوز ھم مي گويم كه آن شناخت كه شايد مردم و اگر شناختن

زيرا مذھبي كه . مي سازد" مذھبي"را rمذھب كند، ارجح است بر آن جھلي كه مردم را

ديانتي بر اساس __ نيز بي ارزش است "مذھبي بودن"زاييده ي جھل باشد، حتي آن نوع

. قعي باشد كه بر اساس شناخت باشدديانت فقط وقتي مي تواند وا! جھل است

Page 117: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١١٧

اين ھميشه تاريكي و جھل . و من نمي بينم كه شناختن ھرگز بتواند براي كسي مضر باشد

.است كه ضرر دارد

اگر انسانيت بدون پايگاه شده، اگر در مورد سكس منحرف و ديوانه شده، مسئوليت با

بلكه با اخjق گرايان است، كساني نيست كه روي موضوع سكس تعمق و مراقبه كرده اند،

با مردمان شبه مذھبي، مقدسين و كشيشان كه در طول ھزاران سال كوشيده اند انسان ھا

بشريت مي توانست خيلي پيشتر از اين از سكس رھا شود، ولي . را در جھل زنداني كنند

دست و به اين سبب چنين نشد كه آن مردم كوشيده اند تا جھل ما نسبت به سكس. چنين نشد

.نخورده باقي بماند

احساس كردم كه اگر فقط يك اشعه از حقيقت توانست چنين بيقراري در مردم ايجاد كند،

پس خوب است كه تمام اين طيف را مورد بحث قرار دھم و اين پرسش را روشن كنم كه

آيا دانستن مي تواند انسان را مذھبي يا rمذھب كند؟

چنين نبود، به نظر من ھم نمي آمد كه چنين اگر. علت انتخاب موضوع، اين بود

از اين ديدگاه، بايد از . شايد ھرگز در اين مورد حرف نمي زدم. موضوعي را انتخاب كنم

آن مردم تشكر شود زيرا فرصتي را ساختند كه من مجبور شدم اين موضوع را انتخاب

باراتيا عوض، از مردم بنابراين، اگر مي خواھيد تشكر كنيد، از من تشكر نكنيد، در. كنم

تشكر كنيد كه آن نخستين جلسه را ترتيب Bharatiya Vidya Bhavan ويديا باوان

.من در آن دستي ندارم. آنان مرا راھنمايي كردند كه اين موضوع را انتخاب كنم. دادند

اگر، چنان كه مي گوييد، اين انرژي جنسي است كه به عشق تبديل مي شود،

تان اين است كهآنوقت آيا منظور

عشق يك مادر به فرزندش ھم انرژي جنسي است؟

.درك اين نكته مفيد خواھد بود. چند نفر ديگر نيز پرسش ھايي مشابه اين داشته اند

اگر با دقت به من گوش داده باشيد، به ياد خواھيد آورد كه گفتم در تجربه ي سكس

rدر تجربه ي . به آن نمي رسد ژرفاھاي عميق وجود دارند، اعماقي كه انسان معمو

.سكس، سه سطح وجود دارند كه مايلم ھم اكنون در موردشان برايتان بگويم

براي نمونه، مردي نزد زني . يك سطح سكس جسماني است، كامj زيست شناختي است

. تجربه اي كه او دارد نمي تواند عميق تر از سطح جسماني باشد. روسپي مي رود

Page 118: اشو

اوشو

١١٨ حق كپي وجدانا محفوظ

د بدنش را بفروشد، ولي قلبش را نمي تواند، و البته، راھي براي زن روسپي مي توان

در عمل تجاوز، . شخص ديگري مرتكب تجاوز مي شود. فروختن روحش نيز وجود ندارد

مرد نه مي تواند قلب و نه روح ديگري را داشته باشد، تجاوز فقط در سطح جسماني روي

تجربه ي . ھرگز نبوده و نخواھد بودراھي نيست تا به روح ديگري تجاوز كني، . مي دھد

.تجاوز نيز فقط جسماني است

تجربه ي اوليه ي سكس ھرگز عميق تر از سطح جسم نيست و كساني كه در آنجا

آنان به سادگي نمي توانند آن . مي ايستند، ھرگز تمامي سكس را تجربه نخواھند كرد

. اعماقي را كه در موردش برايتان گفتم بشناسند

.ت مردم در سطح جسم ايستاده اندو اكثري

در اين رابطه، اھميت دارد كه بدانيم در كشورھايي كه ازدواج بدون عشق صورت

نمي تواند ھرگز عميق تر از اين پيشرفت . مي گيرد، سكس در سطح بدن راكد مي ماند

فقط بين دو روح. ازدواج ھا مي توانند فقط ازدواج دو بدن باشند، و نه ھرگز دو روح. كند

بنابراين، اگر ازدواج نتيجه ي عشق باشد، آنوقت معنايي عميق تر . عشق وجود دارد

. مي گيرد

ولي اگر از آن ازدواج ھايي باشد كه والدين آن را براي فرزندان ترتيب مي دھند، آنوقت

آن ازدواج نتيجه ي محاسبات كشيشان و ستاره شناسان است، نتيجه ي مjحظات طبقاتي،

.يا مالي است، ھرگز نمي تواند از سطح جسم عميق تر برود فرقه اي

. در مقايسه با ذھنيت، بدن ثبات بيشتري دارد: ولي چنين ازدواج ھايي يك مزيت دارند

. بنابراين در جوامعي كه اساس ازدواج بر بدن است، ازدواج ھا ثبات بيشتري دارند

ي ثبات نيست، چيزي بسيار بادوام است بدن خيلي ب. مي توانند براي تمام عمر دوام بياورند

بدن در سطح ماده قرار . و تغييرات در آن بسيار بسيار آھسته و تقريبا غيرمحسوس است

جوامعي كه فكر كردند rزم است ثبات را به نھاد ازدواج آورد و تك ھمسري را بايد . دارد

ن عشق سر مي كردند، حفظ كرد و ھيچ امكاني براي تغيير را نبايد باز گذاشت، بايد بدو

در جوامعي كه ازدواج بر اساس . زيرا عشق از دل روي مي دھد و چيزي بي ثبات است

ازدواج ھا متزلزل ھستند و . عشق صورت مي گيرد، طjق امري غيرقابل اجتناب است

. در آن جوامع، ھرگز ازدواجي نمي تواند ثابت بماند، زيرا عشق نوعي مايع گونگي دارد

.ست، بدن ثابت و خنثي استدل لرزنده ا

Page 119: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١١٩

ولي يك . اگر سنگي را در باغچه داشته باشي، عصر ھم در ھمان مكاني است كه صبح بود

يك گل موجودي زنده است، . گل، صبح مي شكفد و عصر مي پژمرد و به زمين مي افتد

.زاده مي شود، قدري زندگي مي كند و سپس خواھد مرد

. كجا كه باشد، عصر ھم در ھمانجا خواھد بودصبح در ھر: يك سنگ شيي بي جاني است

ازدواجي . يك ازدواج بدون عشق مانند يك سنگ است. يك سنگ بسيار ثابت و بادوام است

كه در سطح جسم باشد ثبات مي آورد، در خدمت منافع جامعه خواھد بود، ولي براي فرد

.رھيز شده استكشنده خواھد بود، زيرا ثبات در سطح جسماني وجود دارد و از عشق پ

براي ھمين است كه در چنين ازدواج ھايي، رابطه ي جنسي بين زن و شوھر ھرگز

فقط يك عمل تكراري و : نمي تواند به اعماق و حيطه ھايي وراي سطح جسماني برسد

زندگي جنسي آنان مكانيكي مي شود، آنان به تكراركردن ھمان تجربه . مكانيكي مي شود

آنان ھرگز به سطحي . تجربه اي بي جان و بي روح مي شود ادامه مي دھند و آنوقت

.عميق تر وارد نمي شوند

بين رفتن نزد يك زن روسپي و ماندن در ازدواجي بدون عشق ھيچ تفاوت اساسي وجود

شما زني روسپي را براي يك شب . تفاوت بسيار اندك است و اساسي نيست__ ندارد

وقتي كه عشق ! اين تفاوتي بزرگ نيست: تان مي خريد و ھمسر را براي تمامي زندگي

چه زني را براي يك شب به استخدام __ وجود نداشته باشد، ازدواج يك خريد است

البته، به سبب زندگي روزمره بايكديگر، . درآوريد و چه ترتيباتي براي تمام عمر بدھيد

اين عشق . دارندنوعي رابطه از اين ھمنشيني به وجود مي آيد و مردم آن را عشق مي پن

چون اين ازدواج ھا در سطح جسم ھستند، رابطه . عشق چيزي كامj متفاوت است. نيست

ھيچكدام از متون و دستورالعمل ھايي كه در . نيز ھرگز از سطح جسماني فراتر نمي رود

، از Pandit Kokaپانديت كوكاگرفته تا Vatsyanaواتسيانامورد سكس نوشته شده، از

.فراتر نمي روندسطح جسماني

براي زوج ھايي كه نخست عاشق مي شوند . ذھني، قلبي است__ سطح دوم، رواني است

. و سپس ازدواج مي كنند، تجربه ي جنسي آنان قدري عميق تر از سطح جسماني است

. سكس آنان در سطح قلب است، به ژرفاي روان مي رسد

بدني باز مي گردد و چيزي مكانيكي ولي به سبب تكرارھا، پس از مدتي، اين نيز به سطح

. مي شود

Page 120: اشو

اوشو

١٢٠ حق كپي وجدانا محفوظ

نھاد ازدواج كه در طول دويست سال اخير در غرب به وجود آمده، سكس را به سطح

.و براي ھمين است كه جوامع غربي چنين در ھرج و مرج ھستند. رواني مي برد

خواھد ذھن امروز چيزي را مي . دليل آن اين است كه شما نمي توانيد به ذھن متكي باشيد

صبح چيزي را مي خواھد و عصر چيزي ديگر . و فردا چيزي ديگر را درخواست مي كند

چيزي را كه اكنون احساس مي كند، با چيزي كه تنھا يك لحظه پيش احساس مي كرد . را

.كامj فرق دارد

، پيش از اينكه باrخره ازدواج كند، دست Lord Bayronلرد بايرون شايد شنيده باشيد كه

ولي با اين وجود، وقتي پس از مراسم . ا شصت يا ھفتاد زن روابط صميمانه داشتكم ب

ازدواج، دست در دست تازه عروس از كليسا بيرون مي آمد و ناقوس ھا به صدا درآمده

بودند و شمع ھا مي سوختند و دوستاني كه براي شركت در جشن آمده بودند ھنوز در آنجا

او توسط زيبايي آن زن مسخ شده بود . كه در حال گذر بود بودند، او زني زيبا را مي بيند

.و براي لحظه اي زن جديدش را و تمام مراسم را از ياد برد

زيرا وقتي با عروس سوار مركب . ولي او مي بايست مردي بسيار باصداقت بوده باشد

ز، پيش از تا ديرو: آيا متوجه شدي؟ ھمين حاr چيز عجيبي اتفاق افتاد"شدند، به او گفت،

تو تنھا __ اينكه ازدواج كنيم، نگران بودم كه آيا واقعا مي توانم تو را به دست بياورم يا نه

ولي حاr، وقتي كه درواقع با تو ازدواج كردم، فقط زني زيبا را __ زن در ذھن من بودي

كردن آن ذھنم شروع كرد به تعقيب . در كنار جاده ديدم و تو را براي يك لحظه از ياد بردم

!"كاش آن زن مال من بود: زن، فكري از خاطرم گذشت

بنابراين كساني كه خواھان جوامعي بانظم و با ثبات بودند اجازه . ذھن چنين ناپايدار است

كوششي را شروع كردند تا آن را در سطح جسماني . ندادند كه سكس به سطح رواني برسد

اگر از اين ازدواج عشق روييد، . ه عشقازدواج مھم است، ن"آنان گفتند، . متوقف كنند

."چه خوب، وگرنه، بگذار اوضاع ھمين كه ھست باشد

ولي تجربه . ثبات فقط در سطح جسماني ممكن است، در سطح رواني بسيار دشوار است

ي سكس در سطح رواني عميق تر است و براي ھمين است كه تجربه ي سكس در غرب

گرفته تا Freud فرويدكه روانشناسان غربي، از ھرآنچه. عميق تر از شرق بوده است

. در مورد سكس نوشته اند، به اين سطح رواني از سكس مربوط است Jung يونگ

ولي آن سكس كه من از آن مي گويم در سومين سطح است، چيزي كه تاكنون نه در غرب

. و نه در شرق به دنيا نيامده است

Page 121: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٢١

.اين سومين سطح، سطح روحاني سكس است

ھمچنين در سطح . در سطح بدن نوعي پايداري وجود دارد، زيرا كه بدن، ماده است

در : روحاني نيز نوعي ثبات وجود دارد، زيرا در سطح روح، ھرگز تغييري وجود ندارد

در بين اين دو، سطح روان يا ذھن است كه . آنجا ھمه چيز آرام است، ھمه چيز ابدي است

.به سرعت تغيير مي كند. ناپايدار و جيوه گون استذھن . تغييرات در آن وجود دارد

آزمايش در غرب در اين سطح قرار دارد و بنابراين ازدواج ھا گسسته مي شوند و

ازدواج ھا و خانواده ھايي كه بر اساس ديدار در سطح رواني . خانواده ھا از ھم مي پاشند

. باشند، نمي توانند پايدار باشند

زدواج ھا در غرب دو سال است و اين مي تواند به دو ساعت نيز اكنون متوسط پايداري ا

! برسد

.ذھنيت انسان مي تواند حتي ظرف يك ساعت نيز تغيير كند

در مقايسه، جامعه ي شرقي بيشتر بادوام بوده . جامعه در غرب دچار ھرج و مرج است

.است، ولي شرق نمي تواند به سطوح عميق تر تجربه ي سكس دست بيابد

شوھر و . ثبات در سطح روحاني__ ي ديگر از ثبات وجود دارد، مرحله اي ديگر نوع

زن، زن يا مردي كه بتوانند حتي براي يك بار در سطح روحاني ديدار كنند، احساس

در آنجا تغييري . مي كنند كه براي زمان ھاي بسيار كه در پيش است نيز يگانه گشته اند

كه مورد نياز است، تجربه ي سكس در اين سطح است ثبات اين مرحله است . وجود ندارد

.كه مورد نياز است

تجربه اي كه من از آن حرف مي زنم، آن سكس كه من از آن مي گويم، سكس

و اگر بفھميد كه . مي خواھم معنايي معنوي به سكس بدھم. است spiritual sexروحاني

چه

. ز بخشي از سكس روحاني استمي گويم، درخواھيد يافت كه عشق مادر به فرزندش ني

چه رابطه ي جنسي ممكني ... خواھيد گفت كه اين جمله اي بي معني و مسخره است

مي تواند بين مادر و فرزندش وجود داشته باشد؟

ھمانطور كه به شما گفتم، يك زن و شوھر، يك مرد و زن براي يك لحظه ديدار مي كنند و

سروري كه آنان در آن لحظه ي كوتاه . دار مي كنندروح ھايشان نيز براي آن لحظه باھم دي

ولي آيا ھرگز فكر كرده ايد . تجربه مي كنند، چيزي است كه آن دو را به ھم متصل مي كند

كه كودك براي نه ماه در رحم مادر باقي مي ماند و در طول اين دوران، ھستي او با ھستي

Page 122: اشو

اوشو

١٢٢ حق كپي وجدانا محفوظ

يگانه مي شود و فرزند براي نه ماه مادر يگانه است؟ شوھر براي يك لحظه ي كوتاه با زن

براي ھمين است كه صميميتي كه مادر با پسرش دارد، حتي با شوھرش . با مادر يكي است

شوھر فقط با او در يك لحظه در سطحي وجودين، جايي . نمي تواند باشد. نيز ممكن نيست

م نزديك براي يك لحظه به ھ. كه وجود دارد، ديدار مي كند و سپس ازھم جدا مي شوند

.مي شوند و سپس فاصله ھا بين ايشان ايجاد مي شود

كودك با خون . ولي كودك درون رحم با نفس مادر تنفس مي كند، قلبش با قلب مادر مي تپد

و با حيات مادرش يكي شده است، ھنوز از خودش ھستي مستقلي ندارد، ھنوز ھم بخشي

ن اينكه مادر شود، احساس رضايت براي ھمين است كه ھيچ زني بدو. از وجود مادر است

ھيچ شوھري ھرگز . ھيچ مردي نمي تواند زني را به قدر يك كودك ارضا كند. كامل ندارد

. قادر نيست آن رضايت عميقي را به زنش بدھد كه يك كودك مي تواند به او ببخشد

. شكوه و زيبايي تمام شخصيت يك زن فقط وقتي متجلي مي شود كه زن يك مادر شود

.بطه ي وجودين زن با فرزندش بسيار عميق استرا

و به ياد بسپاريد كه اين ھمچنين دليلي است براي اين كه يك زن به محضي كه مادر شود،

آيا ھرگز به اين توجه كرده ايد؟ او شھدي عميق تر را . عjقه اش به سكس كمتر مي شود

او نه ماه . واھد داشتاو ديگر عjقه ي زيادي به سكس نخ. مادربودن را: چشيده است

ھمراه با يك وجود جديد، يك ھستي مشترك داشته است و اينك سكس برايش جذبه اي كمتر

بسياري از اوقات شوھر از اين عدم عjقه شگفت زده مي شود، زيرا پدر شدن او . دارد

ھيچ تغييري را در او سبب نشده، ولي مادر شدن ھمسرش در او تغييرات اساسي به وجود

.ه استآورد

پدر احساسي عميق از يگانگي روحاني با اين . پدربودن رابطه اي بسيار عميق نيست

كودك مي تواند . پدربودن فقط يك نھاد اجتماعي است. زندگي جديد كه به دنيا آمده ندارد

. بدون اين نھاد به دنيا بيايد

ن به رضايت ولي اين روند، رابطه اي عميق و ريشه دار با مادر دارد و او پس از آ

.مي رسد

اگر به زني . پس از تولد كودك، نوعي تازه از شرافت معنوي زن را سرشار مي سازد

كه مادر شده است و به زني كه مادر نشده است نگاه كنيد، تفاوت را در تشعشع، در انرژي

در وجود مادر نوعي درخشش و آرامش خواھيد يافت . و در شخصيت آن دو خواھيد ديد

در زني كه ھنوز . نوع آرامش كه در رودخانه اي كه به دشت رسيده است مي بينيدآن __

Page 123: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٢٣

از آن نوع كه رودخانه دارد در گذر از : مادر نشده است، نوعي سرعت را خواھيد ديد

غرشي و آذرخشي از آبشار دارد، سرعت و مسابقه وجود __ پيچ و خم ھاي كوھستان

.در درون آرام و با صفا مي گردد ولي اگر ھمين زن نيز مادر شود،. دارد

بنابراين، در اين خصوص نيز مايلم بگويم كه چرا زناني كه تحت تاثير سكس و شھوت

زيرا . مايل نيستند مادر شوند__ ھمانطور كه امروزه در غرب شايع است __ قرار دارند

از امروزه زن غربي. پس از مادر شدن، جاذبه ي زن براي سكس ناگھان فرومي نشيند

مادرشدن طفره مي رود، زيرا مي داند به محضي كه مادر شود، عjقه اش به سكس

.او زياده روي در سكس را توسط مادرنشدن حمايت مي كند. ازبين خواھد رفت

اگر چنين روندي . در بسياري از كشورھاي غربي دولت ھا در اين مورد نگران ھستند

واھد آمد؟ شرق نگران افزايش جمعيت است، ادامه يابد، چه بر سر جمعيت آن كشورھا خ

اگر تعداد زيادي از . ولي برخي كشورھاي غربي از كاھش جمعيت خود وحشت دارند

زنان تصميم بگيرند كه مادر نشوند، چه كار مي توان كرد؟ نمي توان برعليه آن اقدامات

نون تحميل يك برنامه ي كنترل جمعيت را مي تواند به نوعي توسط قا. قانوني وضع كرد

.كرد، ولي ھيچ قانوني وجود ندارد كه به زن تحميل كند كه مادر شود

ما مي توانيم . اين مشكل كشورھاي غربي از مشكل انفجار جمعيت ما بسيار پيچيده تر است

ولي ھيچ راھي نيست كه كشوري با . توسط قانون از افزايش جمعيت جلوگيري كنيم

. افزايش دھدقانونگذاري بتواند جمعيت خودش را

در دويست سال آينده اين مشكل . ھيچكس را نمي توان با زور وادار به بچه دارشدن كرد

و افزايش جمعيت در كشورھاي شرقي . در غرب بسيار فراگير و عظيم خواھد شد

. مي تواند اين كشورھا را در دنيا مسلط كند

ن را بار ديگر متقاعد كنند آنان بايد مادرا. نيروي انساني غرب در حال كاسته شدن است

.كه مادر شوند

وگرنه، . برخي از روانشناس ھاي آنان شروع كرده اند به حمايت از ازدواج خردساrن

زني كه وارد بلوغ شده باشد براي مادرشدن . آنان مي گويند كه خطري وجود دارد

بنابراين، . او بھتر اين مي بيند كه فقط از سكس لذت ببرد__ عjقه اي نشان نمي دھد

!" درجواني با آنان ازدواج كنيد تا پيش از اينكه بتوانند افكار ديگري پيدا كنند، مادر شوند"

آنان مي دانستند كه يك دختر . اين ھمچنين دليلي بوده براي ازدواج خردساrن در شرق

ھرچه پخته تر شود، ادراك بيشتري خواھد داشت و ھرچه بيشتر سكس را بچشد، كمتر

Page 124: اشو

اوشو

١٢٤ حق كپي وجدانا محفوظ

او از اينكه با مادر شدن چه چيزي به دست خواھد آورد ___ ل خواھد بود تا مادر شود ماي

ھيچ راھي نيست ! بي خبر است، زيرا اين را فقط وقتي مي تواند دربيابد كه مادر شده باشد

.كه پيش از آن بتوان دانست

كه او چرا زن پس از اينكه مادر شد چنين رضايتي به دست مي آورد؟ به اين دليل است

سكس را در سطحي روحاني با فرزندش تجربه كرده است و به دليل ھمين است كه چنين

. صميميت شديدي بين مادر و فرزند وجود دارد

زن براي فرزندش جانش را فدا مي كند و حتي به تصورش ھم نمي رسد كه جان فرزندش

. را بگيرد

و اگر ھم ___ تفاق افتاده است بارھا ا__ يك زن مي تواند شوھرش را به قتل برساند

ولي ! چنين نكند، در تمام زندگي چنان اوضاعي درست مي كند كه دست كمي از آن ندارد

آن رابطه بسيار عميق . در مورد فرزند، او حتي چنين تصوري ھم نمي تواند داشته باشد

.است

به چنين عمقي ولي بگذاريد اين را نيز به شما بگويم، كه وقتي رابطه اش با شوھرش نيز

.برسد، آن شوھر ديگر برايش يك فرزند خواھد بود، نه يك شوھر

مايلم از مرداني كه اينجا ھستند . در اين گردھمآيي مردان و زنان زيادي حضور دارند

بپرسم آيا در مواقعي كه بسيار عاشق ھمسرشان بوده اند، آيا با او طوري رفتار نكرده اند

دش رفتار مي كند؟ آيا مي دانيد كه چرا دست ھاي مرد كه گويي فرزندي با مادر خو

ناخودآگاه به سمت پستان زن حركت مي كند؟ اين ھمان دست ھاي كودكي خردسال است

به محضي كه مردي سرشار از عشق زني . كه به سمت پستان ھاي مادرش دراز شده است

سينه ھا چه چرا؟. بشود، دست ھايش به طور خودكار به سمت سينه ھاي زن مي روند

پستان ھاي زن رابط بين مادر . ربطي به سكس دارند؟ سكس ابدا ربطي به سينه ھا ندارد

از ھمان آغاز نوزادي، او از اين حلقه ي ارتباطي، از اين خط حياتي . و فرزند ھستند

. ھشيار بوده است

دستان و ! بنابراين وقتي مردي از عشقي عميق سرشار مي شود، يك فرزند پسر مي شود

موھاي او را : زن به كجا مي روند؟ دست ھاي زن به سمت سر مرد دراز مي شوند

.او موھاي پسرش را نوازش مي كند: اين خاطره اي از فرزندش است: نوازش مي كند

Page 125: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٢٥

براي ھمين است كه اگر عشق در سطح روحاني كامj شكوفا شود، شوھر در نھايت يك

يك پسر شود، فقط آنوقت است كه سكس را در و شوھر بايد ھم . فرزند پسر مي شود

. تجربه كرده است__ سطح معنوي __ سومين سطح

.در اين سطح نيز رابطه اي وجود دارد، ولي ما كامj از آن غافل ھستيم

اين فقط آغاز سفر . رابطه ي زن و شوھري فقط يك آمادگي براي اين است، نه حاصل آن

. يك سفر است، زن و شوھر ھميشه در حالت ستيز ھستندو چون اين . است، نه پايان آن

.يك سفر ھميشه يك ستيز است، آرامش فقط در مقصد يافت مي شود

يك زن و شوھر ھرگز نمي توانند در آرامش باشند، زيرا اين رابطه ھميشه در بخش مياني

. ندو بيشتر مردم در وسط راه سفر ازبين مي روند، ھرگز به مقصد نمي رس. سفر است

به اين دليل، ھميشه بين زن و شوھر حالتي از ستيز وجود دارد، يك جنگ بيست و چھار

!يك ستيزبيست و چھار ساعته با كسي كه دوستش داريم. ساعته وجود دارد

ھريك از آنان . متاسفانه، نه زن و نه شوھر دليل واقعي اين تنش و تضاد را درك نمي كنند

شوھر فكر مي كند كه اگر با زن ديگري . برگزيده استفكر مي كند كه فردي عوضي را

ازدواج مي كرد ھمه چيز بھتر مي بود و زن نيز فكر مي كند كه اگر با مرد ديگري

.ازدواج مي كرد، احتماr ھمه چيز عالي بود

اگر به . ولي مي خواھم به شما بگويم كه اين تجربه ي تمام زوج ھا در سراسر دنيا است

. داده مي شد تا ھمسرتان را عوض كنيد، اوضاع ذره اي ھم بھتر نمي شدشما اين فرصت

مانند اين است كه مرده اي را در تابوت روي شانه ھا به گورستان حمل مي كنيد و

براي اندكي احساس راحتي مي كنيد، ولي سپس توجه : شانه ھايتان را عوض مي كنيد

در غرب كه طjق شايع است، تجربه .خواھيد كرد كه آن وزنه بارديگر مانند قبل است

چنين است كه در مدت زماني كوتاه،

و ظرف دو ھفته، شوھر جديد نيز __ ھمسر جديد درست مانند قبلي از كار در مي آيد

.اثبات مي كند كه مانند شوھر قبلي بوده است

يچ دليل آن ھ. دليل اين را نمي بايد در سطح جست و جو كرد، بلكه بايد عميق تر رفت

دليل آن اين است كه رابطه ي بين يك زن و . ربطي به يك زن يا شوھر مشخص ندارد

. مرد، بين زن و شوھر، يك رابطه از نوع سفر است، يك روند است

. يك مقصد نيست، براي خودش يك ھدف نيست

.مقصد فقط وقتي در كار خواھد بود كه بار ديگر زن يك مادر شود و شوھر، يك پسر

Page 126: اشو

اوشو

١٢٦ حق كپي وجدانا محفوظ

آنچه به شما مي گويم اين است كه رابطه بين يك مادر و فرزندش نيز رابطه اي بنابراين،

جنسي و روحاني است و روزي كه رابطه ي جنسي معنوي بين يك زن و مرد زاده شود،

و زماني كه . بين زن و شوھر، آن رابطه ي مادر و فرزندي بار ديگر مستقر مي گردد

مي خوانم تجربه contentmentا رضايت چنين رابطه اي جا افتاد، آنچه من آن ر

بنابراين، فكر نكنيد كه . و از اين رضايت است كه زندگي تجردي اتفاق مي افتد. مي شود

در آن spiritual sexجنسيت معنوي. در رابطه ي مادر و فرزند ابدا جنسيت وجود ندارد

. عشق خوانده شودو به زبان درست تر، اين فقط جنسيت معنوي است كه مي تواند . ھست

.لحظه اي كه سكس معنوي شود، عشق مي گردد. عشق اين است

.ما نمي توانيم شما را به عنوان مرجعي در مورد سكس بپذيريم

ما آمده بوديم تا در مورد خداوند از شما سوال كنيم

.و شما در مورد سكس با ما حرف مي زنيد

ويم،ما به اينجا آمده بوديم تا در مورد خداوند بشن

.پس لطفا از خداوند براي ما بگوييد

شايد متوجه نباشيد كه پرسيدن در مورد خداوند از كسي كه نمي توانيد حتي مرجعيت او را

آيا از كسي كه ھيچ چيز در مورد نخستين . در مورد سكس تاييد كنيد، كاري عبث است

پله ي نردبام نمي داند، از آخرين پله مي پرسيد؟

در مورد سكس مي گويم برايتان قابل قبول نيست، درمورد خداوند ھم نبايد از اگر آنچه كه

اگر من چنين ارزشي نداشته باشم كه در مورد . موضوع تمام است__ من سوال كنيد

نخستين گام سخن بگويم، آنوقت چگونه شايستگي دارم تا در مورد آخرين پله حرف بزنم؟

.دارد ولي در پشت اين سوال دليلي عميق وجود

، سكس و خداوند دشمن ھمديگر Ramaراماو kamaكامادليل اين است كه تاكنون،

تاكنون چنين تبليغ شده بوده كه آنان كه در پي خداوند ھستند، ھيچ سرو . تصور شده اند

كاري با سكس ندارند و كساني كه در سفر جنسيت ھستند، ھيچ كاري با الوھيت و معنويت

سفر در دنياي جنسيت نيز به سبب جست و . كر ھا بي معني ھستندھر دوي اين تف. ندارند

اين جاذبه ي عظيم براي سكس چيزي نيست به جز جست و جو براي . جوي الوھيت است

فرد ھرگز احساس . و براي ھمين است كه سكس ھيچگاه راضي كننده نيست. الوھيت

.نمي كند كه توسط سكس به ھمه چيز دست يافته و راضي شده است

Page 127: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٢٧

.اين احساس رضايت ھرگز بدون رسيدن به الوھيت برنمي خيزد

و كساني كه درحين جست و جوي الوھيت با سكس مخالفت مي كنند، واقعا در پي الوھيت

آنان براي فرار از سكس، . نيستند، عمل آنان چيزي نيست به جز يك فرار، به نام الوھيت

اين به اين سبب است كه آنان از . كنند مخفي مي راما، خود را در پشت الوھيت، كامااز

. سكس وحشت دارند، زيرا در مورد سكس ھراسان و لرزان ھستند

.را فراموش كنند كاماپناه مي برند تا بتوانند " راما، راما، راما" آنان به بلند گفتن

: را ذكر مي كند، از نزديك او را تماشا كنيد راماھرگاه به انساني برخورديد كه نام

اگر زني گذر كند، اين مردم تسبيح . پنھان است كاما، پژواكي از "راما"ر پشت تكرار د

دانه ھاي تسبيح را با سرعت بيشتري ..." راما، راما، راما": خودشان را مي چرخانند

چرا؟ . را با صدايي بلندتر تكرار مي كنند رامامي اندازند و نام

د و اين گريزگرايان سعي دارند آن را ناديده جنسيت درون،از داخل به آنان فشار مي آور

اگر اين كلك ھاي ساده . آن را سركوب كنند رامابگيرند، آن را غرق كنند و توسط ذكر

! مي توانست زندگي مردم را تغيير بدھد، دنيا مدت ھا بود كه به مكاني بھتر تغيير يافته بود

.اين كار چندان ھم آسان نيست

اگر بخواھيد جست و جوي خود براي الوھيت را درك كنيد، rزم مايلم به شما بگويم كه

برود و سعي كلكتهبه بمبئيچرا؟ مانند كسي است كه بخواھد از . است كه سكس را بفھميد

ولي اگر اين . كجاست، و در كدام جھت قرار دارد__ بيشتر بداند كلكتهدارد در مورد

چطور است، آنوقت كلكتهنسبت به كجاست و موقعيت آن بمبئيشخص حتي نداند كه

، بمبئي، از مسير كلكتهچگونه ممكن است در اين ماموريت توفيق بيابد؟ براي رسيدن به

اين مكاني كه اينك در : "كجاست بمبئيمطلقا براي شخص الزامي است تا نخست بداند كه

ي فقط در اين صورت است كه جھت جست و جوي او برا" آن ھستم كجا واقع است؟

، تمام اطjعاتي كه بمبئيبدون داشتن اطjعات در مورد . مشخص و روشن مي شود كلكته

آغاز شود، بمبئيوجود دارد بي معني خواھد بود، زيرا آن سفر بايد از كلكتهدر مورد

. است بمبئينقطه ي شروع آن

.انتھا پس از آن مي آيد. ابتدا در آغاز مي آيد

ي گوييد مشتاق ھستيد كه سفر به فراآگاھي را آغاز كنيد؟ اينك در كجا ايستاده ايد؟ م

.مي گوييد كه آرزوي رسيدن به خداوند را داريد؟ خوب است. خوب است

Page 128: اشو

اوشو

١٢٨ حق كپي وجدانا محفوظ

اينجا . ولي ھم اكنون در كجا ايستاده ايد؟ در سكس ايستاده ايد، در شھوت قرار داريد

د و سفرتان را آغاز قرارگاه شماست و از اين نقطه است كه گام ھاي خود را برمي داري

بنابراين، اول از ھمه الزامي است كه مكاني را كه ھم اكنون در آن قرار داريد . مي كنيد

براي . ضروري است براي شناختن امكانات، نخست واقعيت ھا را بشناسيم. درك كنيد

براي درك . ھستيداينكه بدانيد كه چه مي توانيد باشيد، نخست rزم است بدانيد كه چه

رين گام، نخست بايد اولين گام را درك كنيد، زيرا اين نخستين گام است كه راه را براي آخ

اگر نخستين گام را اشتباه برداريد، چگونه به مقصد . آخرين گام اين سفر ھموار مي سازد

را بشناسيد تا اينكه كامادرست خواھيد رسيد؟ بنابراين، مھم تر اين است كه نخست سكس،

.اھي رايا فراآگ راما

را درك كاماچرا چنين اھميتي دارد؟ مھم است زيرا نمي توانيد بدون اينكه اول سكس يا

.پس لطفا چنين ناممكني را درخواست نكنيد. برسيد راماكرده باشيد، به الوھيت يا

مربوط است، چگونه مي توان تعيين كرد كه من authorityتاجايي كه موضوع مرجعيت

ا نه؟ چنين مرجعي ھستم ي

در اين خصوص ھرچه كه من بگويم تعيين كننده نيست، زيرا من خودم موضوع بحث

ھمچنين اگر بگويم كه مرجعيت . اگر بگويم كه من مرجعيت دارم، بي معني است. ھستم

ندارم، بازھم بي معني خواھد بود، زيرا بار ديگر موضوع مناظره اين است كه آيا اين

بنابراين ھرچه در اين مورد بگويم . جع ھست يا نيستشخص كه چنين مي گويد، يك مر

من مي گويم، با سكس آزمايش كنيد و براي خودتان دريابيد كه آيا من . بي معني خواھد بود

. مرجع ھستم يا نه

راه ديگري . وقتي به حقيقت جمjت من خواھيد رسيد كه خودتان به آن تجربه دست بيابيد

ه شما بگويم كه شنا را چنين و چنان ياد مي گيرند، شايد براي نمونه، اگر ب. وجود ندارد

پاسخ من اين خواھد بود كه از شما . ترديد كنيد كه آنچه مي گويم درست است يا نادرست

.بخواھم تا ھمراه من به جايي بياييد كه بتوانيد ھمراه من به رودخانه بپريد

ود، آنوقت خواھيد دانست كه اگر توصيه من براي شناكردن در رودخانه برايتان مفيد ب

.آنچه به شما گفتم اصيل بوده و براساس دانش خودم بوده است

ولي مايلم به اين . مي توانسته يك مرجع باشد فرويدسوال كننده ھمچنين گفته است كه

از آنچه من در اينجا به شما مي گويم ھيچ چيز فرويددوست بگويم كه به احتمال زياد

. رگز قادر نبوده به وراي سطح ذھن عروج كندھ فرويد. نمي داند

Page 129: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٢٩

، تمام فرويدتمام كار . او حتي در تصوراتش نيز به فكر سكس معنوي نيفتاده است

رفتارھاي روانپريشانه، : بوده است sick sexاطjعات او، براساس جنسيت بيمارگونه

. تحقيقات بر اين اساس است... ھمجنس بازي، استمناء

س داده ھايي از جنسيت بيمارگونه، آسيب شناسانه و منحرف استوار تحقيقات او براسا

. يك پزشك بوده فرويد. اين تحقيقات بر اساس درمان بيماران صورت گرفته است. است

او حتي يك . در سطح رواني سكس بوده است__ درغرب __ پس مطالعات او روي مردم

.اندمورد تحت مطالعه ندارد كه بتوان آن را سكس معنوي خو

بنابراين، اگر مي خواھيد درستي آنچه را كه به شما گفتم مورد تحقيق قرار دھيد، فقط بايد

را از تانتراھزاران سال است كه ما . Tantraتانتراجھت : به يك جھت روي بياوريد

. نخستين كوشش براي ارتقاء سكس به بعدي روحاني بود تانترادر تمام دنيا، . ياد برده ايم

شواھدي بر اين ادعا Konarkكنارك و Puriپوري، Khajurahoاجوراھوخمعابد

رفته ايد؟ آيا تصاوير آنجا را ديده ايد؟ خاجوراھوآيا ھرگز به . ھستند

. دو پديده ي شگفت آور را تجربه خواھيد كرد

نخست، با ديدن تصاوير زوج ھاي برھنه در حين معاشقه، ابدا احساس وقيح بودن و

در آن تصاوير مردان و زنان برھنه كه يكديگر . ن به شما دست نخواھد دادمستھجن بود

. را تنگ در آغوش فشرده اند، ھيچ چيز زشت و بد نخواھيد ديد

و دومين نكته اين است كه با ديدن آن ھا احساسي از آرامش و قداست شما را دربر خواھد

جسمه سازھايي كه آن تنديس ھا م. اين واكنش شما، شايد شما را به تعجب در آورد. گرفت

.را نقش كرده اند صميميت روحاني سكس را شناخته اند

اگر به مردي كه در چنگال سكس گرفتار شده است نگاه ....... در صورت آن تنديس ھا

. كنيد، اگر به صورت و چشمانش نگاه كنيد، به نظر زشت، وحشتناك و درنده خو مي آيد

. و سبعانه وجود دارددر آنجا شھوتي ناراحت كننده

وقتي يك زن حتي عزيزترين و صميمي ترين مردش را مي بيند كه سرشار از شھوت

مردي كه با نگاھي شھواني، . به او نزديك مي شود، در او يك دشمن مي بيند، نه يك دوست

حتي به عاشق ترين زن نزديك شود، به نظر زن چون پيام آوري از دوزخ مي آيد، نه از

، انسان احساس مي كند خاجوراھولي با نگاه كردن به چھره ي آن تنديس ھا در و. بھشت

. نگاه مي كند ماھاويرايا به صورت بوداكه به صورت

Page 130: اشو

اوشو

١٣٠ حق كپي وجدانا محفوظ

حالت و صفايي كه در صورت آن تنديس ھاي درحال آميزش وجود دارد، حالت و صفاي

.است سامادي

شما باقي مي ماند، يك احساس شما به تمامي آن تنديس ھا نگاه مي كنيد و آنچه در قلب

.و شگفت زده مي مانيد. آرامش و نرمي است، يك صفاي باقداست

اگر فكر مي كنيد كه پس از ديدن آن تصاوير و تنديس ھاي برھنه، احساس شھوت به شما

در حال خاجوراھو. شويد خاجوراھودست مي دھد، از شما مي خواھم بي درنگ راھي

.خي و منحصربه فرد در دنيا استحاضر يك بناي يادبود تاري

Purushottamdas پوروشوتامداس تاندونولي اخjق گرايان، كساني ھمچون

Tandon يه اي خاجوراھوو برخي از دوستانش عقيده داشتند كه ديوارھايr را بايد با

!از گل پوشاند، زيرا آن تصاوير ممكن است مردم را شھواني سازد

!من شگفت زده شده بودم

به اين ادراك رسيده بودند كه اگر شخصي به مدت يك ساعت در خاجوراھوسازندگان

اين تنديس ھا . برابر آن تنديس ھا بنشيند و به آن ھا نگاه كند، از شھوت رھا مي شود

مردماني كه شھوت بسيار داشتند را به اين . ھزاران سال است كه موضوع مراقبه بوده اند

ند و از آنان مي خواستند تا روي آن تنديس ھا مراقبه كند و مي فرستاد خاجوراھومعابد

.جذب آن ھا بشوند

تعجب آور است كه باوجودي كه ما ھمين حقيقت را در تجارب معمولي انساني داريم، قادر

. نبوده ايم اين را ببينيم

، براي مثال، اگر در خيابان عبور كنيد و ببينيد كه دو نفر باھم در حال جنگيدن ھستند

چرا؟ آيا تاكنون فكر كرده ايد كه با . احساس مي كنيد كه بايستيد و آن جنگ را تماشا كنيد

ديدن جنگ ديگران، شما چه چيزي به دست مي آوريد؟

ھزار و يك كار ضروري را ترك مي كنيد و مي ايستيد و براي نيم ساعت يا يك ساعت

ا چيست؟ شايد آگاه نباشيد كه در اين چرا؟ نفع آن براي شم. جنگيدن مردم را تماشا مي كنيد

با ديدن دو مرد كه با ھم در حال نزاع ھستند، آن غريزه ي . كار شما نيز منفعتي داريد

آن غريزه بيرون ريخته . جنگيدن كه دردرون اعماق شما وجود دارد، تخليه مي شود

، اگر شخصي در سكوت روي تصاوير آميزش مراقبه كند. مي شود و باrمي زند

.ناپديد خواھد شد__ شھوت جنون آميز فرد __ آن ديوانه ي دورني

Page 131: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٣١

رييسش . او از رييس خودش بسيار خشمگين بود: يك كارمند با مشكلي نزد روانكاو رفت

ھرچه به او مي گويد، او بي درنگ احساس حقارت و توھين مي كند و مي خواھد كفش

.خودش را در بياورد و با آن بر سر رييس بكوبد

ولي چگونه مي توانيد رييس خود را كتك بزنيد؟ مشكل است كارمندي را پيدا كنيد كه اين

چنين كارمندي بسيار كمياب __ احساس را در زماني نداشته باشد كه رييسش را كتك بزند

اگر رييس باشيد از اين نكته آگاه ھستيد و اگر كارمند ھم باشيد، بازھم اين را . است

ند اين رنجش بزرگ را با خودش حمل مي كند كه او فقط يك كارمند يك كارم. مي دانيد

ولي اگر او در چنين مقامي بود كه مي توانست . است و مي خواھد براي اين انتقام بگيرد

انتقام بگيرد، چرا از اول يك كارمند مي شد؟ او ناتوان است و به سركوب كردن تمايjتش

.در درون ادامه مي دھد

وب كردن اين آرزو كه رييسش را كتك بزند ادامه مي داد، ولي نھايتا اين اين مرد به سرك

بيماري دورني به نقطه اي رسيده بود كه مي ترسيد واقعا روزي رييسش را كتك بزند و

ولي نمي توانست . براي پرھيز از اين عمل، كفش ھايش را در خانه جا مي گذاشت

ا مي ديد، بي اختيار دست ھايش به سمت ھروقت رييسش ر. كفش ھايش را از ياد ببرد

ولي خوشبختانه كفش ھا را در خانه جا گذاشته بود و قدري احساس . پاھايش مي رفت

راحتي مي كرد زيرا مي دانست كه يك روز، از خود بي خود مي شود و كفش ھايش را

.بر سر رييس مي كوبد

را از كفش ھا رھا سازد و ولي فقط با جا گذاشتن كفش ھا در خانه، نمي توانست خودش

ھروقت مدادي در دست داشت، روي كاغذ عكس كفش . در ذھنش ھمواره رژه مي رفتند

آن كفش ھا تمام روانش را تسخير . در تنھايي فقط به كفش ھايش فكر مي كرد. مي كشيد

.كرده بودند و او وحشت داشت كه روزي با آن ھا به رييسش حمله كند

اش گفت كه بھتر است ابدا بر سر كار نرود و اينك مي خواھد كه پس در خانه به خانواده

.بازنشسته شود

او مي گفت كه وضعيت رواني اش چنان بود كه حتي نيازي به كفش ھاي خودش نداشت،

حتي يك بار __ مي توانست كفش ھاي ديگري را بربايد تا با آن بر سر رييس بكوبد

. ه بوددست ھايش به سوي كفش ھمكارش دراز شد

در اين مقطع، خانواده اش فكر كردند كه او دارد ديوانه مي شود و بنابراين او را نزد

.روانكاو برند

Page 132: اشو

اوشو

١٣٢ حق كپي وجدانا محفوظ

به او توصيه . روانكاو به او گفت كه بيماري اش قابل عjج است و نيازي به نگراني نيست

كفش آن كرد كه عكسي از رييس خود را در خانه بياويزد و با ايمان قوي روزي پنج بار با

درست . اين عمل بايد مانند آداب مذھبي انجام شود كه نتوان آن را به جا نياورد. را بزند

مانند دعاي صبحگاھي بايد آن مراسم كتك زدن را به جا مي آورد و سپس ھر روز كه

.به خانه باز مي گردد، بايد ھمان مراسم را تكرار كند

ولي در درونش احساس كرد كه اين فكر !"چه بي معني"نخستين واكنش مرد اين بود،

.عكس را آويخت و بر اساس توصيه ھاي روانكاو، مراسم را آغاز كرد. خوبي است

در ھمان نخستين روز، وقتي پس از پنج بار كتك زدن عكس با كفش به اداره رفت،

و ظرف دو ھفته، . مانند سابق از رييس خودش خشمگين نبود: تجربه اي تازه داشت

. ش با رييس بسيار مودبانه شده بودرفتار

. رييسش نيز متوجه تغيير رفتار او شده بود، ولي البته نمي دانست كه چه اتفاقي افتاده است

چه اتفاقي افتاده . تو اخيرا خيلي مودب، مطيع و خوب شده اي"از آن كارمند پرسيد،

"است؟

. گرنه ھمه چيز به ھم مي ريزدبھتر است در اين مورد سوال نكنيد، و"كارمند پاسخ داد،

."من فقط نمي توانم به شما بگويم

واقعا چه اتفاقي افتاده بود؟ آيا صرفا با كتك زدن يك عكس چيزي مي تواند تغيير كند؟

با زدن آن عكس، آن آرزو و خواھش مرد براي كتك زدن رييسش با كفش ذوب __ آري

.شده بود، بخار شده و ازبين رفته بود

بايد در ھر روستا و در ھر گوشه و كنار كشور پوريو كنارك، خاجوراھوي چون معابد

ھيچ چيز علمي، بامعنا و ھيچ : تمام باقي معابد ابدا مورد نياز نيستند. وجود داشته باشند

آن ھا فقط شواھدي بر حماقت ما ھستند و سندھايي بر بدوي بودن . مقصدي در آن ھا نيست

ھركس كه ذھني سرشار از شھوات . سرشار از معني ھستند راھوخاجوولي معابد . انسان

وقتي كه بازگردد، قلبش سبك خواھد بود، آرامش . دارد بايد به آنجا برود و مراقبه كند

.خواھد داشت

به يقين كوشيدند تا سكس را به معنويت تبديل كنند، ولي tantraikas ھاتانتريكا

اين كشور، آن روح ھاي خبيث، اجازه ندادند كه اخjق گرايان، موعظه گران اخjق در

.آنان مايل نيستند پيام من نيز به مردم برسد. پيام آنان به توده ھا برسد

Page 133: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٣٣

Jabalpurجبل پور به بمبئيدر سومين روزي كه پس از آن سخنراني نخست در

اگر از گفتن اين حرف ھا "بازگشتم، نامه اي از دوستي دريافت كردم كه گفته بود،

" دست برنداري، چرا نبايد با گلوله كشته شوي؟

مي خواستم به او پاسخ بدھم، ولي چنين به نظر مي رسد كه اين نجيب زاده كه از كشيدن

او نه نامه اش را امضاء كرده بود : ماشه خوشحال مي شود، يك جمعيت است، نه يك فرد

به ھرحال، اگر او در . ش بدھمشايد ترسيده بود كه من به پليس گزار. و نه آدرسي داده بود

و مي دانم كه اگر اينجا باشد، مي بايد در پشت درخت يا ديواري .... اينجا حضور دارد

اگر او در اينجاست، مايلم به او بگويم كه من نيازي ندارم به پليس .... مخفي شده باشد

. ه او پاسخ دھمگزارش بدھم، ولي او بايد نام و آدرسش را به من بدھد تا بتوانم دست كم ب

ولي اگر او اين مقدار ھم شھامت ندارد، پاسخم را در اينجا مي گويم تا بتواند به آن گوش

.بدھد

نخستين چيز اينكه، براي كشتن من اينقدر شتاب نكن، زيرا لحظه اي كه من با گلوله كشته

دنيا مصلوب نشده بود، مسيحاگر . مي خورد" حقيقت"شوم، بر آنچه كه مي گويم مھر

. مدت ھا بود كه او را ازياد برده بود

!به نوعي مديون لطف زياد مصلوب كنندگان او بوده است مسيحشھرت

از طريق برخي از حلقه ھاي عرفاني دروني كه در جست و جوي ژرفاي __ شنيده ام

آرزو مسيح. مصلوب شدنش را برنامه ريزي كرده بود مسيحكه خود __ زندگي ھستند

ه مصلوب شود زيرا آنچه را كه مي گفت براي اعصاري كه در پيش بودند زنده داشت ك

.مي ماند و ميليون ھا انسان مي توانستند از آن بھره مند شوند

را براي سي سكه فروخت، يكي از مسيح، كه Judaيھودااين بسيار محتمل است، زيرا

. محبوب ترين مريدان او بود

درخواست نكرده باشد، تاوقتي يھودااز مسيحا زمانيكه خود اين فقط باوركردني نيست كه ت

از او نخواسته باشد تا به جرگه دشمنانش بپيوندد و ترتيب مصلوب شدنش مسيحكه خود

را بدھد، كسي كه سال ھا با مسيح زندگي كرده است، بتواند او را در ازاي سي سكه

ي شود و ميلياردھا انسان را نجات بتواند جاودان مسيحدليلش اين بوده كه كjم . بفروشد

.بدھد

، در دنيا سيصد Jainجين مصلوب مي شد، امروز به جاي سه ميليون ماھاويرااگر

. وجود مي داشت جينميليون

Page 134: اشو

اوشو

١٣٤ حق كپي وجدانا محفوظ

. در آرامش جان سپرد، شايد او ھرگز چيزي در مورد صليب نشنيده بوده ماھاويراولي

امروزه نيمي از . نين ترتيبي را دادنه كسي سعي كرد او را مصلوب كند، و نه خودش چ

بود كه مسيحدنيا مسيحي است و ھيچ دليل ديگري براي اين نيست، به جز اينكه فقط

و شايد يك روز تمام . رامايا كريشنا، نه ماھاويرا، نه محمد، نه بودانه __ مصلوب شد

. منفعت مصلوب شدن اين بود. دنيا مسيحي شود

گويم كه براي كشتن من خيلي عجله نكند، وگرنه خودش بازنده بنابراين، به اين دوست مي

.مي شود

دومين چيزي كه مي خواھم بگويم اين است كه او نيازي ندارد خيلي در اين مورد نگران

من بھترين كارھايم را مي كنم تا . باشد، زيرا من ھيچ نيت اين ندارم كه در بستر بميرم

. ن كار را خواھم كرد، نيازي نيست كه تو شتاب كنيمن خودم اي. كسي مرا به قتل برساند

زندگي مفيد است و وقتي . وقتي زمانش برسد، آرزو خواھم كرد كه كسي مرا با گلوله بكشد

. انسان اين چنين به شھادت برسد، مرگ نيز مفيد مي شود

بيشتر اوقات، مرگي كه با گلوله فرا برسد، چيزي را به دست مي آورد كه خود زندگي

.توانسته بود به دست آوردن

زھر دادند، سقراطآنان كه به : تا اين زمان، دشمنان ھميشه ھمين اشتباه را تكرار كرده اند

. را با گلوله زد ماھاتما گانديكه Godse قدسرا به شھادت رساندند و يا منصورآنان كه

گانديحفظ خاطره ي نمي توانستند براي بقا و گانديآگاه نبود كه ھيچ يك از پيروان قدس

با گلوله زده شد و به زمين افتاد، دست ھايش را گانديوقتي كه . بھتر از او عمل كنند

بسيار namaste اين حركت دست ھا . به نشانه ي اداي احترام روي ھم و بر سينه گذاشت

: ه بوداز راه رسيد گانديبيانگر اين بود كه باrخره آخرين و بھترين مريد : با اھميت بود

.خداوند آن مرد مورد نياز را فرستاده بود. را جاوداني ساخت گانديمردي كه

. زندگي و نقشه ھاي آن بسيار پيچيده است، امور آنچنان كه به نظر مي رسند ساده نيستند

انساني كه در بستر بميرد، براي ھميشه مرده است، درحال كه انساني كه با گلوله ي يك

.گي كردن ادامه مي دھدضارب بميرد، به زند

در حال آماده شدن بود، برخي از دوستانش سقراطدرحالي كه آن زھر براي نوشاندن به

آيا آن را بسوزانيم يا دفن كنيم و يا چه : "از او پرسيدند كه پس از مرگش با بدنش چه كنند

نخواھيد شما نمي دانيد، ولي شما ھرگزقادر ! مردان نادان"خنديد و گفت، سقراط" كنيم؟

Page 135: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٣٥

حقه اي كه من . وقتي كه تمامي شما مرده ھستيد، من زنده خواھم بود. بود مرا نابود كنيد

!"انتخاب كرده ام اين است به من كمك كند تا ابد زنده بمانم

اگر او اينجاست، بايد از تمام اين نكات آگاه باشد و با عجله عمل .... بنابراين، دوست من

من آن چيزي نيستم . ت كه بازنده مي شود، آسيبي به من نمي رسداگر عجله كند، اوس. نكند

او نبايد . من آنم كه از تمام گلوله ھا جان سالم به در مي برد. كه بتواند با گلوله كشته شود

ھمچنين او نبايد خيلي نگران و نااميد شود، زيرا كه من بھترين . براي كشتن من عجله كند

آن نوع مرگ يك اتjف . آن نوع مرگ لطفي ندارد. ر نميرمتjشم را خواھم كرد تا در بست

و . مرگ ھم بايد مقصد و منظوري را بر آورده سازد. اين مرگي بي فايده است. است

سومين نكته اي كه او بايد به ياد داشته باشد اين است كه نبايد از امضا كردن نامه ھا

زيرا وقتي من احساس كنم كه . سدوحشت داشته باشد، نبايد بترسد كه آدرس خودش را بنوي

كسي واقعا آماده شده تا مرا به قتل برساند، آماده ھستم تا بدون اينكه كسي خبر داشته باشد،

!با او قرار يك مjقات بگذارم تا بعدھا، او درگير نشود

و اين نويسنده ي بيچاره ي نامه... اين نوع مذھبيون. ولي اين افكار ديوانه وار وجود دارند

او براي اين چنين نامه اي را نوشت كه ! بايد به اين معتقد باشد كه از دين محافظت مي كند

تاجايي كه ! فكر مي كرد من دين را نابود مي كنم و اوست كه محافظ و ناجي مذھب است

احساسات او بسيار صادقانه بوده و در . به نيت او مربوط مي شود، اشكالي وجود ندارد

ولي خود ھمين نوع مردمان مذھبي ھستند كه دنيا را ! بوده است نزد او، مذھبي ھم

. به دردسر انداخته اند

.نيت ھايشان بسيار خوب است، ولي ھوشمندي شان ھمچون يك احمق است

بر سر تجلي يافتن حقايق زندگي مانع " اخjق گرا"در طول اعصار، اين نوع مردمان

به اين دليل، جھل فراگير شده است . به روشني درآيد تراشيده اند و اجازه نداده اند تا حقيقت

و در ميان اين تاريكي، . و ما در شب تاريك جھل دست و پا مي زنيم و سرگردان ھستيم

.اين موعظه گران منبرھاي بلند برپا ساخته و آموزش ھايشان را اشاعه مي دھند

وزي كه خورشيد حقيقت ولي اين نيز حقيقت دارد كه روزي كه ما مردماني بھتر شويم، ر

در زندگي ما طلوع كند، روزي كه آن لمحه از فراآگاھي روي بدھد، روزي كه زندگي

. روزمره ي ما شروع كند به الھي شدن، اين موعظه گران، بي فايده خواھند شد

. جايي براي آن ھا باقي نخواھد بود

.شندموعظه گر فقط وقتي معني دارد كه مردم در تاريكي سرگردان با

Page 136: اشو

اوشو

١٣٦ حق كپي وجدانا محفوظ

اگر مردم بيمار . در يك روستا، پزشك فقط وقتي مورد نياز است كه مردم بيمار شوند

نشوند، چه نيازي به پزشك است؟ حرفه ي پزشكي با يك تضاد دروني زنده است، زيرا

. امرار معاش يك پزشك بستگي به ابتjي مردم به بيماري دارد

در درون اميدوار است كه آنان بيمار يك پزشك در بيرون بيمار را درمان مي كند، ولي

the businessو وقتي يك بيماري واگيردار وجود داشته باشد، او براي كاروبارش . شوند

!از خداوند تشكر مي كند

:داستاني شنيده ام

آنان تا نيمه شب خوردند . شبي در يك ميخانه دوستاني يك ميھماني بزرگ ترتيب داده بودند

شكر خدا "وقت خداحافظي صاحب ميكده به زنش گفت، . شي داشتندو نوشيدند و اوقات خو

اگر اين گروه به آمدن اينجا ادامه . كه چنين مشتريان دست و دلبازي را براي ما فرستاده

ميزبان كه صورتحساب را مي پرداخت اين ." بدھند، ما به زودي ثروتمند خواھيم شد

ارت او دعا كند تا او بتواند بيشتر و سخن او را شنيد از مالك آنجا خواست تا براي تج

.بيشتر به آنجا بيايد

"راستي آقا، شغل شما چيست؟"صاحب ميكده پرسيد،

شغل من وقتي رونق دارد كه مردم بيشتر و . من مقاطعه كار كفن و دفن ھستم"مرد گفت،

!"بيشتري بميرند

دم بيشتري بيمار به ھمين ترتيب، شايد شغل يك پزشك درمان مردم باشد، ولي ھرچه مر

در درون، اميدوار است كه بيمارش به اين زودي درمان . شوند، او پول بيشتري مي سازد

مردم فقير زود ! بنابراين، درمان مردم نياز به زمان دارد، به ويژه مردمان ثروتمند. نشود

درمان مي شوند، زيرا وقتي مردم فقير براي مدت زياد بيمار باشند، يك پزشك زياد پول

منفعت در مردمان ثروتمند است، بنابراين وقتي مردم غني را درمان مي كند، . نمي سازد

. آھسته مي رود

! درھرحال، مردمان غني ھميشه ناخوش ھستند، آنان اجابت دعاي پزشكان ھستند

.ھمين خواست دروني است كه بر كندي تاثير مداواي او تاثير مي گذارد

ھرچه مردم بي مرام تر باشند، ھر چه عناصر ضد . داردموقعيت واعظ تفاوتي با اين ن

مردمي بيشتري وجود داشته باشد، ھرچه فساد و ھرج و مرج و رذيلت بيشتري وجود

آنوقت نياز بيشتري به وجود اوست تا مردم را به . داشته باشد، منبر او باrتر مي رود

Page 137: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٣٧

ان و آن فرمان چسبيدن خشونت نكردن، راستگو بودن، صادقانه رفتاركردن، به اين فرم

. توصيه كند

اگر مردم باتقوا، منضبط، آرام، صادق و درستكار باشند، حرفه ي موعظه گري

.جايي براي آن وجود نخواھد داشت. ازبين خواھد رفت

وجود دارند؟ چرا " رھبران ديني"و چرا در ھندوستان بيش از تمام دنيا واعظين و

و كشيش و رھبر مذھبي خودش را دارد؟ چرا در اين ھر روستا و ھر خانه واعظ و مرشد

وجود دارد؟" مردان مقدس"كشور چنين طيف گسترده اي از

دليلش اين نيست كه شما كشوري عميقا مذھبي ھستيد و در آنجا فقط خردمندان و ارواح

به اين سبب است كه شما امروزه غيرمذھبي ترين و بي اخjق ترين . بزرگ زاده مي شوند

براي ھمين است كه واعظين بسيار در اين كشور فرصتي طjيي پيدا . ر در دنيا ھستيدكشو

.اين بيماري نژاد ما گشته است. مي كنند

او نظر مرا در . يكي از دوستانم مقاله اي از يك مجله ي آمريكايي برايم فرستاده است

ميز بود كه مي گفت مقاله اي طنز آ. مورد نقصي كه در آن مشاھده كرده بود جويا شده بود

. ويژگي ھاي اصلي ھر مليتي را مي توان با مست كردن يك مرد از آن كشور پيدا كرد

مقاله مي گفت كه اگر مردي ھلندي مست شود، به سفره ي غذا حمله مي برد و آن را ترك

. تا جرعه اي مشروب بنوشد، دو سه ساعت مشغول غذا خوردن مي شود. نخواھد كرد

. انسوي مست كند، براي آواز خواندن و رقصيدن مشتاق و بيقرار مي شوداگر يك مرد فر

. اگر يك مرد انگليسي مست كند، به گوشه اي مي خزد و در خودش فرو مي رود

. مرد انگليسي معموr ساكت است و وقتي مست مي كند بيش از ھميشه فروكش مي كند

.آورده شده بود به ھمين ترتيب ويژگي ھاي اصلي ھر مليت در آن مقاله

دوستم از من پرسيده . ولي به سبب جھل يا اشتباه نامي از ويژگي ھاي ھندي در آن نبود

بود كه در مورد ويژگي ھاي ملت ھند نظرم چيست؟ وقتي يك ھندي زياده بنوشد چه اتفاقي

وقتي يك ھندي مست : مي افتد؟ برايش نوشتم كه پاسخ اين، پيشاپيش در دنيا مشھور است

.اين ويژگي ملي يا نژادي ما است! بي درنگ شروع مي كند به موعظه كردن كند،

اين صف بي پايان واعظين، مرتاضين، راھبان و مرشدان، نشانه ي يك بيماري فراگير

و بنابراين نكته ي عجيب اين است كه ھيچكدام از اين مردم، در ته دل خود، مايل . است

__ شود و اين بيماري تماما ازميان برداشته شود نيستند كه فساد اخjق كامj ريشه كن

. زيرا اگر و وقتي كه درمان شود، ديگر به موعظه گر نيازي نخواھد بود

Page 138: اشو

اوشو

١٣٨ حق كپي وجدانا محفوظ

.شوق دروني آنان اين است كه اين بيماري ادامه داشته باشد و مرض پيشرفت كند

ر در ساده ترين راه براي كمك به رشد اين بيماري اين است كه ھرگز به دانشي فراگي

مورد زندگي اجازه ي برخاستن ندھند و مطمئن شوند كه انسان ھرگز مراكز عميق تر

آنوقت ھمين سبب ادامه ي انتشار فساداخjق، گمراھي و رذيلت . زندگي را درك نكند

. مي شود

اگر مردم بتوانند اين مراكز عميق زندگي را درك كنند، آنگاه بي مرامي يكباره از زندگي

.خواھد شد آنان محو

و مايلم توجه شما را به اين واقعيت جلب كنم كه سكس آن مركزي است كه بيش از ھمه

در اينجاست كه اساسي ترين و پايه اي ترين ريشه ھاي . مسئول تباھي اخjق انسان است

رھبران "و براي ھمين است كه موعظه گران و . انحراف و گمراھي انسان وجود دارد

.ھند در مورد آن سخن بگويندھرگز نمي خوا" ديني

ھيچ مرد مقدس، ھيچ روح بزرگ مذھبي ھرگز "دوستي پيامي برايم فرستاده كه مي گويد،

آن حرمت واrيي كه براي شما داشتم بسيار كم شده است . در مورد سكس سخن نمي گويد

."زيرا در مورد سكس حرف مي زنيد

خست اينكه، وقتي براي من احترام قايل ن. ھيچ اشكالي در اين وجود ندارد"به او گفتم،

چه نيازي به احترام گذاشتن به من . اين وضعيت فعلي درست است. بودي، آن اشتباه بود

وجود دارد؟ در پشت آن چه انگيزه اي وجود دارد؟ من چه وقت درخواست احترام كرده

ان توجھي اگر ديگر آنچن. بودم؟ اگر به من احترام مي گذاشتي، اين خطاي خودت بوده

."من ديگر يك روح بزرگ نيستم. نداري، بسيار لطف داري

اگر من ھرگز آرزو داشتم كه چنين باشم، آنوقت مي بايد بسيار برآشفته مي شدم، آنوقت

."مراببخش، ھمه را اشتباه گفتم"مي بايد مي گفتم كه

در اين . ، يك روح بزرگ نبوده ام، نيستم و نمي خواھم باشم Mahatmaماھاتمامن يك

دنياي پھناور كه پر از انواع مردمان بدكار و بيچاره است، ھيچ انساني پست تر و

وقتي اينھمه مردم بدبخت وجود . شود ماھاتماخودخواه تر از كسي نيست كه بخواھد يك

دارد، وقتي چنين اقيانوس پھناوري از روح ھاي فقير، روح ھاي مفلوك وجود دارد،

.روح بزرگ باشي، يك مرد بزرگ، يك گناه است تصور يا فكر اينكه يك

Page 139: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٣٩

من ھيچ خواھش . من مي خواھم بشريتي بزرگ را ببينم. من مشتاق عظمت بشريت ھستم

روزھاي ارواح بزرگ بايد به پايان برسد، . و آرزويي ندارم كه يك روح بزرگ باشم

. به يك بشريت بزرگ نياز است، نه به يك مرد بزرگ

جود داشته اند، از چه راھي به بشريت كمك شده است؟مردان بزرگ بسياري و

پس من خوشم آمد، دست كم يك نفر از توھم به در آمد، دست كم يك نفر اين را دانست كه

. نيستم.) روح بزرگ م( ماھاتمامن يك

شايد او پنداشته كه با اين . اين از توھم به در آمدن يك انسان، موضوع كوچكي نيست

اغوا كند، تا اگر در اين موارد صحبت نكنم، بتوانم ھمچون يك روح حرفش بتواند مرا

تاكنون، اين روشي بوده كه ارواح بزرگ و پيران . بزرگ، يك پير كبير خودم را بيارايم

طبيعتا اين مردمان ضعيف ھرگز چيزي را نمي گفتند كه بتواند . بزرگ را آراسته است

اين نگراني براي نجات مقام خود به عنوان يك در . اين آرايش و مقام را از ايشان بگيرد

روح بزرگ، در آن اغواشدن، آنان ھرگز به اين توجه نكرده اند كه چقدر خسارت

.به زندگي وارد مي شود

. من چنين افكاري ندارم، نه حتي در تخيjتم. نيستم" روح بزرگ"من نگران داشتن مقام

يك روح بزرگ ھستم، احساس خفگي به من ،ماھاتمااگر كسي بخواھد فكر كند كه من يك

.دست خواھد داد

شدن چنان آسان است كه حتي ماھاتماشدن، يك maharishi ماھاريشياين روزھا،

پس . ھميشه آسان بوده است. ھميشه چنين بوده است. تصورش را ھم نمي توانيد بكنيد

د كه به بزرگي برسند؟ مسئله اين است كه مردم چگونه تكامل پيدا كنن. مسئله اين نيست

براي اين ھدف چه مي توان كرد؟ چه فكري داريم و در اين جھت چه اكتشافاتي مي توانيم

انجام دھيم؟

احساس مي كنم چيزھايي كه در مورد موضوع اصلي برايتان گفتم به شما كمك كند كه

يي شما بتواند جھتي تازه در زندگيتان خلق كنيد، طريقي تازه از آن تجلي يابد و جنسيت گرا

.به تدريج به سمت روح متحول شود

فردا، شما . شما اينگونه كه امروز ھستيد، فقط جنسيت گرايي تان ھستيد، نه روح ھايتان

ولي اين چگونه مي تواند رخ بدھد؟ . نيز مي توانيد روح ھايي شويد

ورت اين مي تواند توسط تحول كامل انرژي جنسي و باrكشيدن پيوسته اين انرژي ص

.بگيرد

Page 140: اشو

اوشو

١٤٠ حق كپي وجدانا محفوظ

. در مورد آنچه ديروز گفتم پرسش ھاي بسياري رسيده است

.يك نكته در اين مورد مي گويم

پيوسته ھشيار ساماديگفتم كه در حين آميزش جنسي، شما بايد براي درك آن لمحه از

كه در حين مقاربت ساماديآن لمحه از : باشيد و سعي كنيد آن نقطه را به چنگ آوريد

. مي درخشد، آن آذرخش براي يك لحظه مي پايد و سپس ازبين مي رود ھمچون آذرخش

آن را . سعي كنيد آن را بشناسيد. سعي كنيد آن حالت را درك كنيد و ببينيد كه چيست

اگر قادر باشيد حتي يك بار نيز از اين حالت آگاه شويد، در آن ھشياري، . دراختيار بگيريد

. ھستيد bodilessness بدن نيستيد، شما بي بدني خواھيد دانست كه در آن لحظه شما يك

در ھمان يك لحظه ي كوتاه، شما بدن نيستيد، در آن لحظه ي زودگذر به چيزي ديگري

حتي اگر فقط يك بار شكوه آن لمحه را درك كنيد، آنوقت . روح شده ايد: تبديل شده ايد

اين فقط از راه مراقبه . آوريد مي توانيد از طريق مراقبه برايش كار كنيد و آن را به دست

وقتي كه اين شناخت ادراك شما شد و . است كه مي تواند كامj درك بشود و زندگي شود

.زندگي شما، ديگر در زندگي شما جايي براي سكس باقي نخواھد بود

اگر سكس اينگونه از بين برود،

چه بر سر توليد مثل خواھد آمد؟

ميزش به تجربه ي فراآگاھي دست بيابند،اگر ھمه از طريق زندگي بدون آ

نسل آينده چه مي شود؟

نوع فعلي توليد مثل براي . يقينا از اين نوع توليد مثل كه امروزه رخ مي دھد نخواھد بود

آيا راھش اين . گربه ھا، سگ ھا و كرم ھا خوب است، ولي نه براي موجودات انساني

توليد مثل تصادفي، بي معني و بي ھدف؟ اين توليد بي خيال فرزندان؟ اين __ است؟

صف طويلي از كودكان راه انداختن ؟ جمعيت درست كردن؟ و اين جمعيت ما چقدر

جمعيت ما به چنان تناسب باورنكردني منفجر شده كه اگر به موقع ! گسترده شده است

د كه جلوي آن گرفته نشود، دانشمندان مي گويند كه تا صد سال آينده حتي جا نخواھد بو

صد سال ديگر طوري احساس خواھيد كرد كه گويي ھميشه در ! بازويتان را تكان بدھيد

ديگر دعوت به گردھمآيي عمومي جداگانه غير rزم و ھمچنين ! گردھمايي عمومي ھستيد

!ناممكن خواھد بود

Page 141: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٤١

اگر زندگي ھا ھمه بدون آميزش باشد، فرزندان چگونه : پرسش اين دوست درست است

؟توليد شوند

و تمام شما نيز بايد به آن توجه كنيد، __ مي خواھم نكته اي ديگر را به اين دوست بگويم

.مھم است

از زندگي بدون عمل جنسي مي توان فرزند داشت، ولي تمامي منظور و معناي چنين توليد

فرزندان زاده ي سكس ھستند، ولي چنين كه ھست، اين . مثلي يك بعد تازه پيدا مي كند

ھيچكس با انگيزه ي زندگي بخشيدن به يك فرزند وارد سكس . صادفي استزايش، ت

! شما با انگيزه ي ديگري وارد سكس مي شويد، فرزندان خودشان سر مي رسند. نمي شود

فرزندان، ميھماناني ناخوانده ھستند و مي دانيد كه انسان نمي تواند ھمان عشقي را كه

.مان ناخوانده داشته باشدبراي ميھمان دعوت شده دارد، براي ميھ

شما براي آنان رختخواب آماده . مي دانيد كه با ميھمان ناخوانده چگونه رفتار مي شود

__ مي كنيد و غذا تھيه مي كنيد، به آنان خوشامد مي گوييد و از ايشان پذيرايي مي كنيد

سته اين فكرتان پيو. ولي ھمه چيز در سطح قرار دارد ، احساسي از عشق در درون نيست

"چه وقت اين موجودات كسل كننده مي خواھند بروند؟: "است

مھرباني كردن به آنان در . فرزندان ناخوانده بايد ھم با رفتاري نامھربانانه مواجه شوند

شما مشتاق آنان نبوده ايد، آنان اجابتي براي شوق عميق قلب شما . تقدير آنان نخواھد بود

آنان محصول . ي بوديد، اينان فقط محصول جانبي ھستندشما دنبال چيز ديگر. نبوده اند

.اصلي نيستند، آنان ھمچون چلتوك ھستند كه با دانه ي گندم مي آيد

تاكنون، واتسيانااز زمان __ وبنابراين در سراسر دنيا تjشي وجود داشته است

وجود وسايل ضدبارداري از اين جا به . تا به نوعي سكس را از باردارشدن آزاد كنند

وسايل مصنوعي اختراع شدند تا بتوانيم از سكس لذت ببريم و در عين حال از . آمدند

قرن ھاست كه تjش براي آزاد كردن سكس از انعقاد نطفه رايج . بچه دارشدن پرھيز كنيم

به روش ھايي اشاره مي كند كه از ayurveda متون باستاني پزشكي سنتي ھند. است

امروزه، نگراني وزير بھداشت نيز ھمان است كه آن . ي كنندبچه دارشدن جلوگيري م

چرا؟ . پنج ھزار سال قبل به آن اشاره داشتند-چھار-در سه آيوروداييمتون

چرا سعي كرديم چيزھايي را در اين خصوص اختراع كنيم؟ زيرا فرزندان دردسر

خودشان مي آورند مي شوند، آنان در وسط كار سربر مي آورند، آنان بار مسئوليت را با

.و ھمچنين خطر دلزدگي زن از سكس پس از بارداري وجود دارد

Page 142: اشو

اوشو

١٤٢ حق كپي وجدانا محفوظ

اگر مردي فرزندي نداشته باشد، شايد بخواھد بچه دار شود، . مردان نيز بچه نمي خواھند

ولي اين به اين سبب نيست كه او عاشق فرزند است، به اين سبب است كه عاشق دارايي

ه ارث خواھد برد؟ فردا چه كسي آن را ب. خودش است

. نه. وقتي مردي خواھان فرزند است، باور نكنيد كه روحش مشتاق داشتن يك پسر است

كسي چه مي داند كه پس از . او دارايي اش را با كاركردن سخت به دست آورده است

براي نجات ثروتش، او به وارث نياز دارد، ! مردنش اين اموال به دست كي خواھد افتاد؟

ما ھميشه . ھيچكس به خاطر خود فرزند او را نمي خواھد. خون خودش باشدكسي كه از

كوشيده ايم خودمان را از آنان نجات بدھيم، ولي آنان ھمواره به خودي خود به آمدن ادامه

! ما فقط مي خواھيم از سكس لذت ببريم و يك فرزند سر مي رسد! مي دھند

وده است، اين فرزندان فقط محصوrتي جانبي بنابراين اين رابطه فقط يك پديده ي وابسته ب

و فرعي از جنسيت گرايي بوده اند و براي ھمين است كه چنان بيمار، ناتوان، مفلوك،

.اندوھگين و مشوش ھستند

نيز به وجود مي آيند، ولي آنان ديگر محصوrت جانبي و براھماچاريفرزندان از

. تصادفي سكس نخواھند بود

شما با . است براي آوردن اين فرزندان، براي خودش يك ھدف نيستسكس فقط وسيله اي

سوار ھواپيمايي مي شويد كه . گاري به مكاني مي رويد، آن گاري مركز توجه شما نيست

. است، شما درگير خود ھواپيما نيستيد دھليھدف شما رسيدن به . مي رود دھليبه

.دھليھواپيما وسيله اي است براي رسيدن به

دست بيابند، وقتي سفر از سكس به فراآگاھي طي شده براھماچاريردم به حالت وقتي م

ولي آنوقت آن فرزند يك . باشد، آنوقت نيز مي توانند آرزوي بچه دارشدن داشته باشند

! محصول واقعي خواھد بود، او واقعا يك خلقت خواھد بود

.سكس فقط يك وسيله براي آن بوده است

درست ھمانگونه كه تاكنون تjش شده است تا انسان ..... توجه كنيد حاr خوب به اين نكته

بتواند بدون بچه دارشدن از سكس لذت برد، انسانيت جديد تjش خواھد كرد تا با پرھيز از

آيا منظورم را درك مي كنيد؟. سكس، بچه دار شود

ن دنياي ، زندگي بدون عمل جنسي، شايع بشود، جست و جوي ما در آبراھماچاريااگر

و اين . جديد در اين جھت تازه خواھد بود كه چگونه بچه دار بشويم و از سكس پرھيز كنيم

Page 143: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٤٣

. و اين ممكن ھست. نقطه مقابل تjش فعلي ما است براي داشتن سكس و بچه دار نشدن

.اين كار مي تواند انجام شود. ھيچ دشواري در آن وجود ندارد

آري، رابطه بين . و به آخر آمدن دنيا وجود ندارد براھماچاريھيچ رابطه اي بين زندگي

. به آخر رسيدن دنيا به سبب زياده روي در سكس پيشاپيش فرارسيده است

نه به بمب ھاي اتمي و نه __ شما به بچه دار شدن ادامه بدھيد و دنيا به آخر خواھد رسيد

د، ھمين صف ھمين نرخ روزافزون زادو ول! به بمب ھاي ھيدرژني نيازي نخواھد بود

بي پايان كودكان، اين انبوه كرم گونه ي بشريت كه از جنسيت گرايي زاده شده، خودش را

.نابود خواھد كرد

اين نوع انسان طول عمر . ، يك نوع انسان كامj متفاوت زاده خواھد شدبراھماچارياز

حد اعj بسيار خواھد داشت، طول عمري كه تصورش را ھم نمي توانيم بكنيم، سjمت در

. مغز چنان خواھد بود كه كمتر در نوابغ مي بينيم. خواھد بود، رھا از بيماري ھا

ھمان رايحه ي زندگي فرد، ھمان قدرت او، ھمان حقيقت او، خود كيفيت ھاي مذھبي او،

.مردم با مذھب در درونشان به دنيا مي آيند. ھمگي بسيار متفاوت خواھند بود

. مي آييم، در بي مذھبي زندگي مي كنيم و در بي مذھبي مي ميريمما با بي مذھبي به دنيا

در آن . و براي ھمين است كه شب و روز در تمام طول زندگي از مذھب سخن مي گوييم

زيرا مذھب . نوع جديد انسان، ھيچ حرف و سخني در مورد مذھب وجود نخواھد داشت

ي گويد كه بخشي از زندگي انسان در مورد چيزھايي سخن م. خود زندگي مردم شده است

ما در . انسان در مورد چيزھايي كه بخشي از زندگي ھستند حرف نمي زند. او نيستند

ما در مورد خداوند سخن . مورد سكس سخن نمي گوييم زيرا كه بخشي از زندگي ما است

درواقع، ما با . مي گوييم، زيرا روش زندگي ما ھيچ گونه ربطي به خداوند ندارد

ن در مورد چيزھايي كه در زندگي به دست نياورده ايم، نبود آن ھا را جبران سخن گفت

.مي كنيم

زنان به وراجي كردن ادامه . شايد توجه كرده باشيد كه زنان بيش از مردان غيبت مي كنند

گفته شده كه بسيار مشكل است بتوان تصور . با ھمسايه، با ديگران، با ھمه كس: مي دھند

.ا ھم بنشينند و مدتي ساكت باشندكرد كه دو زن ب

شنيده ام كه روزگاري در چين، يك مسابقه ي بزرگ براي انتخاب بزرگترين دروغگوي

. كشور برگزار شده بود

Page 144: اشو

اوشو

١٤٤ حق كپي وجدانا محفوظ

بنابراين بھترين دروغگوھا در محل برگزاري . برنده جايزه اي بزرگ دريافت مي كرد

.مسابقه حاضر شده بودند

ارك رفتم و ديدم دو زن روي نيمكتي نشسته اند و پنج به پ"وقتي نوبت رسيد، مردي گفت

."دقيقه ساكت مانده بودند

ھيچ دروغي از اين : "مردم فرياد زدند. ھمه فرياد كشيدند. ولوله اي بزرگ برپا شد

!"او بايد برنده شود! اين بزرگترين دروغ ممكن است! بزرگتر نمي شود

.و مرد آن مسابقه را برد

ف مي زنند؟ مردان كارھاي خودشان را دارند، ولي زنان كارھاي چرا زنان اينھمه حر

ھر كجا كار زياد نباشد، فعاليت زيادي نباشد، ھميشه وراجي ھاي بيھوده . زيادي ندارند

در اين كشور ھيچ . اين ويژگي زنانه، ھمچنين مشخصه ي ملي ھندوستان است. وجود دارد

.و حرفكاري انجام نمي شود، فقط حرف است و حرف است

زاده شده باشد، يك حراف نخواھد بود، او زندگي براھماچارياانسان جديد، انساني كه از

. را زندگي خواھد كرد

. انسان جديد در مورد مذھب حرف نمي زند، او مذھب را زندگي خواھد كرد

امري بسيار __ مردم به سادگي مذھب را به عنوان يك مقوله ي جداگانه ازياد خواھند برد

. طبيعي خواھد بود

.حتي فكركردن به چنين انساني شگفت انگيز است، شگفت آور است

.تعداد اندكي از اين انسان ھا زاده شده اند، ولي چنين تولدھايي استثنايي بوده است

، كه حتي ماھاويراچنين انساني زيبا به ندرت، بسيار به ندرت، زاده مي شود، يك

. بنابراين او بي لباس مي ايستد، برھنه. اند او را زيباتر كندگرانبھاترين پوشاك نيز نمي تو

مردم در گرد چنين . رايحه ي وجود چنين انسان زيبايي به دوردست ھا منتشر مي شود

چنان تشعشع و نوري از او ساطع مي شود كه . براي ديدنش__ مردي جمع مي شوند

Mahaviraماھاويرا بود، مردم او را Vardharma واردارماباوجودي كه نامش

. فاتح بزرگ__ مي خواندند

در چنان مقياسي تشعشع دارد كه مردم در آن غرق براھماچاريدر وجود او، شكوه

كنفوسيوس، يك مسيح، يك بودابه ندرت يك ." اين مرد از دنيايي ديگر است"_ مي شوند

. به دنيا مي آيند

.ين از اين انسان ھا را نام ببريمدر ميان تمام تاريخ بشر، نمي توانيم چند دوج

Page 145: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٤٥

سعي كنيد به اين جمله گوش بدھيد، .... به دنيا بيايند براھماچاريروزي كه كودكان از

ولي من در مورد يك مفھوم كامj !" براھماچاريكودكاني زاده ي : "زيرا شايد تعجب كنيد

تمام مردم دنيا چنان به دنيا بيايند، براھماچاريروزي كه كودكان از . جديد سخن مي گويم

زيبا خواھند بود، چنان نيرومند، چنان نابغه و چنان ھوشمند خواھند بود كه شناخت الوھيت

. و تجربه فراآگاھي برايشان ابدا دور از دسترس نخواھد بود

آنان چنان به طور طبيعي الوھيت را خواھند شناخت كه ما به طور طبيعي شب ھا به

.خواب مي رويم

به مردي كه از بي خوابي در رنج باشد بگوييد كه براي او ممكن است كه ولي اگر

لحظه اي كه سرش را روي بالش بگذارد، به خواب برود، آن را انكار خواھد كرد و دروغ

من در رختخواب غلت مي زنم و جا به جا مي شوم، "خواھد گفت، . خواھد پنداشت

وسفندھا را شمارش مي كنم، ولي ھيچكدام مي نشينم، بلند مي شوم، تسبيح مي چرخانم، گ

چطور ممكن است با گذاشتن سر . تو حتما دروغ مي گويي. فايده ندارد، خواب نمي برد

من ھمه كار كرده ام، ولي ھيچوقت به خواب . اين يك دروغ است. بر بالش به خواب بروم

."نمي روم، گاھي تمام شب بيدار ھستم

در آمريكا قرص ھاي خواب آور نيويوركايي چون سي تا چھل درصد از اھالي شھرھ

مصرف مي كنند و دانشمندان وحشت دارند كه ظرف صدسال، حتي يك شھروند آمريكايي

نيز نتواند به طور طبيعي به خواب برود، ھمه براي رفتن به رختخواب بايد از قرص ھاي

ر ھندوستان ظرف اين يك موضوع ديگر است كه چنين اوضاعي د. آرام بخش استفاده كنند

ولي چنين خواھد شد، زيرا رھبران . دويست سال رخ مي دھد، به جاي صدسال در آمريكا

نمي توانيم "آنان مي گويند، . ھندي قصد دارند و مصمم ھستند با آمريكايي ھا رقابت كنند

!"بايد در ھر مرضي با آن ھا رقابت كنيم. از آن ھا عقب بمانيم

كه ظرف پانصدسال، تمام مردم دنيا براي خوابيدن نيازمند بنابراين كامj ممكن است

. قرص ھاي خواب آور باشند

و بjفاصله پس از تولد، نوزاد به جاي شير، داروي آرام بخش بخواھد، زيرا او حتي در

آنوقت تصور اينكه مردم در پانصدسال پيش عادت ! رحم مادرش نيز آرامش نداشته است

آنان خواھند . ھايشان به خواب بروند، بسيار دشوار خواھد بودداشتند فقط با بستن چشم

.گفت كه چنين چيزي ممكن نيست، مي پرسند كه اين چگونه مي توانسته انجام بگيرد

Page 146: اشو

اوشو

١٤٦ حق كپي وجدانا محفوظ

زاده شود، بسيار دشوار خواھد بود كه براھماچاريبراي بشريتي كه از : به شما مي گويم

ند، اينكه روزگاري مردماني دزد و تصور كنند مردم روزگاري عادت داشتند نادرست باش

قاتل وجود داشته اند، مردم مرتكب خودكشي مي شده اند، عادت داشته اند كه زھر بنوشند،

.يكديگر را بزنند و در جنگ ھا بجنگند

باور اينكه اين چيزھا چگونه مي توانسته وجود داشته باشد براي آنان بسيار دشوار خواھد

طريق جنسيت بوده است، جنسيتي كه حتي يك ذره عميق تر از تاكنون توليدمثل از . بود

.فيزيولوژي نبوده است

.يك سكس معنوي مي تواند زاده شود و يك حيات تازه مي تواند براي بشريت آغاز گردد

. در طول اين چھار روز، چيزھايي در مورد زايش اين حيات جديد گفتم

آن ھم به چنين جمjتي __ گوش داديد شما با عشق فراوان و در چنان سكوتي سرشار من

كه گوش دادن به آن ھا در عشق و آرامش دشوار است، حتما گاھي احساس خستگي

.كرده ايد

درواقع، دوستي نزد من آمد و گفت كه مي ترسد برخي از مردم برپا بايستند و با فرياد

. خواھان توقف اين جلسات شوند

كجا . ه اگر چنين مردم شجاعي در دنيا وجود مي داشتندبسيار بھتر مي بود ك"به او گفتم،

ھستند آن مردمي كه بتوانند بايستند و به كسي بگويند كه دست از حرف زدن بردارد؟

اگر چنين مردم شجاعي در اين كشور وجود مي داشتند، آنوقت تمام اين تبليغات بي معني

شده، مدت ھاي پيش متوقف شده كه توسط صفي از احمق ھا در اين كشور به راه انداخته

من منتظر مردي دلير بودم كه روزي برخيزد و " به او گفتم، ." ولي چنين نشده است. بود

آن وقت بحث كردن با چنين مردي مايه ي . از من بخواھد كه سخنانم را متوقف كنم

!"خوشوقتي مي بود

مي ترسيدند كسي چيزھايي كه دوستان __ ولي شما با عشق به اين جمjت گوش داديد

... برخيزد و اعتراض كند

.شما ھمگي بسيار مھربان ھستيد و كjم من براي اداي دين و سپاسم كافي نيست

Page 147: اشو

از سكس تا فراآگاھي

حق كپي وجدانا محفوظ

١٤٧

در پايان، از الوھيت تقاضا دارم كه انرژي جنسي درون ھر فرد پلكاني شود براي رسيدن

.سپاس بسيار بسيار فراوان. به پرستشگاه فراآگاھي

. لوھيتي كه در درون ھريك از شما منزل دارد تعظيم مي كنمو در پايان، به آن ا

.لطفا اداي احترام مرا بپذيريد