يكنمتر! من فكر م دك مريض: هستم. مسابقه يك اسب ا هرص ر پس اين ق��ر دكت��ر:ر يكبار بخور! چهار دوگاري هستند؟ شما سير: گاوهاي امدا به د مرد امدار: نه! دا پختوپز ميكنند؟ گاوهاي شم مرد: � نه! ميكنند؟ هبازيّ گاوهاي شما ترق مرد: � نه!ش گرفته!ري شما آت امدايدانم چرا د پس نم مرد: يش راك فيل پا يها ن��هي مورچه روي ا خ��راب گذاش��ت و آن ر كرد. ني ش��دند و ازها عصبا مورچهن ريخت؛ بهجز يكي پايمه را تكان هل با يك رفتند. في بدن فيل باحكم نشسته بود. گردن فيل مرچه كه روي مو آفرين!« ند: فري��اد زد فتخار اي��ن باز پاي ديگر اه��اي مورچه»! خفهاش كن، خفهاش كن فه، ماس��ت بخورد چه اّ زر ميدان��ي اگ��ر ل��ي:ّ او ميشود؟ يخ مصرفشسد، تار معدهاش برا ماست به ت دومي: ميشود!ام تم ی ز ر د و گ ی ل ع و بخند بخوان18 1393 مهر1